به گزارش خبرداغ به نقل از آفتاب،هنگامی كه زنان وابسته به طبقات مرفه و نیمهمرفه شیلی در سال ١٩٧١ جنبش قابلمههای خالی را راه انداختند، در حالی كه شكمهای سیری داشتند، جز ایجاد بحران برای دولت آلنده هدف دیگری در سر نداشتند.
در آن زمان هم با مشاهده تصاویر منتشر شده از افراد قابلمه به دست، میشد متوجه شد كه این افراد دركی از گرسنگی ندارند و شكمهای سیری دارند؛ ولی خب این تنها شعاری بود كه میتوانستند بدهند تا آلنده را سرنگون كنند و بر منافع مس شیلی و دیگر اموال این كشور تسلط دوباره پیدا كنند.
اعتراض
از آن زمان بیش از ٤٥ سال گذشته است، ولی ظاهراً این تاكتیك سیاسی هنوز تغییری نكرده است. مسأله این نیست كه در آن زمان بیكاری یا كمبود درآمد در جامعه شیلی وجود نداشت، که قطعاً داشت؛ مسأله این بود كه اتفاقاً همانهایی که دچار این وضع بودند، از دولت آلنده حمایت میكردند، زیرا میدانستند كه مخالفان این دولت معدههایی سیریناپذیر دارند ولی چون وضع اقتصادی مطلوب نبود، همان كسانی كه گرسنه چپاول بودند، با شعار قابلمههای خالی وارد میدان سیاست شدند.
در سفر آقای روحانی به كرمانشاه نیز شاهد رویداد مشابه، هر چند در ابعاد به نسبت كوچكتری، بودیم. چند نفری كه تابلوهایی با مضمون اعتراض به گرسنگی و بیكاری در دست داشتند، چهرههایی بسیار بشاش و تُپُلمُپُل داشتند؛ چنانچه گویی گونههای آنان از پرخوری گل انداخته و سرخ شده است. البته آنان بیكار هم نبودند، زیرا برخی از تصاویر نشان میدهد كه در دمودستگاه دولت پیش دارای ارج و منزلتی بودند و در این جمع هم با گرفتن حقالزحمه مناسب حضور یافتهاند.
شاید بتوان گفت كه آنان گرسنه بودند، ولی نه گرسنه از نداشتن نان و گوشت، بلكه گرسنه بهواسطه قطع دستانشان از بهرهجوییهای نامشروع از تحریم. آنان بیكار بودند، چون پیش از این كاسب تحریم بودند و چون تحریم موضوعیت خود را از دست داده، بیكار شدهاند. حتماً میپرسید از كجا متوجه این ماجرا شدهایم؟ یك علت، همان سرخی گونههای آنان است؛ به قول معروف و با اندکی تغییر در شعر «رنگ رخساره خبر میدهد از حال نهانت / بازگویم که عیان است، چه حاجت به بیانم». كسی كه چاقوچله و با لپهای گلافتاده است و مثل یك بازیگر هالیوودی در میان مردم خودنمایی میكند، چگونه میتواند گرسنه باشد؟
ولی ربط دادن ماجرا به تحریم شعار دیگر آنان است كه علیه برجام داد سخن دادهاند. درواقع گرسنگی برای آنان بهانه است، هدف برجام و برقراری تحریم و آزادی بابك زنجانی و راه انداختن دكان چند نبش برای دور زدن تحریمها و بالا كشیدن تهمانده دلارهای نفتی است. ولی اجازه دهید به این گروه بگوییم خیلی عجله نكنید، شما هنوز معنای گرسنگی را نمیدانید كه چیست؛ كافی است كه به حكومت همسوی با خودتان یعنی ونزوئلا نگاه كنید تا ببینید كه گرسنگی چه معنایی دارد.
حدود یك سال است كه مرز ونزوئلا با كلمبیا بسته شده است. كلمبیا كه جامعهای مبتنی بر قاچاق است، اقتصاد به مراتب بهتری از اقتصاد ونزوئلا دارد كه بیش از 10 بار رئیسجمهوری آن كشور و آقای احمدینژاد یكدیگر را در آغوش كشیدند و اتحاد راهبردی در سیاستهای اقتصادی بستند. گرسنگی را باید در ونزوئلا ببینید كه با باز شدن این مرز دهها هزار ونزوئلایی با پای پیاده به كلمبیا رفتهاند تا بلكه مواد غذایی و دارویی و سایر مایحتاج خود را تهیه كنند.
حتماً به یاد دارید كه این اتفاق در سال ١٣٩١ در رابطه با برنج در ایران رخ داد و همین چهرههای تُپُلمُپُل دستاندركار دور زدن تحریم بودند و مردم برای پیدا كردن یك كیسه برنج میان این مغازه و آن مغازه سعی صفا و مروه میکردند. مدینه فاضلهای كه طرفداران دولت پیش طالب آن هستند، امروز در ونزوئلا و در حكومت باقیمانده از چاوز به وضوح دیده میشود. سفرهای استانی مقامات كشور نیز محلی است برای بروز این خواست از سوی مخالفان دولت.
اگر در دولت گذشته، برنامهریزی پرهزینهای برای آوردن دانشآموزان به پای سخنان بیهوده و تأیید آن انجام میشد، در این دولت مخالفان نیروهای خود را با نوشتههایی كه در بسیاری از موارد دارای غلط املایی است، از سایر شهرها بسیج میكنند تا به محل سخنرانی برسانند و در حالیکه در طول سفر با بستههای غذایی گرم پذیرایی میشوند، هنگام سخنرانی با دادن شعارهایی که خود را گرسنه معرفی میکنند.