به گزارش خبرداغ به نقل از آفتاب ،در این مصاحبه یحیوی بدون رودربایستی از همکارانش میگوید و انتقادات تندش را از مجریان شناخته شده تلویزیون دریغ نمیکند. بخشهایی از این مصاحبه را بخوانید.
*فرزاد (حسنی) همیشه همه را از زاویه بالا نگاه میکند، اما اگر بلدی و میتوانی رئیس پلیس را گوشه رینگ بگذار. نه یک شهروند عادی معمولی را بیاور بگو ۵۰میلیون میدهیم، بعد بگو زرشک! چرا یک آدمی که همینجوری هم جلوی دوربین دست و پایش میلرزد و آب دهانش را نمیتواند قورت بدهد را خراب میکنی؟
* فرزاد حسنی در دفتر آقای هاشمی با او گفتوگو کرد. با ناطق گفتوگو کرد. ناطق داشت خاطرات ورود امام و ۱۲فروردین را میگفت، فرزاد گوله گوله اشک میریخت، بعد از برنامه ناطق بهش گفته بود «آخه فلانی من که خودم اونجا بودم اینجوری اشک نمیریزم، آنوقت تو….».
*شهاب (حسینی) هیچوقت در تلویزیون استار نشد. خیلی کار هوشمندانهای کرد که سراغ بازی رفت او مغز اجرا نشد. ما با هم یک برنامه ضبط میکردیم که تولیدی بود… میگفتند برنامه شهاب پیش نمیرود. بعد شهاب من را میدید، میگفت چطوری میروی ۸برنامه را میگویی و میآیی؟ میگفت من یادم نمیماند؛ تپق میزنم و… سرعت را پایین بیاور تا با هم برویم. حضور ذهن و تمرکز و حاضرجوابی اجرا را نداشت.
*یک جای دیگر من گفتوگو کردم باعث دلخوری رضا رشیدپور هم شد. حرفم این بود که چرا فضای فرهنگی و رسانهای در سرزمین ما آنقدر باثبات نیست که یک چهره فعال رسانهای مثل رضا رشیدپور برای اینکه بتواند کار کند یک روز باید با شبکه ایرانیان برای مشایی کار کند… من هم امروز اگر هر کس بگوید برای مشایی کار کردی تکذیب میکنم. مجوز شبکه ایرانیان را پسر آقای خزعلی گرفت و علیرضا داد که رفیق فابریک آقای حسینی وزیر ارشاد آن زمان بود. ایرانیان لوگوی چه کسی بود؟ که بعداً دانشگاه ایرانیان و مرکز ایرانیان و… راه افتاد؟ کاری ندارد که بعداً تکذیب کنیم و بگوییم ربطی نداشت.
*الان از عید تا حالا رضا (رشیدپور) دیده شده؟ کاری که فرزادمی کند (برنامه اکسیر) خوب است؟ مهران مدیری برنامه خوبی میسازد؟ رامبد جوان برنامه خوبی میسازد؟ برنامه رامبد روی دست مردم سوار است و هر کس هم میآید داخل، همه دست و هورا بعد هم میگوییم شادیم. شادی که قراردادی و با اشارههای مدیر صحنه باشد که مثل قرارداهای تاکسیرانی است که میگوید خط تو از اینجا تا آنجاست، اینکه دیگر شادی نیست. این یک شوی تلویزیونی است که یک شکلی از شادی را ابراز میکنیم. من نمیتوانم این کار را انجام بدهم. من نگاه و نقد خودم را دارم.
* به عادل نقد تکنیکی زیاد دارم و حرف زدنش را دوست ندارم و به نظرم یک جاهایی موقعیتهای طلایی خودش را میکشد. وقتی دارد یک ارتباط را وصل یا قطع میکند، همان لحظه قطع ارتباط زنده با مخاطب یا برگشتن به آنتن درست زمانی است که عادل لابلای کاغذهایش گم شده، درست هم که حرف نمیزند، به دوربین هم نگاه نمیکند و… به جای اینکه حرف مهمش را آنجا بگوید. هزار تا گیر تکنیکی به عادل دارم ولی نود یکی از معدود برنامههایی است که در تمام این سالهایی که در تلویزیون نیستم دنبال میکنم.
* من امروز احسان (علیخانی) را خیلی دوست دارم هرچه پیش آمده بهتر شده. ولی شروعش را دوست نداشتم. از همان ابتدا من را یاد آکسان گذاریها و لحن فرزاد میانداخت ولی رضا رشیدپور نمیتواند این را بگوید برای اینکه او خودش با آکسانها و جنس حرف زدنهای محمود شهریاری با مردم حرف زده.
*در تمام این سالها بارها آدمهایی زنگ زدند گفتند ما حرف زدهایم و حل شده برگرد تلویزیون، من هم گفتم شما برو حلش کن بعد بیا. ولی هیچوقت حل نشده. بعد هم من وقتی درباره تلویزیون حرف میزنم درباره یک جایی که دوست دارم به آن برگردم که حرف نمیزنم. میگویم تلویزیون بازنده یک فضای رسانهای است. من برایچی باید دوباره به تیم بازنده برگردم.
*چه کسی در خیابان مثل مژده لواسانی لباس میپوشد؟ بار اولی که آزاده نامداری یک برنامهای را در شبکه تهران اجرا کرد، از استودیو که بیرون آمد من داشتم میرفتم برای یک برنامهای آماده شوم، گفت چطور بود، کار من را دیدید؟ گفتم آره دیدم. ولی تو که چادری نیستی چرا چادر سر میکنی؟ گفت معلوم است چادری نیستم؟ گفتم آره، چرا روی آنتن خودت را با چادر معرفی میکنی؟ گفت فکر کردم اینطور بهتر است.