آقاي پناهيان در مراسم شب قدر از واژه غيرمانوسي درارتباط با نقد قشر مذهبي جامعه استفاده كردند. اما گذشته از پناهيان، كار يكي از رسانه ها در انتخاب اين بخش به عنوان تيتر به نظر مي رسد فقط براي گرفتن چند كليك بيشتر مدنظر بوده. این رسانه اين تيتر را انتخاب كرده بود: «فیلم: خودارضایی معنوی، سپری در مقابل جهاد»
در باره اين بخش از سخنراني دو ملاحظه قابل تامل است:
اول: وارد كردن واژههاي غيربهداشتي و آلوده كردن زبان با استفاده از كلماتي كه كاربردهاي مشخصي دارند در موارد ديگري در اجتماع اخيرا توسط برخي تعمدا دامن زده مي شود. بعد از به كارگيري كلمه «دياثت سياسي» توسط آيتالله جوادي آملي واژه «ديوث» با پسوندهاي مختلف «ديوث سياسي»، «ديوث فرهنگي» و غيره به طور گستردهاي از سوي يك طيف به طور بيسابقهاي مورد استفاده قرار گرفت. آنقدر كه ديگر قبح اين واژه از بين رفت و حتي به صفحات روزنامهها نيز وارد شد.
از همين منظر به كاربردن كلمه «خودارضايي» براي يك امر معنوي نه تنها مانوس نيست، بلكه اگر از سوي بخش ديگري از روحانيت مورد استفاده قرار گرفته بود، فرياد وااسلاما و تكفير و حكم ارتداد بلند مي شد. تصور كنيد يكي از روحانيوني كه از نظر مشرب سياسي به جريانات رقيب نزديك است خطاب به قشر مذهبي جامعه ميگفت: «بعضیها در محضر پروردگار عالم به خودارضایی معنوی میپردازند. اتفاقاً این علائمی هم دارد ها! خودارضایی معنوی علائمی دارد. یکی از علائمش این است که طبق آداب انجام نمیدهد. یکی از علائمش این است که طبق عادت انجام میدهد. یکی از علائمش این است که کار واجبتر برایش پیش بیاید عبادتش را قطع نمیکند. یکی از علائمش این است که به برادران عابدش کمتر احترام میگذارد تا به عبادت خودش.»
سئوال اينجاست كه آيا در نقد قشر مذهبي نيز خودي و غيرخودي وجود دارد؟ به عبارت روشنتر آيا فقط برخي اجازه دارند با اين الفاظ غيربهداشتي قشرمذهبي را نقد كنند؟ اگر يك روحاني نزديك به جريانات رقيب چنين سخناني بر زبان رانده بود، با او چه برخوردي صورت مي گرفت؟
دوم: در نفس حرفهاي آقاي پناهيان يك حقيقت و اعتراض مهم نهفته است. ايشان با بيان اينكه يك يهودي در مقابل شكنجه شدن يك مرغ سكوت كرده و به نماز ادامه داده بود و توسط زمين بلعيده شده بود ميگويد: حالا ببینید نمازخوانهایی که فریاد مظلوم، دلشان را تکان نمیدهد.
آقاي پناهيان نوك پيكان حملاتش را به سمت قشر مذهبي جامعه نشانه رفته و ميگويد: اشتباه میکنند فکر میکنند بعضیها باید درس انقلابیگری در کنار درس دین داد! مگر درس دین چیزی جز انقلابیگری است؟ اشتباه میکند کسی فکر کند باید درس انقلاب در کنار درس معارف اسلامی داد. حتماً آن معارف اسلامی نقصی دارد که تو مجبور شدی درس انقلابیگری بدهی. اشتباه میکند کسی بگوید در کنار اخلاق باید درسی از فرهنگ دفاع مقدس یا از مبانی انقلاب داد. پس آن اخلاقت غلط است. شما در اخلاق، محور سخنتان این است که انسان باید با هوای نفس خودش مقابله کند، ذلیل هوای نفس خودش نشود.»
او ادامه ميدهد: «انقلابیگری یعنی چی؟ یعنی من نهتنها ذلیل هوای نفس خودم نخواهم شد، زیربار هوای نفس یک زورگوی دیگر هم نخواهم رفت. من با هوای نفس خودم مبارزه کنم بعد بیایم بردۀ شهوات و هوای نفس تو بشوم؟! معلوم است ظالم، من دهان تو را خورد خواهم کرد.»
به اعتقاد آقاي پناهيان اين نوع درس اخلاق نيز يك نوع خودارضايي معنوي است: « بله بله مگر اینکه اخلاق برهها آموزش داده باشند. باوفا باشید مثل سگ، متین باشید مثل گاو، بیآزار باشید مانند گوسفند. بله مگر اینکه درس اخلاق آن باشد. در آن درس اخلاق هم خودارضایی معنوی است، خفهکنندۀ وجدان است، وجدانخفهکن.»
بنظر مي رسد انتقاد آقاي پناهيان به افراد مذهبي است كه وظائف ديني را حد نهايت دينداري تلقي ميكنند.