به گزارش
خبرداغ به نقل از خبرآنلاین، مرتضی ایمانی راد اقتصاددان در یادداشتی درباره اثرات جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا نوشت:ایستایى اقتصادى در جهان کماکان فراگیر است و می تواند یک موج رکودى در بازارهاى جهانى ایجاد کند.
در اين دو روز اطلاعات زيادى در مورد آثار جدايى انگلستان از اتحاديه اروپا مطرح شده و به طور گسترده اى در شبكه هاى اجتماعى دست به دست شده است . ولى در مورد اثر گذارى اين اتفاق مهم بر اقتصاد ايران و يادگيرى هاى ما از اين اتفاق كمتر بحث شده است. اين يادداشت به همين مساله مى پردازد.
يافته ها و آثار اين اتفاق بر اقتصاد ايران به شرح زير است :
١- اين اتفاق نشان داد كه هسته اصلى اقتصاد جهانى بازارهاى مالى است كه به صورت بسيار گسترده و به صورت الكترونيكى و عمدتا با گستردگى جهانى شكل گرفته است . بنابراين پيشرو اقتصاد جهانى اين بازارها هستند ، نه بازارهاى واقعى . به همين دليل است كه نوسانات بازارها هر چه به زمان حال نزديكتر مى شود داراى دامنه گسترده ترى است ، چون پوشش بازارهاى مالى بسيار وسيعتر شده است .
نوسان شديد بازارهاى مالى و تغييرات يورو ، پوند و ين در روز پنجشنبه ٢٣ ژوئن نمونه اين نوسانات گسترده بود. در نتيجه دور ماندن از اين بازارها به نوعى توسعه نيافتگى كشور را نشان ميدهد. گسترده كردن بازارهاى مالى و ارتباط اين بازارها با شبكه هاى جهانى از الزامات رشد پايدار در كشور است .
٢- اين اتفاق نشان داد كه مساله اى برنامه ريزى شده ، قابل پيش بينى ( منظورم خود رفراندوم است نه نتيجه اش ) وقتى نتايج متفاوتى ميدهد چگونه بازارها را به هم ميريزد. گذشته از مورد يك ، وجود حساسيت بالا در بازارهاى جهانى هم به عنوان علت ديگر مطرح است .
حساسيت در بازارهاى جهانى بالا است . ايستايى اقتصادى در جهان كماكان فراگير است و مي تواند يك موج ركودى در بازارهاى جهانى ايجاد كند. بنابراين هر تحولى ميتواند اثر دومينو وارى را در اقتصاد جهانى ايجاد نمايد. اين مساله لازم است توسط دولت ، موسسات دولتى و شركتهاى خصوصى مورد توجه قرار گيرد. آن هم اين است كه اوضاع اقتصاد جهان خوب نيست . احتمال اينكه اقتصاد جهانى بتواند مسايل خود را با روشهاى متعارف حل كند بسيار كمتر از وقوع بحران هاى مالى است .
ديدن اين مساله و نشان دادن اين پديده در استراتژيها ، چه در سطح شركتى و چه در سطح كشورى ، بسيار اهميت دارد. ديدن آينده نگاه ما را به زمان حال واقع بينانه تر مي كند.
٣- جدايى انگلستان يك حركت بود كه پشت آن بيانگر وجود بحران سياسى در اروپا است . اين مساله از آنجا مهم است كه انگلستان با اين كار مي خواهد خود را از بهم ريختگى هاى سياسى اروپا كنار بكشد. به نظر مي رسد كه مساله را خوب ديده اند. مخصوصا اينكه وضعيت اقتصادى انگلستان از مجموعه اروپا بهتر است .
اين مساله به ما خاطر نشان مي كند كه يورو در ميان مدت ( دوره دو يا سه سال ) يك پول ضعيف خواهد بود و بنابراين استفاده از آن براى خريد و عدم استفاده از آن براى فروش مي تواند در ميان مدت اثر بخش باشد. طبيعى است كه داريم بحث احتمالات را مي كنيم ، ولى به نظر من احتمال اين پديده بسيار بالا است و بانكهاى بزرگ جهان ، و مخصوصا بانكهاى اروپايى هم از اين موضع دفاع مي كنند.
٤- جدايى انگلستان از اتحاديه اروپا به عنوان يك سيگنال از وجود ايستايى stagnation اقتصادى فهميده شده است و به همين دليل بود كه قيمت كالاها پايين آمد . از آن گذشته بازارهاى مالى جهان از اين جدايى حضور ريسك بيشترى را فهميدند و به همين دليل بود كه تقاضا به شدت هم براى طلا و هم براى ين بالا رفت . فهم اين مساله براى سياست گذارى اقتصادى براى كشور بسيار مهم است . مثلا سريعترين نتيجه اى كه مي توان گرفت اين است كه نفت به اين سادگى بالا نمى رود و اگر بالاتر هم برود قدرت حفظ خود را ندارد. گذشته از اين مساله گستردگى ايستايى اقتصادى در جهان يكبار ديگر به ايران اين پيام را مي دهد كه براى ارزآورى كشور ، به جز درآمدهاى نفتى ، بايد كارى كرد. هر چند كه صادرات غيرنفتى در شرايط امروز جهانى خيلى ساده نيست ، ولى چاره كار همين جا است . يا از اين تحولات دولت بايد بداند كه در مسير انقباض قرار دارد و بهترين كارى كه مي تواند بكند مديريت هزينه و مديريت نقدينگى است .