
به گزارش
خبرداغ به نقل از روزنامه آرمان- احسان انصاري: با شایعه کانديداتوري سعيد جليلي و بازگشت
احمدينژاد به قدرت يك سال باقيمانده از دولت آقاي روحاني وضعيت خاص و
پرچالشي به خود گرفته است. اين در حالي است كه از گوشه و كنار شنيده ميشود
كه حسن روحاني در ماههاي آخر دولت خود ممكن است با چالشهاي مهمي از سوي
مخالفان خود مواجه شود. به همين دليل و براي تحليل و ارزيابي اين مساله با
حجتالاسلام حسين انصاري راد نماينده سابق مجلس ششم گفتوگو كرديم.
انصاري
راد معتقد است: «آقاي جليلي با شعار «نقد برجام» براي حضور در انتخابات
رياستجمهوري آينده اعلام آمادگي كرده كه دقيقا برخلاف سیاستهای کلی است.»
وی درباره شايعه بازگشت احمدينژاد خاطرنشان ميكند:« براي بنده هنوز اين
سوال مطرح است كه احمدينژاد با آن سابقه غيرقابل دفاع با چه رويي شايعه
بازگشت خود به قدرت را مطرح ميكند؟به نظر من احمدينژاد يك مهره سوخته است
كه در صورت ورود به انتخابات رياستجمهوري از هيچ شانسي براي پيروزي
برخوردار نيست و مردم از وي حمايت نخواهند كرد». در ادامه گفتوگو با حجت
الاسلام حسين انصاريراد را از نظر ميگذرانيد:
آقاي
روحاني در يك سال باقيمانده از دولت خود چه بايدها و نبايدهايي را بايد در
دستور كار قرار دهد تا در انتخابات رياستجمهوري آينده به موفقيت دست پيدا
كند؟آقاي روحاني در طول سه سال گذشته عملكرد قابل قبولي
داشته و در بسياري از زمينهها كارنامه موفقي از خود به جاي گذاشته است. با
اين وجود مخالفان دولت آقاي روحاني سياستهاي مناسبي در برابر دولت در پيش
نگرفتهاند و به شكلهاي مختلف در مسير دولت آقاي روحاني كارشكني كردند.
اين در حالي است كه مخالفان آقاي روحاني در گذشته هشت سال قوه مجريه و
دوازده سال قوه مقننه را در اختيار داشتند و در طول اين سالها هيچ گونه
اقدامات مناسب در جهت برطرف كردن مشكلات كشور از خود نشان ندادند.
احمدينژاد
و نزديكانش به جز قوه مجريه به بسياري از مراكز قدرت نيز دسترسي داشتند و
از اين طريق ابزارها و امكانات زيادي در اختيار داشتند كه به جاي اينكه در
جهت منافع ملي از آنها استفاده كنند در جهت منافع گروهي و شخصي خود استفاده
كردند. در شرايط كنوني هنوز سرنوشت نحوه هزینهکردن۷۵۰ ميليارد دلاري كه
كشور در دولت احمدينژاد در آمد كسب كرده دقیقا مشخص نشده است.
اين
در حالي است كه دولت احمدينژاد در شرايطي كه بيشترين درآمد نفتي تاريخ
ايران را در اختيار داشته، اقتصادي با رشد منفي شش درصد از خود به جاي
گذاشته است. برخي از نزديكان احمدينژاد از وامهاي كلاني بهره ميبردند كه
تنها ۱۲درصد از آن سود اخذ ميشد اما براي مردم عادي۳۰ درصد سود داشت. با
اين وجود و با تمام امكاناتي كه دولت احمدينژاد در اختيار داشت خزانه خالي
و يك اقتصاد از هم گسيخته و نابسامان را به آقاي روحاني تحويل داد. براي
بنده هنوز مشخص نيست كه چرا پولهاي از دست رفته در دولت احمدينژاد از اين
افراد مطالبه نمي شود.
همين افرادي كه امروز در كار دولت آقاي
روحاني كارشكني ميكنند در طول هشت سال گذشته با سياستهاي اشتباه خود كشور
را دچار تحريمهاي بزرگ و مخربي كردند كه آثار منفي بزرگي براي كشور داشت.
همين افراد از احمدينژاد حمايت ميكردند تا وي عنوان كند:«قطعنامههاي
سازمان ملل يك كاغذپاره بيشتر نيست» يا اينكه «به اندازهاي قطعنامه صادر
كنيد تا قطعنامه دانتان پاره شود». اين در حالي است كه برطرفكردن
همين«كاغذپاره ها» هزينه بسياري گزافي روي دست ما گذاشت و آقاي روحاني و
تيم مذاكرهكننده هستهاي به مديريت آقاي ظريف با تلاش بيوقفه و خستگي
ناپذير خود موفق شدند از ادامه اين تحريمهاي ظالمانه كه در نتيجه
سياستهاي اشتباه دولت احمدينژاد به وجود آمده بود،جلوگيري كنند.
احمدينژاد
با سياستهاي اشتباه خود در زمينه سياست خارجي كاري كرد كه پرونده هستهاي
ايران از آژانس به شوراي حكام منتقل شد. نتيجه اين اقدامات در انتخابات
هفتم اسفند سال۹۴ تبلور پيدا كرد. در انتخابات هفتم اسفند مردم تهران تنها
به دليل اينكه حاميان احمدينژاد در هشت سال گذشته و مخالفان فعلي دولت
آقاي روحاني به مجلس راه پيدا نكنند از ليست اصلاحطلبان حمايت كردند و ۲۵
نفر از اين ليست را اصلا نميشناختند و به تازگي با اسامي آنها آشنا شده
بودند. اقدام مردم تهران در انتخابات هفتم اسفند به منزله مهر باطلي بود كه
بر سياستهاي افراطي در كشور زده شد.
انتخابات هفتم اسفند يك
هشدار بزرگ براي كساني بود كه تلاش ميكنند در مسير اعتدال و عقلانيت سنگ
اندازي كنند. آقاي روحاني در طول سه سال گذشته به شكلهاي مختلف
نابسامانيهاي دولت گذشته در زمينههاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي
را ساماندهي كرده و كشور را به لنگر گاه ثبات و آرامش رسانده است. به نظر
من مهمترين دستاورد دولت آقاي روحاني توافق هستهاي با قدرتهاي جهاني بود
كه به بسياري از تخاصمها و دشمنيهاي خانمان برانداز پايان داد و صلح و
همكاري را به مردم جهان، منطقه و كشور هديه داد. به همين دليل بنده معتقدم
مردم دوباره در انتخابات رياستجمهوري۹۶ به آقاي روحاني اعتماد خواهند كرد و
ايشان را به عنوان رئيسجمهور انتخاب خواهند كرد.
گفته
شده که سعيد جليلي براي كانديداتوري رياستجمهوري سال۹۶ اعلام آمادگي كرده
است. به نظر شما استراتژي جليلي براي رقابت با آقاي روحاني در سال۹۶ چيست؟آقاي
جليلي با شعار «نقد برجام» براي حضور در انتخابات رياستجمهوري آينده
اعلام آمادگي كرده كه دقيقا برخلاف سیاست های کلی است. مذاكرات هستهاي به
شكلهاي مختلف زيرنظر رهبر معظم انقلاب صورت گرفته و بدون مجوز ايشان به
هيچ عنوان امكان مذاكره با كشورهاي غربي و توافق وجود نداشته است. پس چه
شده كه آقاي جليلي با شعار نقد برجام قصد دارد در رقابتهاي انتخاباتي شركت
كند؟ از سوي ديگر آقاي جليلي و برنامههايش هيچ جاذبهاي براي مردم نخواهد
داشت و به همين دليل در صورتي كه وارد رقابتهاي انتخاباتي آينده شود از
شانس بسيار كمي براي موفقيت برخوردار خواهد بود. آقاي جليلي در انتخابات
رياستجمهوري سال۹۴ تنها موفق شد چهار ميليون راي به دست بياورد كه اين
تعداد آرا با توجه به سياستهاي موفق آقاي روحاني در سه سال گذشته كمتر نيز
خواهد شد.
با اين وجود نكته مهم درباره آقاي جليلي اين است كه
ايشان و حاميان ايشان تحليل صحيحي از شرايط سياسي و دغدغههاي كنوني مردم
جامعه ندارند و احساس ميكنند با پتانسيلي كه در اختيار دارند ميتوانند
براي آقاي روحاني در انتخابات آينده مشكلسازشوند. به نظر من تحليل آقاي
جليلي بيش از آنكه منطبق بر واقعيتهاي سياسي جامعه باشد شكل غرضورزي و
جناحي پيدا كرده است. حافظه تاريخي مردم ايران نيز بيانگر اين مساله است كه
مردم ايران به برنامههاي جناحي و جرياني راي نميدهند و به جاي آن از
برنامههايي حمايت ميكنند كه منافع ملي و مردم را بيشتر تامين كند.
به
نظر ميرسد جليلي با اعلام زودهنگام كانديداتوري خود در انديشه دو قطبي
كردن فضاي انتخابات رياستجمهوري است. ارزيابي شما از چنين شرايطي چيست؟بدون
شك دو قطبي شدن انتخابات به سود آقاي روحاني است. در صورتي كه انتخابات
رياستجمهوري آينده دوقطبي شود يك قطب طرفداران گفتمان اعتدال و خردباوري
خواهند بود و قطب ديگر تندروهای سياسي كه از سعيد جليلي يا احمدينژاد
حمايت خواهند كرد. اگر چنين اتفاقي بيفتد روز هفتم اسفند دوباره تكرار
خواهد شد و مردم بر تندروی خط بطلان بزرگي خواهند كشيد. دو قطبي شدن
انتخابات در هفتم اسفند باعث شد كه مردم تهران قيد افراد خوشنامي چون آقاي
ابوترابيفرد را بزنند و به افرادي راي بدهند كه هيچ شناختي از آنها
نداشتند. مردم تهران در انتخابات هفتم اسفند ۲۵نفر از اعضاي ليست اميد را
نميشناختند و تنها به دليل راي نياوردن طیف مقابل از ليست اصلاحطلبان
حمايت كردند.
آيا اين احتمال وجود دارد كه جليلي و احمدينژاد به صورت همزمان در انتخابات حضور پيدا كنند؟به
نظر من آقاي احمدينژاد در مرحله اول بايد پاسخگوي نحوه هزینه کردن۷۵۰
ميليارد دلار درآمد نفتي باشد كه در دولت وي انجام شده است. هنوز ابهامها
درباره پروندههاي باقيمانده از دولت احمدينژاد باقي مانده كه پاسخ مناسبي
درباره آنها به افكار عمومي داده نشده است. بايد در اين زمينه اهتمام جدي
شودتا تمام مسائل پشت پرده دولت احمدينژاد براي افكار عمومي روشن شود.
براي بنده هنوز اين سوال مطرح است كه حامیان احمدينژاد با آن سابقه
غيرقابل دفاع با چه رويي بازگشت به قدرت را مطرح ميکنند؟ به نظر من
احمدينژاد يك مهره سوخته است كه در صورت ورود به انتخابات رياستجمهوري از
هيچ شانسي براي پيروزي برخوردار نيست و مردم از وي حمايت کافی نخواهند
كرد.
ا
صلاحطلبان به صورت جدي از
آقاي عارف براي رياست مجلس حمايت كردند. با اين وجود در نهايت آقاي
لاريجاني به رياست مجلس دست پيدا كرد؟ در شرايط كنوني اصلاحطلبان چه
توقعاتي از آقاي لاريجاني به عنوان رئيس مجلس دارند و پيامدهاي شكست آقاي
عارف براي اصلاحطلبان چه خواهد بود؟
آقاي لاريجاني مدتهاست
حساب خود را افرطيون جدا كرده و با نشان دادن چهره متعادل و منطقي از خود
در انتخابات هفتم اسفند سبب خط كشي عقلا و معتدلان جريان اصولگرا از
افراطيون اين جريان شد. از سوي ديگر آقاي لاريجاني نقش مهمي در تصويب برجام
در مجلس شوراي اسلامي داشت و در اين زمينه كمك زيادي به منافع ملي و دولت
آقاي روحاني كرد. نكته مهمتر اينكه در انتخابات هفتم اسفند آقاي لاريجاني
در ليست اميد قرار داشت و مورد حمايت جريان اصلاحات بود. با اين وجود برخي
از اصلاحطلبان موثر در افكار عمومي مانند آقاي زيباكلام از مدتها قبل به
صراحت عنوان كردند در شرايط كنوني به مصلحت جريان اصلاحات است كه آقاي
لاريجاني به رياست مجلس دست پيدا كنند.
برخي ديگر از اصلاحطلبان
شاخص نيز چنين ديدگاههايي داشتند كه همه اين ديدگاهها در فضاي عمومي كشور
تاثيرگذاربود و افكار عمومي را براي رياست آقاي لاريجاني آماده ميكرد.
نكته ديگر اينكه برخي از افراد نتايج انتخابات تهران را به همه كشور تعميم
ميدهند و گمان ميكنند پيروزي اصلاحطلبان در انتخابات تهران به معنا
پيروزي اصلاحطلبان در سراسر كشور است. اين در حالي است كه در واقعيت
اصلاحطلبان پيروز انتخابات نبودند ونتيجه انتخابات به شكلي است كه
اصولگرايان سهم بيشتري از كرسيهاي مجلس را به دست آوردهاند. سهم بيشتر
اصولگرايان از كرسيهاي مجلس به خوبي در مساله انتخاب رئيس مجلس مشخص شد و
همه مشاهده كردند فضاي مجلس در تصميمگيريهاي مهم به سود اصولگرايان چربش
دارد.
متاسفانه برخي عنوان ميكنند آقاي عارف در انتخابات هيات
رئيسه مجلس شكست خورده و اين شكست هزينههاي زيادي براي جريان اصلاحات در
پي خواهد داشت. بنده به هيچ عنوان با واژه «شكست» درباره آقاي عارف موافق
نيستم. نكته ديگر اينكه در شرايط كنوني آقاي پزشكيان و آقاي مطهري به عنوان
نوابرئيس اول ودوم آقاي لاريجاني انتخاب شدند كه در نوع خود يك پيروزي
مهم براي جريان اصلاحات به شمار ميرود. به نظر من مجلس دهم هم از نظر
تئوري و هم از نظر عملي دچار نوعي آشفتگي دروني شده كه برخي از طيفهاي
اصولگرايي از اين آشفتگي در جهت منافع جناحي خود استفاده ميكنند .
اين آشفتگي به چه دليل به وجود آمده است و چه پيامدهايي براي مجلس خواهد داشت؟اين
آشفتگي به دليل ردصلاحيت اصلاحطلبان و شبه اصلاحطلبان در انتخابات هفتم
اسفند است كه چهرهاي غيرقابل پيش بيني به مجلس داده است. از سوي ديگر به
نظر ميرسد برخي از بيرون مجلس تلاش ميكنند تصميمگيريهاي مجلس به سود يك
جريان خاص رقم بخورد و بقيه طيفهاي سياسي سهم كمي از تصميمگيريها داشته
باشند. مجلس دهم با چهرههاي مستقل زيادي مواجه شده كه هنوز مشخص نيست در
تصميمگيريهاي مهم از كدام يك از جريانهاي سياسي حمايت خواهند كرد. از
سوي ديگر حضور چهرههاي مستقل كه موضع سياسي خود را مشخص نميكنند سبب
غيرقابل پيش بيني شدن مجلس دهم خواهد شد كه زياد مساله خوشايندي نيست و
برنامهريزي جريانهاي سياسي را با مشكل مواجه ميكند.