در واقع برای حل مشکلات اقتصادی هیچگونه راهحل سادهای وجود ندارد و آنان که مسیرهای ساده و آسانی را برای برون رفت از جایگاه فعلی مطرح میکنند یا ناآگاه هستند یا مغرض. اصلاحات اقتصادی بهنوعی همانند انتخاب در دو بده - بستان یکی در عرض جغرافیا و دیگری در طول تاریخ است. از یکسو سیاستگذاران اقتصادی باید قادر باشند منافع گروههای قلیل، اما ذینفع را قربانی کنند و منافع اکثریت فاقد نفوذ را برآنان ترجیح دهند. از سوی دیگر اصلاحات اقتصادی نیازمند نوعی پرداخت هزینه امروز برای دستیابی به عافیت فردا است. این امر را میتوان به معتادی تشبیه کرد که برای دستیابی به سلامتی بلندمدت باید هزینه کوتاهمدت سنگینی را پرداخت کند.
دورهای که در پزشکی از آن به نام دوره «بازپروری» و در ادبیات اقتصادی از آن به نام «تخریب سازنده» یاد میشود. اساسا اصلاحات اقتصادی همچون یک جراحی عمیق است که بیمار پس از آن باید یک دوران نقاهت یا «پستآپ» طولانی را طی کند تا اندک اندک بتواند فعالیتهای روزمره خود را آغاز کند. به این ترتیب این جراحی عمیق اگرچه بیمار را تا مدتی خانهنشین خواهد کرد و ممکن است هزینههای اقتصادی و اجتماعی زیادی را در کوتاهمدت بر او تحمیل کند، ولی در بلندمدت خواهد توانست سلامتی وی را برای سالهای سال تضمین کند. همین امر عینا در مورد اصلاحات اقتصادی نیز صادق است. اصلاحات اقتصادی نیازمند آن است که ساختارهای جدیدی بنیانگذاری شوند و بسیاری از ساختارهای قبلی فروریزند. در این بین بسیاری از مشاغل از بین خواهند رفت و بسیاری از صنایع ورشکست خواهند شد تا صنایع و مشاغل جدیدی خلق شوند که با مزیتهای نسبی اقتصاد همخوانی بیشتری دارند.
در کشورهایی که با مشکلات و ساختارهای معیوب فراوانی روبهرو هستند، دو گزینه بیشتر پیشروی آنان قرار ندارد. راهحل اول آنکه با بیماری کنار بیایند و بهنوعی رفتار «کجدار و مریز» پیشه کنند و خود را با احتیاط از معرض ریسکهای احتمالی دور نگه دارند. راهحل دوم آن است که یک بار برای همیشه رنج یک جراحی عمیق را به تن بکشند و با یک درد کوتاهمدت خود را برای عافیت بلندمدت آماده کنند. اکنون در ادبیات اقتصادی برای اصلاحات سریع و ساختاری از واژهای به نام «Cold - Turkey» استفاده میشود که ناظر بر ترک اعتیاد یا سمزدایی از بیماری است که سالها با عادات بد خو گرفته و مایل است زندگی پاک جدیدی را آغاز کند. البته بسیاری از معتادان این راه دشوار را انتخاب نمیکنند و ترجیح میدهند به عادات گذشته ادامه دهند و خود را وارد چنین عرصه پرخطری نکنند. به لحاظ اقتصاد سیاسی هر زمان انتخابات نزدیک است و از سوی دیگر هزینه اصلاحات بالا است، دولتها راه آسان یعنی تداوم شرایط فعلی را انتخاب میکنند و بنابراین از توسل به سیاستهای پرریسک پرهیز میکنند. این امر بالاخص در کشورهایی مانند ایران که سیاستهای عوامگرایانه برای سالها در آن ریشه دوانده است، بیشتر نمایان میشود. درحالیکه دولت روحانی چهارمین سال فعالیت خود را آغاز میکند، نیاز به ارائه دستاوردهای ملموس در سال آینده بیشتر خود نمایی میکند.
سیاستگذاران اقتصادی که بسیاری از اصلاحات خود را به دوران پسایرجام موکول کرده بودند، اکنون با شرایطی روبهرو هستند که بسیاری از مفروضات داخلی و خارجی را حداقل در کوتاهمدت محقق شده نمیبینند و از سوی دیگر اجرای اصلاحات پرهزینه را در سال آخر و پیش از آغاز انتخابات بسیار دشوار میدانند. به همین دلیل بسیاری از دولتمردان نیازمند تعریف دقیق از توالی مناسب در اجرای اصلاحات هستند، تا بلکه بتوانند همچون مربی که در دقیقه 80 بازی هنوز به یک نتیجه مطلوب دست نیافته است، با یک تعویض طلایی تیم را پیروز از میدان خارج سازد. متاسفانه بهنظر میرسد هنوز سیاستگذاران از شناخت دقیق شرایط موجود و انتخاب قاطع بهترین سیاستگذاری مناسب به دور هستند و سرنوشت اقتصاد کشور را به اما و اگرهای غیرمحتمل آینده مرتبط ساختهاند. البته باید توجه داشت که تصمیم سیاستگذاران در این زمینه کفایت نمیکند و اجرای این تصمیمات نیازمند اقناع افکار عمومی و جلب مشارکت و همکاری همه مردم در طول این مسیر دشوار است. در سالهای اخیر که دولت از مقبولیت عمومی بسیاری برخوردار بوده است، باید قدر فرصت را دانست و با ترسیم تبعات دشوار تداوم مسیر فعلی، مردم را به قبول یک جراحی سخت، ولی آیندهساز ترغیب کرد.