عملیات بیت المقدس؛ آخرین گام رزمندگان برای تکمیل استراتژی آزادسازی مناطق اشغالی به حساب میآمد. آخرین گام، برای بیرون راندن دشمنی که به هوای تصرف خوزستان و مصاحبه مطبوعاتی در تهران، تجاوزش را آغاز کرده بود. حالا تمام بلوا و آتش صدام، خلاصه شده بود در شهر بندری خرمشهر، که عقب راندن ارتش بعثی از آن، در کمترین تاثیرگذاری، به معنای سرخوردگی صدام از جنگافروزی بود.
از این سو، آزادسازی خرمشهر، در حالی که زمان زیادی از وقوع انقلاب اسلامی در ایران نمیگذشت، برای انقلابیون، رزمندگان و دلبستگان به انقلاب و امام خمینی (ره)، تبدیل به پرچمی برای حفظ انقلاب و آرمانهای آن بود. در واقع؛ خرمشهر در آن برهه زمانی برای هر دو طرف جنگ، ارزش و بهایی هزاران برابر پیدا کرده بود؛ عراق با حفظ آن تتمه قدرت نظامی (که با شکستهای پیاپی تضعیف شده بود) برای رهبری جهان عرب (رویای صدام) را پس انداز میکرد و ایران، در صورت آزادسازی خرمشهر، سراپا میایستاد و انقلاب اسلامی تثبیت میشد.
عملیات بیت المقدس، در همچنین موقعیتی تاریخی، هویتی و سرنوشتساز کلید خورد و در چهار مرحله انجام شد. نبردهای دشوار پیش از آن (ثامن الائمه، طریق القدس و بیت المقدس) از یکسو، و طولانی شدن عملیات بیت المقدس از سوی دیگر، نتیجه آزادسازی خرمشهر را به روزهای نفسگیر آخر کشاند. به تعبیری تمام جنگ خلاصه شده بود در قدم گذاشتن فاتحانه رزمندگان به خونینشهر و دوباره خرمشهر شدنِ آن؛ در روزهای آخر عملیات بیتالمقدس.
در شرایطی که یگانهای رزمی در عملیات بیت المقدس توان کافی برای آزادی خرمشهر نداشتند و فرماندهان تقاضای چند هفته بازسازی برای ادامه میدادند؛ فرماندهان ارشد زیر بار نرفتند و قولی که هفتههاست به مردم دادند را یادآوری کردند: خرمشهر باید آزاد شود؛ مردم منتظرند.
هفتههای متمادی نبرد در جبهه جنوبی، رمقی برای ارتش عراق باقی نگذاشت و مثل مبارزی که ضربههای پیدرپی او را آماده افتادن کرده، تنها نیاز به ضربه نهایی دارد، یا دست پرتوانی که گلویش را بگیرد و... خلاص. در این اوضاع و احوال، چه کسانی به دلِ دشمنِ مستقر در خونینشهر زدند؟ حسین خرازی همراه با تیپ 14 امام حسین و احمد کاظمی با تیپ 8 نجف، ضربه تمامکننده بر پیکر ارتش عراق بودند.
احمد کاظمی و حسین خرازی فاتحین خرمشهر هستند که آخرین مرحله عملیات آزادسازی خرمشهر را انجام دادند. تیپ 14 امام حسین(ع) و تیپ 8 نجف اشرف، شهر را محاصره کردند و هر کدام با 5 گردان، یعنی با حدود سههزار نفر در مقابل 20 هزار نفر از ارتش عراق که در خرمشهر استقرار داشتند، وارد جنگ شدند که نتیجه همانطور که حسن باقری پیشبینی کرده بود، با تسلیم شدن فوج فوج از عراقیها رقم خورد و خرمشهر در سوم روز از خرداد سال 1361 آزاد شد.
با خیزی که دو تیپ 14 امام حسین و 8 نجف به سوی شهر برداشتند، حسین خرازی منتظر هماهنگی و استقرار احمد کاظمی در خط تعیین شده بود برای ورود به شهر، در این حین مکالمه قرارگاه فتح به فرماندهی غلامعلی رشید با احمد کاظمی برای هماهنگی با شهید خرازی، تبدیل به یکی از ماندگارترین مکالمات و آوای ثبت شده در تاریخ ایران شد؛ احمد کاظمی خبر آزادی خرمشهر را به غلامعلی رشید میدهد:
احمد احمد رشید: احمد ببین الان حسین منتظر هماهنگی شماست تا کارشونو شروع کنند و عملیاتو با هماهنگی اجرا کنید شما کجائید الان؟
رشید رشید احمد: آقا ، ما داخل خود شهریم، و همه اینا که تو شهر بودن اومدن پناهنده شدن مفهوم شد!!!
رشید رشید احمد: آقا ما تو شهریم بهش بگو، به محسن بگو ما تو شهریم، ما تو شهریم و پنج شش هزار نفرم اومدن پناهنده شدن،ما داریم اونارو تخلیه میکنیم، ما تو شهریم و تمام نیروهامون تو خود شهرن!!!
رشید احمد: مفهوم شد؟
احمد احمد رشید: احمد جان! بله بله من فهمیدم چی گفتید میگید من تو شهرم و کلیه نیروها پناهنده شدن!! ببین برادر احمد مراعاتم کنید چوبی، چیزی نخورید...
رشید رشید احمد: نترس، نترس الان بیش از شش هزار نفر به ما پناهنده شدن، بیش از شش هزار نفر، مفهوم شد؟
احمد احمد رشید: بیش از شش هزار نفر؟ بله؟ خدا اجرت بده مفهوم شد بله فهمیدم.
رشید رشید احمد: رشید جان بله بله تو شهر خرمشهر تا چند لحظه پیش تظاهرات بود، تظاهرات بود، و کلیه اسرا یا حسین میگفتند والله اکبر و تسلیم میشدن. خوب مفهوم شد؟
احمد احمد رشید: بله بله، مام اینجا فهمیدیم تشکر آقا الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر... همه چیو فهمیدیم.
رشید رشید احمد: رشید جان؛ خداوند خرمشهرو آزادش کرد. آزادش کرد... .