
سوال:
سلام من 19 سالم است. با پسری آشنا شدم که 9 سال از من بزرگتر بود. خیلی متشخص و محترم بود. ما خیلی با هم تفاهم داشتیم و من خیلی دوستش داشتم؛ اما خانوادۀ من موافقت نکردند که با هم ازدواج کنیم و از هم جدا شدیم.
بعد از مدتی یکی از همکلاسی هایم به من ابراز علاقه کرد. پسر مهربان؛ خوش قلب و سالمی است و علاقۀ زیادی نسبت به من دارد. چون فرد مناسبی بود قبول کردم که رابطۀ دوستانهای داشته باشیم.
من جز خوبی چیزی از او ندیدم. قرار ازدواج گذاشتیم؛ اما من به اندازهای که او مرا دوست دارد و به من مطمئن است، دوستش ندارم و به او اطمینان ندارم. من هنوز هم همان کسی که از هم جدا شدیم را دوست دارم و فراموشش نکردم؛ اما او رفته است و دیگر نیست. حالا نمیدانم با این همکلاسیم که صادقانه دوستم دارد چه کنم؟
پاسخ:
سلام
خیلی عجیب است بعد از اینکه یک بار دوست شدی و مجبور شدی بخاطر مخالفت خانواده جدا شوی، عبرت نگرفتی و باز هم دوباره درگیر رابطهای شدی که نمیدانی خانواده موافقت میکنند یا نه؟
بنابراین مشکل تو با دومی فقط این نیست که اولی را فراموش نکردی؛ بلکه یک مشکل دیگر هم داری که نمیدانی خانوادهات موافقت میکنند یا نه؟
تو اول باید مشکل مخالفت خانواده را حل کنی؛ چون اگر حلش نکنی فراموش کردن اولی فایدهای به حالت ندارد.
لذا او باید قبل از زیادتر شدن علاقهاش، به خواستگاریت بیاید و شما دو نفر با مشورت خانواده هایتان تناسبتان را با همدیگر بررسی کنید و ببینید که با توجه به افکار و رفتار و خصوصیاتتان به درد هم میخورید یا نه؟
اگر این کار را بکنید به فراموش کردن اولی هم کمک میکند؛ چون وقتی با مشورت خانواده ببینید که از همه جهت مناسب شما است و او را به عنوان همسر بپسندید و به دلتان بنشیند، محبت او تدریجاً جایگزین محبت فرد قبلی میشود و راحتتر میتوانید فراموشش کنید.
علاوه بر اینکه کلید فراموش کردن علاقه این است که دل شما از رسیدن به او نا امید شود و معلوم است وقتی به سمت ازدواج با دومی رفتی، دلت از رسیدن به اولی نا امید میشود و میتوانی تدریجاً فراموشش کنی.
مسیر خوشبختی