به گزارش خبرداغ به نقل ازخبرآنلاین؛ ایرنا، محمد هاشمی در بخش پایانی گفتوگو با تاریخ شفاهی ایرنا به مواردی چون تذکرات امام خمینی (ره) در موراد مختلف، ملاقات با فائقه آتشین خواننده مشهور قبل از انقلاب، دلیل تاسیس شبکه سه و... میپردازد.
یکی از برنامههای پربیننده صداوسیما در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، مناظرات سیاسی و ایدئولوژیک بود. زمان شما این برنامهها پخش نشد، علتش چه بود؟
چون زمان جنگ بود. تا قبل از آن ابوالحسن بنیصدر با نورالدین کیانوری و شهید سیدمحمد بهشتی و... یکی دو مورد مناظره، تهیه و پخش کرده بودند. البته این مربوط به قبل از زمانی بود که من به رادیوتلویزیون رفتم. جنگ تحمیلی که شروع شد، دیگر مسائل جنگ در راس خبرها بود.
بعد از جنگ چرا این روال را ادامه ندادید؟
افرادی مثل بنی صدر عزل شده و دیگر نبودند. مخالفِ آن طوری نداشتیم که مناظره بگذارند.
رادیو در برنامهای که تهیه کرده بود به ضیاالحق گفته بود ضیاالباطل. آنها مهمان ایران بودند. وقتی خدمت امام رسیدیم ایشان با نارضایتی گفتند مهمان دعوت میکنید که به آنها فحش دهید؟! این کارها را چرا انجام میدهید!
یک بار صداوسیما، ضیاالحق رئیسجمهور وقت پاکستان را ضیاالباطل نامید. واکنش امام در این مورد چه بود؟
این مربوط به قبل از زمانی است که من مسئول رادیوتلویزیون شوم. هیاتی هشت نفره از سوی سازمان کنفرانس اسلامی برای صلح به ایران آمده بودند. این هیات به عراق هم رفته بودند. یاسر عرفات و ضیالحق و بعضی سران کشورهای اسلامی عضو این هیات بودند. رادیو در برنامهای که تهیه کرده بود به ضیاالحق گفته بود ضیاالباطل. آنها مهمان ایران بودند. وقتی خدمت امام رسیدیم ایشان با نارضایتی گفتند مهمان دعوت میکنید که به آنها فحش دهید؟! این کارها را چرا انجام میدهید!
گویا امام یک تذکر به شما در مورد پخش مکرر اخبار ایشان از تلویزیون داده بودند؟
راجع به نمازجمعه بود. یک روز به من گفتند: ابتذال را به اوج رساندی! گفتم چه کار کردهام؟ بلافاصله گفتند نمازجمعه را میگویم. از رادیو مستقیم پخش میشود، از تلویزیون پخش میشود. شب پخش میشود، ظهر پخش میشود. مردم چه تقصیری دارند؟!
بعد فرمودند: این اخباری که شما پخش میکنید که مثلا احمد (خمینی) با من ملاقات کرد، چه خاصیتی برای مردم دارد؟ خبر باید چیزی باشد که به درد مردم بخورد.
آن موقع اخبار ما مقامی بود؛ یعنی ابتدا از امام خبر پخش میکردیم، بعد رئیسجمهور و سپس آقای منتظری و... امام گفتند پخش خبر هم باید بر مبنای اهمیت آن باشد نه اشخاص.
جلسات شما با امام(ره) به صورت خصوصی برگزار میشد یا افراد دیگری هم حضور داشتند؟
نوعا خصوصی بود. یک بار حادثهای اتفاق افتاد که امام بعد از آن گفتند من بعد هر اتفاقی افتاد شما بیا و از خود من سوال کن. آن حادثه هم به این شکل بود که سران سه قوه به اتفاق احمدآقا و یک نفر دیگر به بخش خبر گفته بودند، «مرگ بر شوروی» را حذف کنید ولی مرگ بر آمریکا باشد. بخش خبر هم همین کار را کرد. امام زنگ زدند و من خدمت ایشان رفتم. امام از من پرسیدند: چه کسی این را به شما گفته است؟ من خبر نداشتم. گفتم: سوال میکنم و خدمت شما عرض میکنم.
امام گفتند: بعد از این هر مطلبی به شما که از قول من گفته شد را از خودم بپرسید. من هم همین کار را کردم. از آن پس اگر مسئلهای به امام مربوط میشد خدمت ایشان میرسیدم یا تماس میگرفتم یا حتی به حاج عیسی آبدارچی ایشان میگفتم برو و به حضرت امام بگو میخواهم خدمت ایشان برسم. وقتی اجازه میدادند میرفتم و از ایشان سوال میکردم.
ماجرای نارضایتی حجتالاسلام قرائتی
قضیه دیگری هم اتفاق افتاد. آن زمان در ایام ماه رمضان، ۳۰ برنامه از آقای محسن قرائتی پخش میکردیم. یک سال تصمیم گرفتیم مانند ایام غیر ماه رمضان که فقط شبهای جمعه از ایشان برنامه پخش میکردیم در ماه رمضان فقط پنج برنامه از آقای قرائتی روی آنتن ببریم. ۲۵ برنامه باقیمانده را نیز به پنج سخنرانان دیگر اختصاص دهیم. این کار را که کردیم آقای قرائتی اعتراض کرد و آقای رسولی که در دفتر امام بود، این اعتراض را به امام منتقل کرد.
شب ۱۳،۱۲ بود فکر کنم که آقای قرائتی به جامعه الصادق که آقای محمدرضا مهدوی کنی در آنجا برنامه داشت، رفته و گفته بود از امشب هر شب برنامههای من از تلویزیون پخش میشود، چون امام دستور دادهاند.
آقای رسولی نیز با من تماس گرفت و گفت: شما برنامه آقای قرائتی را حذف کردهاید؟ گفتم: نه. گفت: امام گفتهاند برنامه قرائتی باشد. گفتم: چشم. بعد خدمت امام رفتم و گفتم: ما پنج برنامه به آقای قرائتی دادهایم و ۲۵ برنامه به دیگران. امام گفتند: خوب است.
از سویی آقای قرائتی منتظر بود که همان شب برنامهاش پخش شود؛ ولی ما طبق برنامه، سخنرانی شخص دیگری را پخش کردیم. آقای رسولی دوباره زنگ زد و به من گفت: چرا طبق فرمایش امام، برنامه آقای قرائتی پخش نکردید؟
من به آقای رسولی نگفتم که خودم خدمت امام رسیدهام. گفتم: آقای رسولی! تصور میکنم امام گفتهاند آقای قرائتی حذف نشود، نگفتهاند همهاش او باشد. گفت: نه شما دارید برخورد سیاسی میکنید، من فردا ساعت ۸ با امام ملاقات دارم و میگویم که شما سیاسی برخورد میکنید. گفتم: برو بگو!
ایشان صبح نزد امام رفته بود و با ایشان صحبت کرده بود. امام هم فرموده بودند من گفته بودم آقای قرائتی حذف نشود. ساعت حدود ۱۰-۱۱ صبح بود که آقای رسولی به من زنگ زد و گفت: مثل اینکه شما یک ارتباط دیگری هم با امام دارید. گفتم: بله. گفت: من از شما عذرخواهی میکنم، ظاهرا حرف شما درست بوده است.
امام تأکید داشتند که در رسانه ملی نباید دروغ گفته شود، چقدر به این دستور عمل شد؟
همهاش. ما دروغ نمیگفتیم. جایی که دروغ بگوییم نداشتیم. در اخباری که میدادند دروغ نبود. ممکن بود عین واقعه را نگویند ولی دروغ هم گفته نمیشد.
ازجمله خواننده زن معروف قبل انقلاب با چادر مشکی به دفتر من آمد و یک چک به او دادم و خیلی خوشحال شد. وقتی خواست برود گفت: یک ترانه برای آقا (امام) خواندهام، میخواهید آن را برای شما بخوانم؟ گفتم: نه!
ظاهرا صندوقی در رادیو وتلویزیون قبل از انقلاب به نام صندوق رفاه هنرمندان وجود داشت. این صندوق مصادره شد؟
نه. این صندوق چیزی شبیه صندوق بازنشستگی کارمندان بود. هفت درصد از اجرت و مزدی که به هنرمند میدادند را برمیداشتند و ۲۳ درصد را هم سازمان میگذاشت که روی هم میشد ۳۰ درصد. آن را در این صندوق ذخیره میکردند.
قبل از انقلاب پولی در این صندوق جمع شده بود ولی بعد از انقلاب آن هنرمندان دیگر نبودند. معاون اداری- مالی که آقای فراهانی بود میخواست این صندوق را مصادره کند. وقتی من به صداوسیما رفتم، گفتند چنین صندوقی وجود دارد. خدمت حضرت امام رفتم و گفتم: چنین صندوقی هست و فلان مقدار پول هم در آن موجود است. آیا میتوانیم آن را مصادره کنیم؟ امام فرمودند: نه، مال مردم است. چطور شما میخواهید مال مردم را مصادره کنید؟ شما وظیفه دارید صاحبان این مال را پیدا کنید و پولشان را برگردانید.
یک عده از سپردهگذاران صندوق از کشور رفته بودند. عدهای مخفی شده بودند. تعدادی هم هنوز بودند. بهتدریج آنها را پیدا کردیم و پولهایشان را برگرداندیم. ازجمله خواننده زن معروف قبل انقلاب با چادر مشکی به دفتر من آمد و یک چک به او دادم و خیلی خوشحال شد. وقتی خواست برود گفت: یک ترانه برای آقا (امام) خواندهام، میخواهید آن را برای شما بخوانم؟ گفتم: نه!
شش قسمت از سریال امام علی(ع) حذف شد، برای چه این این کار صورت گرفت؟
نمیدانم. ما کار را آماده کرده بودیم و قرار بود شب اول ماه رمضان، سریال امام علی پخش شود؛ اما من که از صداوسیما رفتم این سریال را پخش نکردند. دو سال نگه داشتند و بعد از آن پخشش کردند. در این مدت ۶ قسمت آن را نیز حذف کردند که نمیدانم دلیلش چه بود.
شما گفتهاید وقتی من از سازمان صداوسیما رفتم، دو برابر بودجه ۱۳سالی که من در صداوسیما بودم را در سال ۱۳۷۳ به صداوسیما دادند. چرا این اتفاق افتاد؟
بله. بحثشان سر ریاست آقای ناطق بود. رئیس مجلس بود و آقای علی لاریجانی گفت قبل از اینکه بودجه را ببندند به او حکم بدهند که معلوم بشود. بیستوپنجم بهمن من را عزل کردند و حکم آقای لاریجانی را دادند، ولی مجلس بودجهای که در اختیار آقای لاریجانی گذاشت دو برابر سیزده سال مسئولیت من بود.
در زمان مقام معظم رهبری هم شما پنج سال در سازمان صداوسیما مسئولیت داشتید، در این دوره چه مسائل و مشکلاتی داشتید؟
مشکل خاصی نداشتیم. ما بحث موسیقی [را] از ایشان هم پرسیدیم. به ایشان گفتم: ما تا کنون طبق نظر امام درباره موسیقی عمل میکردیم. نظر شما چیست و ما باید چه کنیم؟ چون همه اعتراض دارند و ما با نظر امام، عمل میکردیم. ایشان گفتند: من همان فتوای امام را قبول دارم و شما همان مسیر را بروید.
آن موقع شورای نظارت بر صداوسیما را داشتیم که بعدا حذف شد. وقتی قانون اساسی اصلاح شد، حکم رئیس سازمان را رهبری میدادند. پیش از آن رهبری این حکم را نمیدادند بلکه شورای سرپرستی آن را میداد.
فکر تأسیس شبکه سه از کجا آمد؟
ما دیدیم جمعیت جوانان کشور زیاد هستند. لذا گفتیم شبکهای درست کنیم که بیشتر برنامههایش با ورزش پر شود و البته خبر هم در آن باشد؛ یعنی ترکیب شبکه سه، ورزش و خبر بود. این شبکه را برای جذب جوانان ایجاد کردیم.
چهرههایی مثل مهران مدیری زمان شما وارد صداوسیما شدند. این اتفاق چطور افتاد؟
مدیری یک طنزگوی قوی بود. ما هم از ایشان استفاده کردیم. بعد از جنگ بود و میخواستیم مقداری فضای جامعه را شاد و تلطیف کنیم.
صحیح است که جمعی از معلمین از بابت پخش سریال «مدرسه موشها»، نزد آیتالله منتظری شکایت کرده بودند؟
یک بار خدمت آقای منتظری بودم. چند معلم هم آنجا بودند که نمیدانستم چه کسانی هستند. آمده بودند آقای منتظری را ببینند. من برای موسیقی نزد ایشان رفته بودم. چون امام گفته بودند شما درباره موسیقی با آقای منتظری مشورت و از ایشان سوال کنید.
من به آقای منتظری گفتم که در باب موسیقی، امام فرمودند با شما هماهنگی کنیم و نظر شما را بدانیم. ایشان گفت: من الان حالم مساعد نیست که بخواهم راجع به موسیقی صحبت کنم. سپس رو کرد به حاضرین و گفت: نخود و کشمش هم خوب است و همه دوست دارند. من هم دوست دارم. مدرسه موشها هم برنامه خوبی است.
شما ظاهرا از سوژههای ترور منافقین در اوایل انقلاب بودهاید. جریان چه بود؟
من آن زمان خودم رانندگی میکردم و یکی دو همراه داشتم که صندلی عقب یا بغل دست من مینشستند. منزل بغلی ما را منافقین اجاره کرده بودند تا مرا بزنند. یک روز آقای اسدالله لاجوردی رئیس زندان اوین به من زنگ زد و گفت بیا اینجا. رفتم یک نفر را آورد و گفت این قصد ترور تو را داشته است. اما شما آرایش نیروهایت داخل ماشین خیلی خوب است و معمولا عقب ماشین میخوابیدی، لذا وقتی میخواستند تو را بزنند، نتوانستهاند. این در حالی بود که من صندلی عقب نمینشستم یا نمیخوابیدم، بلکه خودم پشت فرمان مینشستم. اینها نگاه نمیکردند ببینند چه کسی راننده است.
یک بار هم زنگ خانهمان را زدند. سرباز جلوی در خانه شروع به جیغ و داد کرد. رفتیم ببینیم چه شده است. گفت مرا با تیر زدهاند. او را برای مداوا به بیمارستان بردند.
منافقین دو بار میخواستند مرا با تیر بزنند ولی هیچ کدامش به من نخورد.
ضمن این که من یا صبح زود از خانه بیرون میرفتم که آنها توقع داشتند دیرتر بروم. یا خیلی دیر از منزل بیرون میرفتم که آنها انتظار داشتنند من زودتر بروم.