کد خبر: ۹۹۵۵۵۲
تاریخ انتشار: ۰۹ مهر ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۷
تعداد بازدید: ۹۵

آقای وزیر! دست کم بدهکار خودتان نمانید

جناب آقای ستار هاشمی سلام و درود. چندروزی بهانه آوردم تا این نامه را خطاب به شما ننویسم. اصرار دوستان بالاخره کار خودش را کرد. نمی‌دانم چرا اصرار داشتند نویسنده این نامه باید این بنده کم‌ترین باشم؟ شاید برای این که فکر می‌کردند اهل مراعات آداب معمول و مرسوم نیستم و هرآنچه را شرط بلاغ است بی‌پرده با شما در میان خواهم گذاشت. امیدوارم آن‌ها از پیشنهادی که دادند پشیمان نشوند و شما نیز از خواندن آن. پس بی‌مقدمه و صریح و سریع برویم سراغ اصل مطلب.

آقای وزیر! دست کم بدهکار خودتان نمانیدچرا رفع فیلتر مهم است؟

قطعا شما در وزارت ارتباطات کارهای دیگری هم جز رفع فیلتر دارید. کارهایی که چه بسا بسیار مهم و بنیادین باشند اما اگر در طول وزارت فخیمه‌تان هزاران هزار کار مهم انجام دهید و از پس این یک کار برنیایید انگاری هیچ کاری نکرده‌اید. شاید تقصیر آقای رئیس جمهور باشد که چنین وعده‌ای را به مردم داد. جالب این‌جاست که آقای پزشکیان اصلا اهل وعده و وعید نیست اما از بخت بد شما اگر یک وعده از او در ذهن کسی مانده باشد همین وعده رفع فیلتر است. وعده‌ای که بار آن بر دوش شما افتاده‌ است. علاوه بر این، مردم چیزی را که می بینند برایشان مهم است. چیزی که برای آن‌ها ملموس باشد. معمولا کارهای بنیادین و زیرساختی خودشان را به این راحتی نشان نمی‌دهند و سال‌ها طول می‌کشد تا آثار و تاثیر آن‌ها نمایان شود. فیلترینگ چیزی است که مدام با آن سر و کار دارند. می‌خواهند از یک برنامه استفاده کنند باید آن‌را خاموش کنند، می‌خواهند از آن یکی برنامه استفاده کنند باید آن‌را روشن کنند. بگذریم از این که خود فیلترشکن‌ها چه تالی فاسدی در پی دارد. چه بسیار بچه‌های کم سن و سالی که با روشن کردن فیلترشکن به سایت‌ها و برنامه‌هایی دست پیدا می کنند که نباید بکنند. حتی از حیث امنیتی نیز این فیلترشکن‌ها خطراتی می‌آفرینند که جاسوس‌پروری یکی از آن‌هاست. فکر این که عده‌ای در این سرزمین هستند که از این طریق یعنی فیلترکردن و فیلترشکن فروختن کاسب می‌شوند هم به کنار. اصلا می‌گوییم این مردم بیچاره به این‌جور سر کیسه شدن‌ها عادت کرده‌اند. حس تحقیری که در این ماجرای فیلتر شدن هست با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. بگذارید کمی صریح‌تر با شما سخن بگویم. نمی‌دانم مصاحبه غلامحسین ساعدی را در پروژه تاریخ شفاهی هاروارد خوانده‌اید یا نه؟ اگر نخوانده‌اید و یا نشنیده‌اید حتما وقتی بگذارید که شنیدن و خواندنش خالی از لطف نیست.

درباره علل به وقوع پیوستن انقلاب 57 خیلی‌ها سخن گفته‌اند اما به نظرم تحلیل ساعدی بسیار قابل تامل است و می‌توان آن را به خیلی از انقلاب‌های دنیا تعمیم داد. دست کم می‌توان علت‌العلل نارضایتی مردم را از یک حکمرانی در این تحلیل به خوبی فهمید. ساعدی می‌گوید آنچه باعث شد تا اغلب مردم به خیابان‌ها بریزند و با جریان انقلاب همراه شوند احساس تحقیر بود. مردم از هر قشر و گروهی احساس می‌کردند به آن‌ها توهین شده و کسی آن‌ها را نمی بیند. احساس می‌کردند یک عده قلیلی برای خودشان جشن‌های پُر زرق و برق راه می‌اندازند و فقط حواسشان پی تحسین و تمجید سیاستمداران و رسانه‌های خارجی است اما کسی آن‌ها و گرفتاری‌هایشان را نمی‌بیند. این نادیده گرفته شدن سبب شد تا همه آن‌ها احساس تحقیر کنند. تحقیر اگرچه آدمی را خوار و خفیف می‌کند و او را به خاموشی وا می‌دارد اما این خاموشی هرچه بیشتر طول بکشد به همان میزان حس نفرت و انتقام و کین‌جویی را در آدمی تقویت می‌کند. آن‌چه در ماجرای فیلترینگ رخ می‌دهد همین حس تحقیر شدگی است. مردم هربار که به سراغ روشن کردن فیلترشکن می‌روند این حس تحقیر را با تمام وجود حس می‌کنند. حس می‌کنند به تمام زوایای روح و روانشان توهین شده. حس می‌کنند عده‌ای فقط و فقط به دلیل این که زورشان می‌رسد این بازی خفت‌بار را به آن‌ها تحمیل کرده‌اند. و ای کاش فیلترکنندگان و مدافعان فیلترینگ در این تحقیر همگانی با مردم شریک بودند که در آن صورت ظلم بالسویه بود و خودش به نوعی عدل محسوب می‌شد. اما مردم می‌بینند همان‌هایی که مدافعان فیلترینگ‌اند خود در همان فضاهایی که فیلترشان کرده‌اند حضوری جدی و پُر رنگ دارند. این دیگر چه صیغه‌ای است؟ تعمدی در کار است تا حس تحقیرشدگی را در مردم تشدید کنند؟ فرمود: تو که نوشم نئی نیشم چرایی؟ حالا که فیلتر می‌کنید چرا با حضور در همان فضایی که حکم به فیلتر شدنش داده‌اید نمک بر زخم مردم می‌پاشید؟

چه باید کرد؟

معلوم است. باید رفع فیلتر کرد. هرچه زودتر. هرچند همین الان هم دیر است و کار از کار گذشته و دیگر هیچ کس با رفع فیلتر خوشحال نمی‌شود. آب رفته به جوی باز نخواهد گشت. همان‌طور که انبوه کنسرت‌های خیابانی شبانه و روزانه و رایگان نمی‌تواند مرهمی بر زخم‌های بی‌شمار این مردم باشد و تاوانی برای شادی‌های به ناحق از آنان سلب شده و از دست رفته. همان‌طور که مردم تا قیام قیامت جفایی را که در حق مرحومه مهسا امینی شد فراموش نخواهند کرد حتی اگر پوشش اختیاری رسما و علنا آزاد اعلام شود. با این حال شما راهی و چاره‌ای جز همین کاری که شاید در نهایت فایده‌ای هم برای کسی نداشته باشد ندارید. به چند دلیل: مهم‌ترینش شخص خودتانید. برای آن‌که بتوانید باقی عمرتان را با عزت و سربلندی بگذرانید پای این عهد و پیمان بمانید. به قول رضایِ فیلمِ «دندان مار» : «یه جاس که تو باید وایسی، یه جاس که باید در ری، اما خدا نکنه که جای این دوتا باهم عوض شه، دیگه تا آخر عمر بدهکار خودتی». برای این که بدهکار خودتان نمانید بایستید. بدهی به دیگران خیلی راحت‌تر از بدهی به خودتان صاف می‌شود. دومین دلیل همین عهدی است که با مردم بسته‌اید. فرقی نمی‌کند شما یا آقای پزشکیان. مردم شما و ایشان را از هم جدا نمی‌دانند. هرچند همان‌طور که گفتم برای وفای به عهد آن قدر دیر شده‌است که شاید برای آن‌ها هیچ تفاوتی نکند که شما به قولتان عمل کنید یا نه اما بی‌تفاوتی آن‌ها و یا دلمردگی‌شان چیزی از بار تعهد شما کم نمی‌کند. شما قول داده‌اید.

اگر به شریعت پای‌بندید بهتر از من می‌دانید که پیمان‌شکستن و عدم وفای به عهد در شمار گناهان کبیره است و آن‌که من و شما او را قسیم جنت و نار می‌دانیم پیمان‌شکنی را شعبه‌ای از شعبات کفر برمی‌شمارد. اگر به رای مردم احترام می‌گذارید بدانید که خیلی از آن‌ها که همین یک سال و اندی پیش پای صندوق‌های رای آمدند یکی از امیدهایشان همین رفع فیلتر بود. توجه بفرمایید. خیلی دردناک است. سقف پرواز مطالبات مردم را به جایی رسانده‌ایم که رئیس جمهور انتخاب می‌کنند بلکه بتواند یکی دو برنامه اینترنتی را رفع فیلتر کند. قرار بود این مردم را به مقامات عالیه انسانی برسانیم. قرار بود کاری کنیم که حوائج کوچک دنیوی باعث نشود تا از انسانیت و مفاهیم متعالی و بلند غافل شوند اما حالا دربند این مانده‌ایم که طبیعی‌ترین حقوق آن‌ها را چگونه به ایشان برگردانیم. عجب روزگاری است. خلاصه این که این عهد و پیمان بین شما و مردم با هیچ توجیهی منقضی نمی‌شود. سومین دلیلش هم خیلی دنیوی و پیش‌پا افتاده شاید به نظر آید اما به هرحال ممکن است برای شما مهم باشد. حتی اگر قبر و قیامتی هم در کار نباشد و مردم هم هیچ اهمیتی نداشته باشند آیا نمی‌خواهید باردیگر در این مصدر قرار بگیرید؟ به آینده سیاسی خودتان هیچ علاقه ای ندارید؟ نمی‌خواهید یک بار دیگر خود را در معرض رای مردم قرار دهید؟ خدارا چه دیدید، شاید آقای پزشکیان بازهم خواست یا از ایشان بخواهند رئیس جمهور شود. شاید ایشان هم کماکان چشم امیدش برای کابینه بعدی به شما باشد. درآن‌صورت چه حرفی برای گفتن خواهید داشت؟ اصلا می‌توانید چشم در چشم این مردم بدوزید و بازهم از آن‌ها بخواهید به شماها رای بدهند؟ آن بار به سودای رفع فیلترینگ به شما رای دادند این بار چه وعده‌ای به آن ها خواهید داد؟

سخن پایانی

هیچ وقت دوست نداشتم جای شما باشم؛ با این حال بارها و بارها به این فکر کرده‌ام که اگر جای شما بودم چه می‌کردم. فکر کردن به وضعیتی که شما در آن گرفتار آمده‌اید حالم را بد می‌کند. وقتی دیگری در عالم خیال هم نمی‌تواند حال و روز شما را تصور و تحمل کند شما در عالم واقع چگونه با وضعیت برزخی خود کنار می‌آیید؟ این را گفتم تا بدانید کنار گود ننشسته‌ام و بی‌آن که بدانم درمیانه گود چه می‌گذرد فریاد لنگش کن لنگش کن، سر داده‌ام. خوب می‌دانم با چه موانع و محدودیت‌هایی روبرو هستید. هرآنچه نوشتم با وقوف کامل از همان موانع و محدودیت‌ها بود. می‌دانم که از سمت چه کسانی و تحت چه فشارهایی هستید. مهم‌تر از همه با رئیس جمهوری طرفید که نمی‌خواهد شعار وفاقی را که سر داده ترک بردارد. اما هم شما و هم من خوب می‌دانیم ناممکن است. اقناع بعضی از موجودات خداوند از اقناع سنگ و آهن و چوب هم دشوارتر است. اما در نهایت این شمایید که باید بین آن موجودات و چیزهایی که عرض کردم انتخاب فرمایید. ببخشید که اندکی تلخ و صریح با شما سخن گفتم. فرصت‌ها و عمر چون ابری شتابان از سر دنیا گذر دارد و ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم. فرصت نرم و در لفافه سخن گفتن نمانده‌است. برایتان از صمیم جان آرزوی توفیق دارم و امیدوارم این چندصباح وزارت را غنیمت بدانید و برای این مردم و سرزمین خسته بهترین تصمیم‌ها را بگیرید. یاعلی مدد.

*ماهنامه مدیریت و ارتباطات

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظر شما
در زمینه ی انشار نظرات مخاطبان رعایت چند نکته ضروری است
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید خبر داغ مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است خبر داغ از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب, توهین یا بی احترامی به اشخاص ,قومیت ها, عقاید دیگران, موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه های دین مبین اسلام باشد معذور است. نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.