به گزارش خبرداغ به نقل ازخبرآنلاین؛بدون تردید نقد آثار نمایشی از منظرهای متنوعی، نیازمند تخصص در حوزههای مختلفی از قبیل جامعه شناسی، تاریخ، فیلمسازی و...است.علیرغم چنین امری، موضوع و محتوای برخی آثار نمایشی آنچنان با زندگی و حافظهی تاریخی آدمها حس همزاد پنداری ایجاد میکند که هر بینندهای میتواند فارغ از تکنیکها و الزامات نقد از نگاه خویش به تحلیل آن بپردازد.
به همین سبب نگارنده بدون کمترین ادعایی، صرفا از جایگاه یک علاقمند به سینما و تاریخ برداشت شخصی اش را در چند سطر تقدیم مخاطبان میکند.
«تاسیان»، تازهترین ساختهی تینا پاکروان، در امتداد دغدغهمندی تاریخی این فیلمساز، روایتی دیگر از پیچیدگیهای زیست ایرانی در مواجهه با تصمیمات احساسی و فضای پرشعار ادوار سیاسی است. این مجموعه، پس از «خاتون» که نقطهی عطفی در کارنامهی حرفهای وی در سریالسازی پیرامون تاریخ معاصر بهشمار میرود، گامی دیگر به سوی بازخوانی حافظهی جمعی است،روایتی نه از دل جنگ و اشغال، بلکه نمایشی از تبعات ویرانگر شعار زدگی، سادهانگاری و ناآگاهی.
تمرکز بر زندگی جمشید نجات، کارآفرینی که فروپاشی کارخانهاش استعارهای است از شکست اندیشهای که با هیجان، نه آگاهی، تصمیم میگیرد. این فروپاشی، ویرانی یک شخصیت یا خانواده یا کارخانهی او نیست، بلکه نشانهایست از ویرانیِ آرزوهای یک نسل.
تینا پاکروان بهجای قضاوت یا اغراق، با نگاهی متین و متکی بر جزئیات، مسیری را ترسیم میکند که خروجیاش سقوطی است ناشی از ناآگاهی و غفلت جمعی .
این مجموعه بهدنبال بازآفرینی بخشی از حوادث یک مقطع از تاریخ است که تصمیمات بخشی از جامعه در آن نقش داشتهاند،تصمیماتی مبتنی بر شور و هیجانهای زودگذر که جای خرد را گرفته و امیدهای توخالی، پایههای واقعیت را سست کردهاند.
مجموعهی خوشساخت «تاسیان» با بهرهگیری از روایت منسجم و بازیهای درخشان، بار دیگر توانایی و تبحر تینا پاکروان را در کارگردانی و خلق آثار تاریخی-اجتماعی به اثبات رساند.
این سریال، تنها یک داستان شخصی نیست؛ بلکه نمایانگر تکرار تراژدیهای جمعی در نتیجهی ناآگاهی عمومی، شورزدگی اجتماعی و باور کورکورانه به شعارهای بیپشتوانه است.
سکانس پایانی سریال با به تصویر کشیدن فروریختن کارخانه و زندگی جمشید نجات، نماد ویرانی حاصل از تصمیمات هیجانی و غیرکارشناسی است که نهتنها سرنوشت یک فرد، بلکه آیندهی یک نسل را دستخوش نابودی میکند.
پاکروان با نگاهی جسورانه و پرهیز از شعارزدگی، توانسته تصویری واقعگرا، تأثیرگذار و انسانی از دورهای پرفرازونشیب خلق کند؛ دورهای که در آن فاصلهی میان آرمان و واقعیت، با بهای سنگینی برای مردم پر میشود.
در دورانی که بسیاری از آثار نمایشی از پرداختن به مسائل جدی تاریخی-اجتماعی فاصله گرفتهاند، «تاسیان» با هوشمندی و تعهد به روایت حقیقت، جای خود را در میان آثار قابلتأمل و جریانساز تثبیت کرده است. این مجموعه نهفقط یک روایت، بلکه آینهایست برای بازنگری در گذشته و اندیشهورزی درباره آینده.
در نهایت، «تاسیان» را باید نهفقط بهعنوان یک سریال تاریخی، بلکه بهمثابه یک هشدار فرهنگی دید؛ هشداری دربارهی عواقب تصمیمگیریهای کور، حذف گفتوگو، و اعتماد به شعارهایی که بوی عقلانیت نمیدهند. پاکروان در این اثر، تاریخ را نه برای ستایش گذشته، بلکه برای درنگ در امروز و تأمل بر فردا روایت میکند.
وکیل دادگستری-شیراز