به گزارش خبرداغ به نقل ازخبرآنلاین؛جواد مرشدی: درحالی که تنها شش ماه از روی کار آمدن دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا می گذرد بینامین نتانیاهو برای بارسوم به ایالات متحده سفر و با ترامپ دیدار کرد. اکثر رسانهها هدف نتانیاهو از این دیداررا گفتگو و توافق در مورد ادامه مواجهه با ایران و یا آتشبس با جمهوری اسلامی عنوان کردند.برخی رسانههای اسرائیلی نیز گزارش دادند که نتانیاهو تلاش کرده در این سفر از ترامپ مجوز حمله مجدد به ایران را بگیرد.
ترامپ پس از دیدار با نخست وزیر رژیم صهیونیستی با ادعای اینکه آژانس انرژی اتمی تأیید کرده که سایت هدفگیری شده در ایران نابود شده است گفت: «فکر میکنم ایرانیها میخواهند با ما ملاقات کنند تا صلح برقرار شود.»
ایران تا پیش از تجاوز نظامی ۱۲ روزه اسرائیل و حمله آمریکا به تاسیسات هستهای ایران، ۵ دور مذاکره با تسهیلگری عمان به صورت غیرمستقیم با آمریکا انجام دادهبود. حمله اسرائیل درست دو روز مانده به برگزاری دور ششم مذاکرات انجام شد که باعث شد ادامه مذاکرات متوقف شود. حالا ایران بار دیگر برای استمرار مذاکرات به صورت مشروط موافقت کردهاست. سوال این است که پس از این جنگ آیا زمینهای برای استمرار مذاکرات و احتمال موفقیت آن وجود دارد یا نه.
وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در تازهترین گفت و گوی خود با روزنامه لوموند فرانسه بار دیگر تاکید کردهاست که ایران همچنان برای مذاکره آمادگی دارد، اما بعد از حمله آمریکا به ایران این مذاکرات مشروط به تغییر رفتار آمریکا است.
عراقچی گفت: «دیپلماسی مسیری دوطرفه است، و این ایالات متحده بود که روند مذاکرات را قطع کرد و به سوی حمله نظامی رفت. بنابراین، ضروری است که مسئولیت اشتباهات پذیرفته شود و نشانهای روشن از تغییر رفتار مشاهده گردد. باید تضمین شود که در آینده، در جریان مذاکرات، ایالات متحده حمله نظامی انجام ندهد.»
خبرگزاری «خبرآنلاین» در گفتگو با محسن جلیلوند، کارشناس روابط بین الملل، به بررسی آثار و تبعات مذاکره بین جمهوری اسلامی و غرب پرداخته است که متن کامل این گفتگو را در ادامه مطالعه میکنید.
*** فکر میکنید بعد از تجاوز نظامی ۱۲ روزه اسرائیل و حملات آمریکا به تاسیسات هستهای ایران، زمینهای برای ادامه مذاکرات با آمریکا وجود داشتهباشد؟
باید ابتدا دید مذاکرات بر سر چه چیزی بود؟ مذاکرات درباره برنامه هستهای ایران بود. خود ترامپ ادعا میکند که این برنامه نابود شده؛ انگار من و شما بخواهیم سر تقسیم یک کیک مذاکره کنیم، ولی من پایم را بگذارم روی کیک و آن را نابود کنم، خب دیگر موضوعی برای مذاکره باقی نمیماند. اگر واقعاً حرف ترامپ درست باشد و برنامه هستهای ایران از بین رفته باشد، دیگر دلیلی برای ادامه مذاکره وجود ندارد. اگر هم مذاکرات مربوط به موضوعات بعدی باشد، بحث دیگری است. اما به نظرم اگر مذاکرهای انجام شود، دیگر فقط درباره برنامه هستهای نخواهد بود، بلکه ابعاد وسیعتری خواهد داشت.
ترامپ میگوید ایران باید «بدون قید و شرط، تسلیم شود». این دیگر اسمش مذاکره نیست. از سوی دیگر، ادعای ترامپ مبنی بر نابودی برنامه هستهای، از دید ما کاملاً نادرست است و ایران بر ادامه فعالیتهای هستهای خود تأکید دارد.
*** پس به اعتقاد شما زمینهای برای استمرار گفت و گوهای هستهای وجود ندارد؟
به نظرم خیر. چون پس از یک جنگ، بحثی مثل «غنیسازی صفر» دیگر پیشرفتی نخواهد داشت. اگر ما بر مواضع خود پافشاری کنیم و طرف مقابل هم همینطور، احتمال پیشرفت در مذاکرات بسیار کم خواهد بود. ضمن اینکه ما داریم به زمان اجرای «مکانیسم ماشه» نزدیک میشویم و این احتمال وجود دارد که طرفهای اروپایی باقیمانده در برجام آن را فعال کنند.
*** فکر میکنید اگر ایران و آمریکا به توافقی در پرونده هستهای دست پیدا کنند، باز هم سه کشور اروپایی به دنبال فعالسازی مکانیسم ماشه خواهند رفت؟
در واقع، اگر با آمریکا به توافق برسیم، دیگر اصلاً نوبت به اروپاییها نمیرسد. مثلاً هیاتی از ایران رفته بود پیش چینیها و از آنها خواسته بود که با ما همکاری کنند. چینیها گفته بودند اول مشکلتان را با آمریکا حل کنید. نماینده ایران هم گفته بود اگر مشکلمان را با آمریکا حل کنیم، اصلاً چرا بیاییم سراغ شما؟ پس وقتی با آمریکا به تفاهم برسیم، اروپا دیگر اهمیتی نخواهد داشت.
باید ابتدا مشخص کنیم که موضوع مذاکره چیست. اگر مذاکره جامع و همهجانبه باشد، شاید دستاوردی داشته باشد. اما مذاکره برای صرفاً مذاکرهکردن فایدهای ندارد. باید مذاکره کنیم تا به هدفی مشخص برسیم. به نظر من، ایران هنوز نتوانسته اهداف روشن و دقیقی برای خود تعریف کند؛ چون همیشه در موضع انفعالی و واکنشی بودهایم و هیچگاه در موضع فعال قرار نداشتهایم. بنابراین چون اهدافمان را نمیتوانیم تعریف کنیم، مذاکره با آنها هیچگاه نتیجهای برایمان نداشته است. در بهترین حالت، مذاکره فقط در حد "دفع شر" باقی مانده است و بس.
*** نقش تندروهای مخالف عملکرد دستگاه دیپلماسی در عدم مذاکره چقدر مؤثر بوده است؟
واقعیت این است که تصمیمگیری درباره مذاکره در سطوح بالاتری انجام میشود و نه توسط تندروها یا حتی میانهروها. مثلاً آقای عراقچی تصمیمگیر نیست. خود رهبر انقلاب هم گفتند که وزارت خارجه فقط مجری است و تصمیمگیری در جای دیگری انجام میشود. بنابراین تندروها نقش مؤثری در تصمیمگیری ندارند؛ بیشتر بخشی از بازیاند. مثلاً آقای رسایی گفته بود که عراقچی به او گفته: برو در مجلس داد بزن مخالفت کن تا من بتوانم دست بالا را در مذاکرات داشته باشم! پس روشن است که اینها بیشتر مسائل رسانهای و ژورنالیستی هستند و تصمیمگیری واقعی در سطح بالاتری انجام میشود.
*** عدم انجام مذاکره را تا چه حد در لغو احتمالی آتشبس دخیل میدانید؟
ابتدا باید گفت اصلاً چیزی به نام آتشبس رسمی وجود نداشته؛ نه نوشتهای امضا شده، نه کسی آن را تضمین کرده است. فقط ترامپ به طرفین گفته آتشبس کنند و آنها نیز پذیرفتند. بنابراین این آتشبس بسیار شکننده است و هر لحظه ممکن است شکسته شود. به نظر من، نتانیاهو هر زمان که احساس کند موقعیتش چه در داخل و چه در سطح جهانی تضعیف شده، این آتشبس را خواهد شکست.
هدف اصلی آنها از آتشبس، قرار دادن ایران در یک وضعیت بیتعادلی استراتژیک است؛ مثل فردی که هر شب بیدار نگهاش دارید؛ خسته میشود، هزینهاش بالا میرود، توانش کم میشود. آنها میخواهند ایران را از درون فرسوده کنند، نه اینکه موضوع را پایانیافته تلقی کنند.
*** به نظرتان خروجی نشست اخیر نتانیاهو و ترامپ در مورد ایران چه بوده است؟
من خروجی این دیدار را چندان مثبت نمیدانم. البته این فقط یک تحلیل شخصی است. به نظرم پس از بازگشت نتانیاهو، تا پایان مردادماه درباره ایران تصمیمگیری خواهند کرد. نه اینکه بهطور مستقیم با ایران تسویهحساب کنند، ولی تصمیم خواهند گرفت که با ایران چه نوع برخوردی داشته باشند.
*** در طول جنگ شاهد بودیم که دونالد ترامپ در مورد تغییر رژیم در ایران هم اظهاراتی را بیان کرد. فکر میکنید چنین هدفی برای واشنگتن تا چه اندازه جدی باشد؟
بهطور کلی، طرف حامی تغییر رژیم در ایران، اسرائیل است و آمریکا به دنبال تبدیل رژیم. حالا اینکه این دو تا به توافقی برسند یا نه، موضوع دیگری است. در نگاه تئوریک، اسرائیل میخواهد کل سیستم ایران را از بین ببرد. اما آمریکا به دنبال مدلی مشابه تربچه استالینی است: پوسته بیرونی جمهوری اسلامی حفظ شود ولی محتوا به نفع آنها تغییر کند. شبیه همان مدلی که چین دارد؛ پوسته کمونیستی ولی درون سرمایهداری.
اسرائیل معتقد است اگر ایران در شرایط بحرانی، کشورهای عربی را با خود درگیر کند، اتفاقی برای اسرائیل نمیافتد و حتی به نفع آنهاست. اما آمریکا منافع اقتصادیاش را در کشورهای عربی میبیند و نمیخواهد همهچیز را نابود کند. از اینرو، به دنبال «تبدیل» است، نه «تغییر».
*** فکر میکنید دستگاه سیاست خارجی ایران چه راهبردی برای استمرار دیپلماسی دارد؟
به نظر من، برخی از مقامات جمهوری اسلامی هنوز تصور میکنند میتوانند بین آمریکا و اسرائیل شکاف ایجاد کنند و از آن بهره ببرند. مثلاً آقای عراقچی گفته بود آمریکا باید صلح را اداره کند یا حرفهایی که آقای پزشکیان با تاکر کارلسن زد. ولی واقعیت این است که اسرائیل مدتهاست برای این مسیر برنامهریزی کرده است.
اسرائیل وقتی میتواند در ایران دست به ترور بزند، نمیدانسته در غزه چه میگذرد؟ کاملاً مشخص است که از قبل آگاه بودهاند. یک اندیشکده اسرائیلی هم گفته بود که «ما با هولوکاست اول شکل گرفتیم و با هولوکاست دوم تثبیت میشویم». یعنی آنها از هفتم اکتبر خبر داشتند و اجازه دادند اتفاق بیفتد. اسرائیل این روند را بهصورت سناریویی از پیش طراحیشده دنبال میکند.
*** شما فکر می نید آیا تلاش های آنها در راستای رسیدن به این اهداف محقق خواهد شد؟
در نهایت، به نظر من، مردم ایران باید خودشان تصمیم بگیرند، نه آمریکا، نه اسرائیل، و نه هیچ کشور دیگری. ملت ایران بارها در طول تاریخ نشان دادهاند که مستقل تصمیم میگیرند، گرچه این تصمیمگیریها هزینهبر بوده، اما همواره از درون جامعه شکل گرفته است.