به گزارش خبرداغ به نقل از خبرآنلاین؛مرتضی رضایی - سعید آقایی؛ شاهین بیانی یکی از باسابقهترین و وفادارترین بازیکنان تاریخ استقلال محسوب میشود. کسی که از قهرمانی در جام باشگاههای آسیا تا تبعید به دسته ۳ را با این تیم تجربه کرده و مجموعا ۱۲ سال پیراهن آبی را پوشیده. بیانی یکی از معدود بازیکنانی است که در فوتبال ایران فقط برای استقلال به میدان رفت و در دوران بازی خود جز مقطعی ۳ ساله که در قطر حضور داشت، همیشه عضو استقلال بود. این مدافع که با استقلال به تمامی عناوین ممکن رسید، در تیم ملی هم چند سالی به میدان رفت و یکی از بازیکنانی بود که در زمان پرویز دهداری تصمیم به استعفا گرفت.
بیانی که این روزها مشغول اداره آکادمی شخصی خودش است، در یک روز بهاری میهمان کافهخبر بود و در گفتوگوی اختصاصی با «خبرآنلاین» درباره اتفاقات مختلف دوران حرفهای خود صحبت کرد.
شاهین الان چه کار میکند و کجاست؟ آیا از فوتبال دور است؟
سلام میکنم خدمت شما و دوست داران فوتبال مخصوصا استقلالیهای عزیز که همیشه با وجود آنها چه در زمانی که فوتبال بازی میکردم و چه الان، از فوتبال لذت میبرم. الان آکادمی فوتبال به نام چهار فینال آسیا در منطقه ۱ تهران و در نیاوران دارم. مربیان هم قدیمی و از استقلال هستند. از جمله آقای نعلچگر و بیژن طاهری و مقداری هم در قشم وقتی هوا سرد میشود، کسانی که به نوعی استعداد دارند را شناسایی میکنیم تا اگر بتوانیم برای آینده فوتبال استقلال، آنها را بیاوریم و سهم و حق خود را نسبت به باشگاه استقلال ادا میکنیم. تمرین کردن با نوجوانان و استعدادها حال و هوای خود را دارد. امیدوارم بتوانیم در آینده به فوتبال استقلال از این طریق کمک کرده باشیم. در تهران آکادمی فوتبال داریم و بازیکنان زیر ۱۴ سال را آموزش میدهیم. ولی استعدادهایی که در قشم هستند و تعدادشان زیاد نیست را زیر نظر میگیریم تا در تهران بیایند و در تیمهای پایه استقلال بازی کنند.
اسمی که انتخاب کرده اید کری است؟
خیر – به خاطر این که استقلال در چهار فینال آسیا بوده است. از این چهار فینال آسیا دو قهرمانی و دو نایب قهرمانی با استقلال داریم و خودمان هم به عنوان کاپیتان، هم در قهرمانی سال ۹۰ و هم نایب قهرمانی ۹۱ بوده ام. به خاطر این مسئله نام آکادمی را چهار فینال آسیا گذاشته ایم و به نوعی به هوادارانی که از گذشته استقلال تا حدودی آشنا نیستند، از این طریق یاداوری کرده ایم. امیدواریم از این استعدادها در پیش برد اهداف آکادمی خود استقلال، بازیکنان را معرفی میکنیم.
این آکادمی شخصی است یا زیر نظر استقلال است؟
آکادمی شخصی است. ولی چون مربیانش از بازیکنان استقلال بوده اند نامش را چهار فینال آسیا گذاشته ایم. الان مقداری زمینهای فوتبال در دست شهرداری و ارگانها است و کرایه زمینها قیمتهای بالایی دارد. به خاطر همان برای ما مشکلاتی بوجود آورده است. با همه مشکلات، کار خود را انجام میدهیم و در زمین منظریه و نیاوران فعالیت میکنیم.
چه نفعی برای شما دارد که فقط مختص استقلال باشد؟ اگر بازیکنی داشته باشید که استقلالی نباشد، آیا او را به پرسپولیس میدهید؟
الان فوتبال ما حرفه ای شده است و مسئله استقلال و پرسپولیس نیست. در درجه اول مسئله استعداد یابی است. به طوری که آکادمیهای بزرگ دنیا مانند لاماسیا و رئال، زیر ۱۰ سال و ۹ سال شناسایی میکنند. ولی ما به این خاطر که اگر استعدادها گرایش داشته باشند که به پرسپولیس بروند، از نظر ما اشکالی ندارد. آن جا هم دوستان قدیمی ما مانند آقای شاهرودی و آقای پنجعلی هستند و آنها را به پرسپولیس معرفی میکنیم. مشکلی ندارد. مهم این است که بتوانیم استعدادها را شناسایی کنیم و چند نفر را زیر نظر داشته باشیم. الان هم طوری شده است که بازیهای رسمی نونهالان و نوجوانان و جوانان و امید با زمان ما کاملا متفاوت است. میتوانند بازیهای رسمی داشته باشند و اگر کسی استعدادی داشته باشد، در این چند سال و در بازیهای رسمی میتواند خود را نشان دهد.
الان چند سال است که این آکادمی راه افتاده است؟
امسال سال دوم است و با تغییر و تحولی که در آکادمی استقلال بوجود آمده است، امسال چند بازیکن را مد نظر داریم تا به تیمهای نوجوانان و نونهالان استقلال معرفی کنیم. در درجه اول، شناسایی میکنیم و در کلاسهای مربیگری ما تعدادشان زیاد نیست. در کلاسی که ۷۰-۸۰ نففر باشند میتوانیم ۷-۸ بازیکن را گلچین کنیم که میتوانند در آینده فوتبالیستهای خوبی شوند. مهم این است که ما این بازیکنان را بتوانیم در آکادمی استقلال که امسال دچار تغییر و تحول شده است و آقای رضا رجبی به عنوان مسئول آکادمی استقلال معرفی شده است، به آکادمی استقلال معرفی کنیم تا بتوانند در تیمهای آکادمی استقلال که نونهالان و نوجوانان هستند از وجودشان استفاده کنند.
از داخل آنها شاهین بیانی و رضا شاهرودی و حمید استیلی بیرون خواهد آمد؟
الان با زمان ما متفاوت است. آن زمان استعدادهای فوتبال زیر ۱۸ سال بودند. مانند الان نبود. تیمی مانند استقلال و بانک ملی یا راه آهن که جوانان خوبی به فوتبال معرفی کردند، قبل از بزرگ شدن، زیر ۱۸ سال فقط جوانان بود. وقتی آنها از جوانان به بزرگسال میآمدند میتوانستند در آن رده بازی کنند. الان تفاوت کرده است. امکانات خیلی بیشتری در اختیارشان است و بازههای رسمی زیادی مانند نونهالان، نوجوانان، جوانان و امید تا قبل از بزرگسالان وجود دارد. من ۱۵ سالم بود که اولین بار جکیچ در امارات جلوی الاهلی امارات دفاع راست بازی کردم. ولی الان فرق کرده است. مقداری سن جوانان بالا رفته است. ولی راهی جز این نداریم که جوانان را به فوتبال بزرگسالان تزریق کنیم و به آنها بازی دهیم. امسال با تغییراتی که در مدیریت باشگاه استقلال ایجاد شده است، افرادی که واقعا استقلالی هستند و در راس آنها آقای جویباری به عنوان مدیر عامل که یک استقلالی واقعی است، امیدوارم که بتواند از آکادمی استقلال به بهترین شکل بهره بگیرد.
شما یک نوجوان ۱۵ ساله بودید که برای اولین بار به سفر خارج رفتید و دفاع راست بازی کردید. بچههای نسل ما و شما، پررو بودیم که کنار حسن روشن بازی میکردیم. الان یک بچه ۱۵ ساله شاید نتواند توپ را شوت کند. رویش نمیشود. اما شاهین بیانی در ۱۵ سالگی در دفاع راست بازی میکند.
مهم، بازی کردن نیست. مهم نفر اول فنی بود که راس تیم تاج بود. خودم باورم نمیشد که ۱۵ سالگی به ترکیب تیم بروم. رویایی بود که داشت تحقق پیدا میکرد. زمانی که آقای جکیچ مربی استقلال شد، غیر از تیم بزرگسال، جوانان زیادی را زیر نظر گرفت که یکی از آنها من بودم. طبیعی بود که وقتی جزو نفرات بزرگسال برای اردوی دوبی انتخاب شدم، یک هفته خوابم نمیبرد که میخواهم با حسن روشن و حسن نظری به مسافرت خارجی بروم و با تیم تاج این سفر را انجام دهم. با سن کمی که ۱۵ سالم بود. طبیعی است که آن زمان فکر این که جزو ترکیب هم قرار بگیرم را نمیتوانستم بکنم. ولی وقتی در ارنج قرار گرفتم، برایم اتفاق بزرگی بود که با سن خیلی کم توانستم اولین بازی رسمی خود را جلوی یک تیم خارجی و در تیم تاج انجام دهم. میخواهم بگویم الان جوانان امکانات زیادی دارند و مهم تر از آن، وقتی با مرحوم آقای پورحیدری در سال ۹۰ در بازیهای آسیایی دور هم نشسته بودیم و شام میخوردیم، راجع به آقای جکیچ و رایکوف صحبت شد که کدام یک برای تاج آن زمان بهتر بودند، منصور خان درمورد آقای جکیچ صحبتی کرد که برایم جالب بود. گفت جکیچ آن زمان که شاهین ۱۵ سالش بود تمام مسیری که الان ۳۰ سالم بود و در مسابقات باشگاههای آسیا بازی میکردم را ترسیم کرده بود. گفته بود که شاهین سالها در دفاع راست تاج بازی کرده است و سالها است که به عنوان دفاع آخر تاج بازی میکند و حتی پستهای من را در سن ۲۸-۲۹ سالگی که تغییر پست میدهم هم گفته بود. این برایم جالب بود که یک مربی چه شناختی از بازیکن خود دارد که میتواند مسیر فوتبالی او را ترسیم کند. مهم این بود که بتوانیم از این مربیان خارجی در راس کادر فنی استقلال استفاده کنیم. این اتفاق تا امروز رخ نداده است.
در بین صحبت هایتان از این که یک آکادمی زده اید تا بتوانید به استقلال استعداد معرفی کنید گفتید. چرا این آکادمی را در باشگاه استقلال تاسیس کردید؟ چرا باشگاه استقلال آکادمی خود را به کسی مانند شاهین بیانی نمیدهد که علاقه و دغدغه آن را دارد؟
جدا از استعداد یابی مسئله مادی هم هست که میخواهم از نظر مالی هم مقداری تامین شویم. این طبیعی است. بگذریم که امسال استقلال با مدیریت جدیدی که رخ داده است و در راس آن آقای رضا رجبی را به عنوان مسئول آکادمی استقلال معرفی کرده است، خبرهای خوشی در رابطه با اتفاقات آکادمی به گوش میرسد. از این نظر که آقای رجبی تجربه چند سال در آکادمی استقلال دارد. بازیکنی که سالها در ردههای ملی جوانان و نوجوانان و امید بازی کرده است و از تجارب زیادی برخوردار است و در خود آکادمی استقلال هم تجربه کسب کرده است، امیدوارم آن نقاط مثبت را بیشتر کند و نقاط منفی که در سالهای قبل رخ داده است را به نوعی بپوشاند و بتواند از وجود مربیان خانواده استقلال در راس تیمهای پایه استفاده کند. فکر میکنم با انتخاب آقای رجبی و مربیان خوب برای استقلال، آکادمی استقلال خبرهای خوبی در آینده بشنود. البته یک مسئله درازمدت حداقل سه ساله است که ما بخواهیم از وجود این بازیکنان استفاده کنیم. اگر در نظر بگیریم که آکادمی لاماسیا یا خود آکادمی رئال مادرید که یکی از بزرگترین آکادمیهای بزرگ دنیا است، ولی خط مشی آنها باهم متفاوت است. بارسلونا از بازیکنان آکادمی در تیم بزرگسالان استفاده میکند. ولی رئال این کار را نمیکند و بازیکنان آکادمی خود را به تیمهای اسپانیایی میفروشد و از نظر مالی، تیم خود را تامین میکند. بخشی از مسائل مالی خود را در آکادمی برطرف میکند. چرا ما نتوانیم این کار را انجام دهیم؟ امیدوارم با وجود آقای رجبی در راس این آکادمی در آینده و با یک برنامه سه ساله، بتوانیم بازیکنانی را پرورش دهیم که حتی برای استقلال هم بتوانند بازی کنند و اگر به این شکل نتوانستند بازی کنند، بتوانیم به تیمهای لیگ برتری آنها را بفروشیم و از این بابت، پولی عاید باشگاه استقلال شود تا بتواند خرج آکادمی شود.
شاهین بیانی از ۱۵ سالگی استقلال بوده و بازی میکرده است. دین خود را ادا کرده و با آن قهرمان آسیا شده است. الان تلاش میکند تا برای تیم محبوبش بازیکن بسازد. استقلال دین خود را به شاهین بیانی ادا کرد؟
این یک بحث جالب است. چند وقت پیش یکی از مدیران عامل که در استقلال آمدند و رفتند، در یکی از برنامههای تلویزیونی درمورد پیشکسوتهایی که به نوعی سهم خواه هستند صحبت کرد. تمام پیشکسوتها را زیر سوال برد. این مدیرعامل میتوانست از چند پیشکسوت اسم بیاورد که به باشگاه استقلال آمده اند و سهم خواهی کرده اند. چون فکر میکنم بازیکنان پیشکسوت استقلال به نوعی سهم خودمان را از استقلال در زمانی که بازی میکردیم گرفته ایم. چون من به عنوان بازیکنی ملی توانستم سالها در خدمت تیم ملی باشم. به خاطر این بود که در استقلال بازی میکردم و بازیکنان دیگری هم بودند که این اتفاق برایشان افتاد. فکر میکنم این کلمه سهم خواهی کلمه جالبی برای استقلال نبود که این مدیرعامل به کار برد. ما سهم خود را زمانی که بازی میکردیم با انتخاب برای تیم ملی به نوعی گرفتیم. یادم هست که در جام ملتهای آسیا سنگاپور، هفت بازیکن تیم ملی از باشگاه استقلال بودند. همینطور در بازیهای آسیای ۸۶ سئول، هفت بازیکن از استقلال بودند. سال ۹۰ آقای پروین، بعد از ۲۷ سال قهرمان آسیا شدیم و هشت تا از آن بازیکنان ، بازیکنان استقلال بودند. آن زمان این بازیکنان سهم خود را از فوتبال و استقلال گرفتند. از نظر مالی اگر بخواهیم حساب کنیم، قوتبال آن زمان ما آماتور بود و پولی از این بابت به بازیکنان پرداخت نمیشد. من خودم ۱۵ سال بازی کردم و چند سال لژیونر قطر بودم. از استقلال طی ۱۵ سال، یک میلیون هم پول نگرفتم. ولی اصلا ناراحت نیستم. چون زمان ما فوتبال آماتور بود و با عشق و علاقه برای طرفدارانمان بازی میکردیم و الان کاملا فرق کرده است.
این وفاداری از کجا میآید؟ شما یکی از معدود بازیکنانی بودید که فقط در استقلال بازی کردید.
فکر میکنم از این که از تیمهای پایه به بزرگسالان آمدم و محبتی که آقای پورحیدری به من داشت و کارهایی که طی آن سالها برای من انجام میداد، سال به سال باعث میشد که نسبت به این پیراهن تعصب و عرق بیشتری بگیرم و نقش آقای پورحیدری در این مسئله خیلی پررنگ است. چرا که فکر میکنم اواسط فوتبالم در استقلال این تصمیم را گرفتم که تا موقعی که در فوتبال بازی میکنم برای استقلال بازی کنم. به نوعی جواب محبتهای استقلال را برای هواداران از این راه بدهم. تمام بازیکنانی که از تیمهای پایه استقلال به تیم بزرگسالان آمدند، به نوعی تا رده کاپیتانی این تیم حتی یک بازی هم رسیدند. مانند آقای حاجیلو و آقای نعلچگر و خودم و رضا احدی و پاشازاده و طالبلو، پیروز قربانی و امیرحسین صادقی و آندرانیک تیموریان، خود جباری که الان سرمربی استقلال است، از امیدهای استقلال به تاج آمد و نسبت به این تیم یک عرق و تعصب خاصی دارند. فکر میکنم بازیکنانی که از تیمهای پایه میآیند، نسبت به این پیراهن تعصب خاصی دارند.
پیشنهاد از سمت رقیب داشتید؟ بخصوص پرسپولیس
صد درصد – سال ۶۲ بود که خواستند. از هواداران پرسپولیس آمده بودند و کادر فنی هم آقای پروین حتما این پیشنهاد را داده بود. مسئله رقم نبود. آن زمان پولی نبود ولی میدادند که بازیکنان جابجا شوند. ولی آن زمان فقط به این فکر میکردم که برای استقلال هنوز دینم را ادا نکرده ام و باید سالها برای این تیم بازی کنم و این اتفاق خوب افتاد که به عنوان کاپیتان تیم استقلال، جام قهرمانی ۹۰ و همینطور نایب قهرمانی سال ۹۱ را گرفتم. ولی هنوز از این بابت خوشحالم. الان شبکههای مجازی هنوز نسب به این مسئله که در استقلال مانده ام مقداری لطف بیشتری به من دارند. شاید به خاطر مسائل فنی نباشد. برای همین که پیراهنم را عوض نکرده ام.
دلشان را نشکسته اید.
هنوز برای هواداران قابل احترام است و نسبت به من از این بابت لطف دارند و در شبکههای مجازی، سالگردهای قهرمانی آسیا تماس میگیرند و پست میگذارند و تشکر میکنند. تیم استقلال تیم بزرگی است و بعد از این که ۲۵ سال است از فوتبال جدا شده ام هنوز هواداران به من لطف دارند. این برای بازیکنان تنها در تیم استقلال رخ میدهد و از این بابت خوشحالم.
گفتید آن زمان پیشنهادی که بود روی آن فکر نمیکردید که به پرسپولیس بروید. یادم است برادرتان این تصمیم را گرفت. با او صحبت نکردید و سعی نکردید منصرفش کنید؟
این مسائلی است که به خود شخص ارتباط پیدا میکند. طبیعی است که نسبت به این مسائل دخالت نمیکردم. مسائل مالی خیلی تاثیرگذار بود. با رقمی که آن زمان شاهرخ ۱۷۰ هزار تومان گرفت که در فوتبال ما رایج نبود که رد و بدل شود، به پرسپولیس رفت. شاهرخ این پول را گرفت که یک تاکسی بخرد . هوادار را آن زمان ناراحت کرد. به خاطر رفتن شاهرخ نبود و شاید برای این بود که همان سال به استقلال دو گل زد و تیم استقلال بازنده شد. آن حرکتی که دست هایش را مشت کرد، شاید هنوز یاد هواداران استقلال است. هنوز که هنوز است از این بابت، شاهرخ را در شبکههای مجازی نبخشیده اند و زیر سوال میبرند و همیشه هوادار نسبت به این که این بازیکنان دو تیم از هم جدا شوند و به تیم رقیب بروند، یک جبهه گیری دارد.
شاهرخ میگفت من در آن مقطع به خاطر اختلاف با مدیریت باشگاه جدا شده است.
مسئله اختلاف نبود. مسئله فقط مالی است که میتواند یک بازیکن را از هوادار و عرقی که نسبت به پیراهنش دارد {بگذراند} و بخواهد هوادارانش را ناراحت کند.
حتی به نظر شما هاشمی نسب به خاطر پول به استقلال رفت؟
غیر از این نمیتواند باشد. چه از پرسپولیس به استقلال بیایند و چه برعکس، چون هوادار دارند، از نظر من کار قشنگی نیست. به بازیکنان احترام میگذارم و حق به آنها میدهم. ولی از این بابت آنها را نمیبخشم که بازیکنی از استقلال به تیم رقیب ما پرسپولیس برود و این اتفاق رقم بخورد.
برادر را هم نمیبخشید؟
از این بابت هرگز.
استقلال در تمام تاریخ خود آن چیزی که یادمان میآید، مکتب دفاع راست بوده است. مسعود، شاهین بیانی، جواد زرینچه، خسرو حیدری، محمد نوازی و بعد رامین رضاییان بوده اند. چطور این اتفاق میافتد و چرا همیشه دفاع راستهای استقلال در تاریخ فوتبال از همه برجسته تر هستند؟
بر میگردد به این که قبل از انقلاب یادم است حسن نظری سالها به عنوان دفاع راست تیم ملی و تیم تاج بازی کرد. طبیعی است که بازیکنانی که در این پست بوده اند الگویشان ایشان بوده است. خودم هم الگویم آقای نظری بوده است. من ۱۲ سال در تیم ملی و بعد از حسن نظری دفاع راست بازی کرده ام و بعد از من، جواد زرینچه این پست را گرفت. این به استعدادهایی بر میگردد که در این پست بازی میکردند و راستهای تیم ملی همیشه از استقلال بوده اند. ولی مهم این بود که غیر از دفاع راست، در هر دوره ای در تیم ملی ۶-۷ بازیکن استقلال را داشتیم. گفتم که جام ملتهای سنگاپور، ۷ تا از بازیکنان استقلال داشتند بازی میکردند. حتی بازیهای سئول که آقای دهداری سرمربی بودند، ۷ تا از بازیکنان استقلال بودند. حتی در زمان آقای پروین که سرمربی ما پرسپولیسی بود، ۸ تا از بازیکنان استقلال جزو تیم ملی بودند و از پرسپولیس هفت بازیکن بود. ۱۵ بازیکن تیم ملی برای دو باشگاه استقلال و پرسپولیس بودند. این نشان میدهد که این باشگاهها چقدر در نفرات تیمشان برای انتخاب شدن در رده ملی تاثیرگذار بوده اند. به نظرم این بهترین سهمی است که این بازیکنان میتوانند از فرتبال این دو تیم بزرگ بگیرند. مثالی میزنم. در بازی خداحافظی من با تیم سنگاپور، آقای منصوریان که او را خیلی دوست دارم، تازه به تیم استقلال آمده بود و در بازی خداحافظی من جزو نفرات وبد. طی یک سالی که منصوریان در استقلال بازی کرد، برای تیم ملی آقای مایلی کهن دعوت شد و به جام جهانی رفت و از آن جا لژیونر شد و به آلمان رفت. فکر میکنم آقای منصوریان سهم خود را از بازی کردن در تیم استقلال همان زمان گرفته باشد. اگر از او سوال کنید که چه سهمی از استقلال گرفته اید و چقدر نسبت به این باشگاه تعصب دارید و چرا انقدر هواداران دوستتان دارند؟ همین مثال را میزنید که خیلی با سرعت زیاد، عضو تیم ملی و رفتن به جام جهانی بود. حتی مهدی پاشازاده دوران کوتاهی ملی بازی کرد و لژیونر آلمان شد. اینها بازیکنانی هستند که در آینده حتم داشته باشید که روی نیمکت فنی استقلال به عنوان نفر اول فنی خواهند نشست. فقط زمانش ممکن است دور باشد. ولی این اتفاق برایشان خواهد افتاد. مسئله سهم خواهی نیست. مسئله این است که این بازیکنان سهم خود را با بازی کردن در ردههای ملی از استقلال گرفته اند.
یکی از بزرگترین نقل و انتقالاتی که بین دو باشگاه انجام شد، انتقال احمدرضا عابدزاده بود. او مصدوم شد و به آلمان رفت و پولش را داد و پرسپولیسی شد. عابدزاده هم به خاطر پول رفت؟
مسئله عابدزاده تا جایی که در جریان هستم، آسیب دیدگی بود. آن زمان مدیرعامل پرسپولیس قول معالجات پایش را به او داده بودند و این اتفاق برایش افتاد. فکر میکنم بزرگترین اشتباه احمدرضا همین بود که اگر در استقلال میماند و آن عقاب آسیا که برازنده اش بود و هواداران در شعارهایشان به کار میبردند و فوتبالش را ادامه میداد، به نظرم مانند ناصر خان حجازی میتوانست در استقلال رقم بزند و از نظر فنی جزو دروازه بانهایی است که سالها کسی در فوتبال ایران نمیتواند بیاید و سالها در تیم ملی بازی کند. فکر میکنم بزرگترین اشتباهش رفتن به تیم پرسپولیس بود. فکر میکنم که در آینده خودش متوجه این مسئله خواهد شد.
به نظر شما ناصر خان از احمدرضا بهتر بود؟
از نظر فنی، فوتبال ناصر خان و احمدرضا از نظر زمانی فرق میکرد. زمان ناصر خان، در فوتبال جهان سرعت به آن شکل نبود. توپهایی که سانتر میشد، ناصر خان پدیده ای بود که توپها را جمع میکرد. مان عابدزاده فوتبال سرعت پیدا کرد. جدا از مسائل فنی، از نظر اخلاقی هم هواداران ناصرخان را دوست داشتند. مردی بود که تحصیل کرده بود و لیسانس خارجی داشت و زبان خارجی میدانست. از نظر شخصیتی، جدا از مسائل فنی، برای تمام بازیکنان استقلال الگو بود. ولی مسئله احمدرضا کاملا متفاوت با ناصر خان است.
بحثی چند وقت پیش در فضای مجازی پیش آمد که عقاب آسیا کدام دروازه بان است. خیلیها میگویند حجازی و خیلیها میگویند عابدزاده و خیلیها میگویند بیراموند. واقعا عقاب آسیا برازنده کدامشان است؟
به نظرم برخی از مسائلی که در شبکههای مجازی بین پیشکسوتان و هواداران فوتبال صحبت میشود، جالب نیست و فقط میخواهند بازیکنان خود را زیر سوال ببرند. ناصرخان و عابدزاده هرکدام محبوبیت خاصی بین هواداران داشته اند. این که این دو را جلوی هم قرار دهیم، چیز جالبی نیست. ولی میتوانم این را بگویم که ما سالها در کنار ناصر خان به افتخارات زیادی از جمله قهرمانی سال ۶۱ و ۶۵ بدست آورده ایم. با احمدرضا هم فکر میکنم افتخارات زیادی بدست آورده ایم. من کاپیتان آن تیمی بودم که سال ۹۰ قهرمان آسیا شد. به جز قهرمانی، ۱۵ ماه تیم استقلال بدون شکست بود. آمار میگویند که حدود ۴۲ بازی بدون باخت بودیم. به جز احمد رضا بازیکنان زیادی در تیم ۹۰ بودند. مانند قلعه نویی و مرفاوی و زرینچه و حسن زاده و عباس سرخاب. منصور خان پورحیدری تیمی در اختیار داشت که به نظرم بزرگترین چالش او انتخاب ۱۱ بازیکنی بود که داخل زمین میرفت. تمام بازیکنان یا ملی بودند و یا سابقه ملی داشتند. همیشه صحبتم این است که اتفاقاتی که امسال برای استقلال افتاد، برایم قابل هضم نیست. چون از این بازیکنان میخواهم که نمیخواهد برای استقلال افتخاری کسب کنند. چون استقلال انقدر بزرگ است که سالها در فوتبال خودمان، ایران و آسیا از نظر قهرمانی و نایب قهرمانی در آسیا و لیگ خودمان افتخار کسب کرده است. حتی با فرهاد مجیدی بدون باخت، قهرمانی بدست آوردیم. ما رکورد ۱۵ ماه و ۴۲ بازی بدون شکست را داریم. خواهشم این است که حالا که این بازیکنان برای استقلال افتخار کسب نکرده اند، حداقل استقلال را به جایگاه واقعی خود که در لیگ ما جایگاه خوبی ندارد برسانند و این اتفاق فقط با قهرمانی در جام حذفی رخ میدهد.
اتفاقی که برای عابدزاده افتاد، عمده افتخاراتش باشگاهی و با استقلال بود که قهرمانی آسیا بود. ولی الان به نحوی پیشکسوت پرسپولیس حساب میشود و خودش در اینستاگرام اگر میخواهد استوری بگذارد، از پرسپولیس حمایت میکند. زمانی که با او هم تیمی بودید فکر میکنید از بچگی استقلالی بود یا پرسپولیسی؟
فکر میکنم برای احمدرضا این مسائل زیاد مهم نیست. او در آن مقطعی که به استقلال آمد، در مصاحبه هایش گفت که من یک استقلالی واقعی هستم که به استقلال آمده ام. زمانی که به پرسپولیس رفت عنوان کرد که من یک پرسپولیسی هستم و به تیم خودم آمدم. این صحبتها مهم نیستند. مهم این است که قابل احترام برای هواداران استقلال است و سالها برای استقلال عرق ریخته است و افتخار کسب کرده است. از نظرم حتی اگر یک بازی برای تیم محبوبش – استقلال - بازی کند، برای من حداقل و همینطور برای هواداران استقلال قابل احترام است. این که الان صحبت از این کنیم که استقلالی بوده یا پرسپولیسی، فکر نمیکنم جالب باشد. مهم این است که توانسته است هم با پیراهن پرسپولیس و هم با پیراهن استقلال برای تیمش افتخار کسب کند.
کمی یاد خاطره ای تلخ بیافتیم. ۱۹۸۴ جام ملتهای آسیا – نیمه نهایی. بازی مقابل عربستان. یک هیچ جلو هستیم و در ثانیه تلف شده، شاهین بیانی تنها گل به خودی عمرش را میزند. چه اتفاقی میافتد؟
آن سال چون به آن شکل بازیهای تدارکاتی قبل از بازیهای رسمی را نداشتیم. فقط دو سه بازی با تیم آلمان شرقی و بلغارستان در ایران انجام داده بودیم. در ۸۴ سنگاپور، من جوان ترین عضو تیم ملی بودم. اشتباهی که انجام دادم به خاطر کم بازی کردن در بازیهای تدارکاتی تیم ملی بود. مقداری آن اتفاق در زمانی رقم خورد که در ضربات پنالتی باختیم. با امارات و چین که ما تیمها را بردیم، حتی اگر این اتفاق میافتاد خیلی مسئله حاد نمیشد. ولی در نیمه نهایی با عربستان این اتفاق افتاد و در ضربات پنالتی این بازی را واگذار کردیم و آن تیم شایسته قهرمانی در آسیا بود. چرا که تیم چین به فینال آمده بود و در مقدماتی همان بازی، چین را دو هیچ شکست داده بودیم و تیم ما میتوانست قهرمان شود. من همیشه آن اتفاق را از اتفاقات تلخ ورزشی میدانم و امیدوارم که برای هیچ دفاعی این رخ ندهد. هرچند در فوتبال، این اتفاقات پیش میآید. ولی اتفاقی که برای فوتبال من رخ داد این بود که در یک بازی نیمه نهایی و حساس بود و این که بازی را به عربستان واگذار کردیم، همیشه این مسئله را در یاد دارم. همان برایم تجربه ای شد که سالها چه در رده ملی و چه در استقلال این اشتباه را انجام ندادم. کاش این تجربه را چند بازی قبل و در جای دیگر میداشتم.
در رختکن چه رخ داد؟
همه ناراحت بودند. این که بگوییم چه رخ داد، نمیشود گفت. همه ناراحت بودیم و بیشتر به این خاطر بود که به راحتی داشتیم عربستان را شکست میدادیم و قهرمان مسابقات میشدیم .این از هر چیزی مهم تر بود و من جوان ترین عضو این تیم بودم. سالها بعد که برای تیم ملی بازی کردم، آن تجربه توانست خیلی به من کمک کند.
در فوتبال، شما مربی زیاد داشته اید. از جکیچ یاد کردید که ۱۵ سالگی به شما میدان داد. کدام مربی بیشترین تاثیر را روی شما داشت؟
طبیعی است که در کنار مربیان زیادی در رده ملی و هم استقلال کار کرده ام. ولی جیکیچ الفبای فوتبال من را به نوع دیگری به من آموزش داد. چون صبحها من را به باشگاه استقلال میبرد و تور والیبال و تنیس فوتبال کار میکرد. حتی از نظر تغذیه ای برای من برنامه غذایی شکل داده بود. مسئله این است که بعد از سی سال سن، منصور خان پورحیدری {می گفت که} در مسابقات آسیایی اتفاقاتی که قرار بود برایم رقم بیافتد را مستر جکیچ به او گفته بود که شاهین در آینده در دفاع راست استقلال و تیم ملی بازی خواهد کرد. تجربه اش اگر بیشتر شود از دفاع راست به دفاع آخر خواهد آمد و سالها برای تیم استقلال و آن جا بازی خواهد کرد. این برای من خیلی جالب بود که یک مربی، شناختی به این شکل برای بازیکن خود دارد. ولی از آقای دهداری از نظر اخلاقی در تیم ملی درسهای زیادی گرفتیم. جدا از مسئله استعفای ما، مسئله این بود که تیمی و جمعی بدست آمد و من شخصا با آقای دهداری مشکلی نداشتم. ولی چون جمع استقلال این تصمیم را گرفته بود، من تابع بودم.
اگر الان بود این کار را میکردید؟
این که درمورد اتفاقی که آن زمان افتاد صحبت کنیم جالب نیست. ولی مشکل فنی – حداقل برای من - نبود. ولی مسئله مقداری سخت گیریهایی بود که رخ داد و برازنده تیم ملی ایران نبود. ولی این که من بخواهم در اردوی تیم ملی در سئول با کت و شلوار و کفش شخصی در رستوران بروم و غذا بخورم، طبیعی است که برای من سخت بوده است و مشکل درست میکرده است. از این بابت برای ما مقداری ناراحتی بوجود آورد و آن اتفاق رقم خورد. ولی در مربیانی که با آنها کار کرده ام، منصور خان پورحیدری نقش اخلاقی زیادی برای من داشت و سالها کنار من، به جز مسائل فنی، درسهای زیادی را از ایشان گرفتم. این که نسبت به این پیراهن، تعصب خاصی داشته باشم و تا آخر فوتبالم بخواهم با پیراهن استقلال بازی کنم، آقای پورحیدری نقش زیادی داشت. چون یاد دارم که زمانی که میخواستم ازدواج کنم، آقای پورحیدری خیلی به من کمک کردند. به من گفت که از نظر مالی، مبلغی را برای تو در نظر گرفته ایم و میخواهیم مراسم شما را در باشگاهی برگزار کنیم. کدامش را مایل هستی؟ طبیعی است که مراسم را انتخاب کردم و آقای پور حیدری شخصا برای ازدواج من، باشگاه بانک سپه در نیاوران را گرفتند. حدود ۳۵۰ مهمان داشتیم. این اتفاق از یاد من نمیرفت. چرا که مربی تیم برای من مراسم ازدواج گرفته بود. طبیعی بود که به نوعی باید دین خودم را به این پیراهن و آقای پورحیدری ادا میکردم. مهم تر از این مسائل این است که بعد از این که سالها فوتبال را کنار گذاشته بودم، از آقای پورحیدری خواسته بودند که ۱۱ بازیکنی را انتخاب کند که سالها با بازیکنان زیادی در استقلال و تاج کار کرده بود. این که او من را به عنوان دفاع آخر تیم برگزیده خود انتخاب کرده بود، از نظرم یک افتخار بود که جزو نفرات آقای پورحیدری بودم که انتخاب شدم. میخواهم بگویم که استقلال انقدر بزرگ است و انقدر تیم با اصالتی هست که بعد از این که سالها فوتبال را کنار گذاشتم باز میتوانم از بازی کردن سالها قبل در استقلال لذت ببرم. با این انتخابها و سالگرد گرفتنها و با این که به عنوان مثال، قهرمانی آسیا با من تماس بگیرند و هواداران محبت دارند، این اتفاقات فقط در تیم بزرگی مانند استقلال میافتد که هنوز وقتی با پیش کسوتهای استقلال برای بازیهای دوستانه مسافرت میکنیم، چقدر هواداران شهرستان نسبت به ما لطف دارند.
بعد از آن اتفاق و ماجرایی که همه میدانیم، پرویز خان را دیدید؟
بله – پرویز خان را در قطر که بازی میکردم دیدم، پرویز خان با تیم ملی به آن جا آمد. برخورد خاصی با من نکرد. حدود دو سه ساعت در هتلشان نشستم و در کنارشان صحبت کردیم.
هیچ وقت نپرسید چرا این کار را کردید؟
من توضیح دادم که این یک مسئله جمعی بود. چرا که قبل از این که آن مسابقات را ترک کنیم و به ایران بیاییم، جلسه ای را آقای دهداری برگزار کرد و پرویز خان گفت که از این تیم ملی وقتی به ایران برگردد، فقط همین ۵ تا از بازیکنان تیم که من و فرشاد پیوس و نامجو مطلق و مجید رضایی و یک بازیکن دیگر بودیم را لازم دارد. بقیه سنشان بالا رفته است و باید جوانان را جایگزین کنیم. ولی بعد از آن جلسه، یک تصمیم بود که دوستانم در باشگاه استقلال در آن تیم ملی مانند آقای چنگیزی و آقای حاجیلو {گرفتند}. از آن ۵ نفر فرشاد پیوس جزو نفراتی بود که در آن جلسه بود. ولی آن صحبتی که باهم کرده بودیم، یک صحبت تیمی بود و امضایی که کردیم به آن پایبند بودیم و انجام دادیم. ولی در مسابقاتی که با تیم ملی در بازیهای جام ملتها آمدند و ایران سوم شد، دو سه جلسه به هتل تیم ملی رفتم و با پرویز خان نشست داشتیم. یاد دارم که تیم الاهلی فرشاد پیوس را در همان مسابقات خواسته بود. اما نمیتوانست بازیکن از اردو خارج شود. با مدیر باشگاه الاهلی صحبت کردم و قراردادش را به هتل بردم و فرشاد با تیم ملی آن جا امضا کرد و قراردادش را به باشگاه الاهلی بردم. چون نمیتوانست از هتل خارج شود و باشگاه الاهلی فرشاد را میخواست، این اتفاق را برایش رقم زدم و خوشحالم که توانستم یکی از بازیکنان خوب ایران را به نوعی لژیونر کنم و در قطر یک سال فوتبال بازی کرد. مبلغی که گرفت با مبالغی که در ایران پول نمیدادند قابل مقایسه نیست. ولی این اتفاق را برایش رقم زدم. چون هم دوست واقعی بودیم و هم یک پرسپولیسی بود ولی هیچ فرقی برای من نمیکرد. به عنوان یک ایرانی این کار را کردم.
یک اتفاق خوب هم که همزمان با آن استعفا افتاد این بود که نسل جدیدی را به فوتبال معرفی کرد. مثل احمدرضا عابدزاده و زرینچه و نامجو و...
می خواهم بگویم که درست میگویید. استعدادهای زیادی در فوتبال داریم. یادم است که لژیونر که شدیم، کویت اولین بازی که در قطر قرار بود با ایران برگزار کند، ده روز زودتر از ایران به قطر آمد. ما هتل رامادا نشسته بودیم و با حمید درخشان و ناصر و چنگیز داشتیم شام میخوردیم. تیم ملی کویت هم همان هتل رامادا آمده بود و داشتند شام میخوردند. ما را دیدند. به مربی خود گفتند که تیم ملی ایران زودتر از ما به قطر آمده است. سابقه نداشت. فکر میکردند که هنوز جزو تیم ملی هستیم. وقتی سر میز شام ما آمدند، گفتند چرا زودتر آمده اید، وقتی گفتیم که جزو تیم ملی نیستیم و کنار گذاشته شده ایم و سرمربی ایران، تیم ما را جوان کرده است و صحبتی از استعفا نکردیم، اینها به مربی خود {موضوع را گفتند} که تیم ملی ایران، جوان گرایی کرده است و ما را کنار گذاشته اند و یک سری جوان آورده اند. برایشان خیلی جالب بود که چطور این بازیکنان تیم ملی را کنار گذاشته اند و یک سری جوان آوردند. باید ببینیم آن جوانها در چه کلاسی هستند که از این بازیکنان قدیمی و با تجربه چشم پوشی کرده اند. همین اتفاق و با همین شناختی که از تیم ایران نداشتند، آن پیروزی ایران ۲-۱ رقم خورد و عابدزاده بلند زد و مرفاوی گل را زد. ایران پر از استعداد است. یادم است که آن بازی که پست من دفاع راست بود، صمد مرفاوی دفاع راست و جواد زرینچه دفاع چپ بازی میکردند. هنوز آقای دهداری ارنج ۱۱ نفرش را نشناخته بود. اولین بازی تیم ملی با کویت، صمد مرفاوی در دفاع راست بازی میکرد که بعدا به فوروارد آمد. چون استعداد زیادی داریم. مجتبی محرمی و خود عابدزاده و جواد زرینچه و صمد مرفاوی و تقوی بازیکنانی بودند که به فوتبال ما معرفی شدند از این دست بازیکنها زیاد داریم.
فیلم پرویز خان را دیدید؟
بله دیدم
چقدرش واقعیت داشت؟
بهتر است درمورد این مسائل صحبت نکنیم. چون پرویز خان در جمع ما نیست. در قصه فیلم، مسائلی که درمورد دو بازیکن تیم ملی و پرسپولیسیهایی که در استادیوم نشسته اند، فکر میکنم آن حالت غیر واقعی بود و این اتفاق نیافتاده بود. مسائلی که پرویز خان عقب این بازیکنان رفته بود که بیایند بازی کنند به نظرم غیر واقعی بود. اتفاقی افتاد که به نظرم هنوز درست بیان نشد. مسئله استعفا نبود. این بود که تصمیم گرفتیم تا زمانی که این کادر فنی هستند، برای تیم ملی بازی نکنیم. ولی نمیدانم داخل هواپیما که به ایران آمدیم، خبرنگاران چطور به این نامه دست پیدا کردند و فردا این نامه در اکثر روزنامههای ورزشی صبح چاپ شد. ولی این اتفاق باعث شد که جوانان زیادی به فوتبال ما معرفی شوند و جای تقدیر و تشکر دارد. این که از آن تیم ۷-۸ نفر از بازیکنان لژیونر شدند و قطر بازی کردند اتفاق خوبی رقم خورد.
سالیان سال که در استقلال بازی کردید، کدام مهاجم بوده است که خیلی اذیتتان کرده است؟
ایرج دانایی فر آن زمان که خیلی جوان بودم، هم تیمی بود و مسابقات و تمرینهایی که بازی میکردیم، مستر جیکیچ هر ده پانزده روزی جوانان تاج را جلوی بزرگسالان میگذاشت. از این بازی برای این که ببیند چه جوانانی میتوانند کمک کنند را {شناسایی میکرد}. بازی کردن روبروی ایرج دانایی فر به من خیلی کمک کرد. چون ایرج خان تنها بازیکنی بود که برایش فرقی نمیکرد که بازی تمرینی است یا تیم ملی یا رسمی است. تمام بازیها را با جدیت کار میکرد. توپ را سانتر میکردم و میدیدم ایرج خان دارد با تکل توپ من را میزند و او توپ را میبرد و من برایش تکل میزدم. او گوش چپ بود. میخواهم بگویم مانند آقای روشن و آقای نظری و شاهرخ مطیعی، با جوانها زیاد جدی بازی نمیکردند که بخواهند تکل بروند. ولی ایرج خان برایش فرقی نمیکرد. برای من خیلی تاثیر گذار بود. ولی در گوش چپهایی که آن زمان بازی میکردیم حمید علیدوستی و ناصر محمد خانی دو بازیکنی بودند که جزو خوبهای چپ پا بودند و من همیشه جلوی آنها بهترین بازی خود را انجام میدادم. ناصر محمد خانی همیشه گفته است که دفاع راستی که توانسته به نوعی من را از کار بیندازد و جلوی من به خوبی بازی کند، شاهین بوده است. در دربیها یادم است که اگر به ناصر میافتادم، بهترین بازی خود را انجام میدادم.
بازی ۳ هیچ بودید؟
بله – من ۱۴ دربی بازی کردم که تنها بازی ای که ۳-۰ باختیم همان بازی بود که شاهرخ به ما گل زد. بقیه بازیها را یا برده ام و یا مساوی شده است. تنها یک باخت در کارنامه دربی من است. ناصر بهترین بازی خود را آن روز انجام داد و آن بازی را از قبل باخته بودیم. بزرگترین اشتباهی که سرمربی ما آقای رضوی انجام داد این بود که قرار نبود ناصر خان بازی کند و قبل از بازی ناگهان جزو ۱۱ نفر خوانده شد و گوش راست ما جعفر مختاری را برای مهار ناصر محمدخانی که قرار بود گوش راست بازی کند، دفاع چپ گذاشتند. این اتفاق، تیم ما را به هم ریخت و غنی زاده به عنوان هافبک وسط و نامجو مطلق به عنوان هافبک راست، دو جوانی که آمده بودند و اولین بازی دربی آنها بود، خیلی تاثیر گذار بود و تیم جوانی داشتیم. قبل از بازی به تیم پرسپولیس باخته بودیم.
بعدا شاهرخ را دیدید؟
در یک منزل زندگی میکردیم. او خوشحال بود و من ناراحت بودم. در ۱۴ دربی که بازی کرده بودیم، تنها باختی بود که من به پرسپولیس دادم. طبیعی بود که برای من تلخ بود. میخواهم بگویم دربیهایی که برگزار میشد، به قولی بازیکنان زیادی بودند که دربی باز بودند. همیشه میگفتم جزو آن دسته ای بودم که در بازیهای دربی خوب بازی میکردم و ظاهر میشدم. این که تنها یک باخت در دربی است، از نظر من یک افتخار است که در استقلال بدست آوردم. میخواهم این مسئله را تکرار کنم که استقلال تیم بزرگی است. تنها میتوانید در استقلال بازی کرده باشید که با گذشت سالها کنار گذاشتن فوتبال، هنوز لحظاتی از انتخاب و گفتن خیلی از مسائل، هواداران دوستتان دارند. برای این که در تیم بزرگی مانند استقلال بازی کرده اید این برای شما رقم میخورد.
همه بازیکنان اینطور نیستند.
دو کاپیتان هستند که جام باشگاههای آسیا را بلند کردند. یکی آقای علی جباری، اولین قهرمانی و ستاره، و من به عنوان کاپیتان دوم، دومین قهرمانی و دومین ستاره بودم. باشگاه استقلال پستی را چند سال پیش در شبکههای مجازی به عنوان وفادارترین بازیکنان استقلال طی سالها گذاشته بودند. دیدم عکس آقای جدی کار به عنوان ۱۸ سال بازی کردن در استقلال در نفر اول بود و آقای عباس قلی زاده به عنوان دومین بازیکن باوفا با ۱۶ سال بازی و شاهین بیانی را به عنوان ۱۵ سال بازی کردن در استقلال گذاشته اند و سومین نفری هستم که جزو با وفا ترین بازیکنان بودم. چه افتخاری از این بزرگ تر که از نظر با وفا ترین بازیکنان استقلال جزو سه نفر هستید. میخواهم بگویم در تیم استقلال این مسائل رقم میخورد که پست میگذارند. بعد از گذشت سال ها، وقتی چنین پستی را میبینید برای آن بازیکن لذت دارد که به عنوان نفر سوم این بازیکنان انتخاب شده است.
داشتید لذت میبردید و ناگهان شاهین بیانی، فوتبال را کنار گذاشت. چه اتفاقی افتاد؟
بله – یکی دو سال دیگر میتوانستم بازی کنم. آن زمان که فهرمان و نایب قهرمان آسیا شدیم، مدیریت باشگاه استقلال به آن خواستهها که دوست داشت رسیده بود و از آن تیم استقلال، حدود ۱۰-۱۱ بازیکن جدا شدند. آنهایی که واقعا این پیراهن را دوست داشتند، مانند من و حسن زاده و امیر قلعه نویی، شش الی هفت بازیکن بودند که ماندند و حتی در دسته دو برایش بازی کردند. آقای موروخوف از روسیه به عنوان سرمربی استقلال آمده بود و خیلی از بازیکنان جدا شده بودند. یک بازی با تیم نساجی در ساری داشتیم. همیشه وقتی به ساری میرفتیم، به هتل بادله میرفتیم و اردو برگزار میکردیم و بازی میکردیم. آن سال استقلال را هتل بادله نبردند. در جویبار به خانه یکی از طرفداران بردند. ناهار را آن جا در خانه یکی از طرفداران خوردیم و از آن جا قرار بود به استادیوم برویم و بازی کنیم. بعد از ناهار کنار آقای بابازاده دراز کشیده بودم. تصویر قشنگی از آن بازی در ذهن من نیست. چون در یک اتاق کوچک، ۶-۷ بازیکن دراز کشیده بودند و برای بازی بعد از ظهر داشتند استراحت میکردند. همینطور که به سقف چشم دوخته بودم و بابازاده کنارم نشسته بود، به خودم گفتم که استقلال چرا باید به این روز بیافتد که به خاطر مسائل مالی، الان به خانه یکی از طرفداران بیاید و ناهار را آن جا بخورد و عکس بیندازد و برای مسابقه برود. موروخوف هم مربی ای بود که از روسیه آمده بود. آن زمان روسیه در جنگ بود و مشکلات زیادی داشت. آن زمان آقای اولیایی با ماهی ۲۰۰-۳۰۰ دلار او را برای استقلال آورده بود. برای مربی مهم نبود که تیمش کجا میخواهد استراحت کند و کجا اسکان میبیند و کجا هتلش برگزار میشود. برایش آن ۲۰۰-۳۰۰ دلار مهم بود که در ماه میگرفت. به خودم گفتم که استقلال به عنوان قهرمان آسیا و بزرگترین تیم ایران، نباید به خانه طرفدار بیاید و اردویش را برگزار کند. همان جا تصمیم گرفتم که آخرین بازی ام برای استقلال باشد. به بابازاده گفتم که این بازی آخر من در استقلال است. به خاطر این که جزو یک خانواده هستیم و هیچ جا آن زمان عنوان نکرده ام که برای چه از فوتبال خداحافظی کردم. چون اگر صحبت میکردم، باشگاه خود را زیر سوال میبردم. یادم است آقای فتح الله زاده سردبیر روزنامه ای بودند که برای مصاحبه به آن جا رفتم. آقای فتح الله زاده میپرسید که دلیل خداحافظی تو {چه بود}. ولی من هرگز دلیل آن را نگفتم. چون حس میکردم اگر صحبت میکردم از خانواده خودم بد گفته ام. الان که این صحبتها مطرح میشود سالها از آن موضوع گذشته است و لطمه ای به استقلال نخواهد خورد. ولی آن زمان تنها تصمیمی که گرفتم برای این بود که استقلال در جایگاه واقعی خود در آن زمان قرار نداشت.
کسی مانع نشد؟
آقای اولیایی به من به عنوان مدیرعامل گفت که خسته هستی. میدانست برای چه {این تصمیم را گرفته ام}. گفت برو دو ماه استراحت کن. بر میگردی. ولی این تصمیمی بود که گرفته بودم و سر تصمیم خودم ماندم. فکر میکنم باشگاه استقلال، آن بازی خداحافظی با تیم ملی سنگاپور را به خاطر سالها بازی کردن در استقلال برگزار کرد که آقای پورحیدری به عنوان سرمربی این تیم بود و خیلی در آن بازی نقش داشت. فکر میکنم تنها بازیکن بعد از انقلاب هستم که به عنوان کاپیتان برایش بازی خداحافظی انجام دادند و تیم ملی سنگاپور را دعوت کردند. برای من جالب است که همان روزی که به فوتبال تاج آمدم، آقای پورحیدری کنار جیکیچ بودند. طی سالها بازی کردن، آقای پورحیدری به عنوان سرمربی استقلال بودند. زمانی که قهرمان آسیا شدیم، آقای پورحیدری سرمربی استقلال بودند. زمانی که نایب قهرمانی که آسیا شدیم باز هم ایشان سرمربی استقلال بودند. اکثر جامهایی که گرفتیم به عنوان نقش اول مرد فنی باشگاه استقلال بودند. جام میلتس، جام بوردوای هندوستان، جام استقلال و قطر، تمام این قهرمانیها را با تیم رویایی ۹۰ با مربیگری پورحیدری بدست آوردیم. یکی از افتخارات بزرگ من در تیم استقلال این است که طی آن سالها با تیم ۹۰، تمام بازیکنانش با لول بالا و بازیکنان تیم ملی بودند. هر بازی با یک ارنج وارد زمین میشدیم. هر بازی ۶-۷ بازیکن تغییر داشتند. هر بازی، ۳-۴ هافبک جایگزین هافبکهای قبلی میشدند. تنها بازیکنی که منصور خان طی آن سالها تمام بازیها را به عنوان بازیکن فیکس و دفاع آخر از آن استفاده کرد و هیچ بازی ای پست او را تغییر نداد و بازیکنی جایگزینش نکرد من بودم و برایم هم جالب و هم یک افتخار بزرگ بزرگ بود. چون در ارنج منصور خان، آن بازیکنها نقش نداشتند و یا در ارنچ قرار نمیگرفتند. ولی تنها بازیکنی که تمام بازیها به عنوان بازیکن فیکس از من استفاده کرد من بودم و این برایم افتخار است. شاید منصور خان برای این که به عنوان دفاع راست، هم پست هم بودیم و از بچگی زیر نظر آقای پورحیدری بازی را ادامه دادم، این لطف و انتخاب را داشتند.
کدام بازیکن بعد از فوتبال شما، شما را یاد خودتان میاندازد؟
فکر میکنم جواد زرینچه همان مسیری که رفتم را رفت و فقط جواد زرینچه من را یاد خودم میاندازد. چون هم از نظر فنی و هم اخلاقی خیلی به من شبیه بود و سالهایی که کنار هم بازی میکردیم من را یاد خودم میانداخت. همان مسیری که طی کردم چه در باشگاه استقلال و چه در رده ملی، جواد آن را طی کرد و همان سالهایی که با ان سن به عنوان دفاع آخر آمدم، جواد هم به عنوان دفاع آخر آمد و الان به عنوان دو دوست واقعی هستیم و هر وقت همدیگر را میبینیم در آغوش هم دقایقی از وجود هم لذت میبریم.
چرا بعد از فوتبال، هیچ وقت مربیگری را به طور جدی پیگیری نکردید؟ میگویند کسانی که دفاع آخر بازی میکنند پا به توپ هستند و همیشه مربیان خوبی میشوند. شما از جمله فوتبالیستهایی بودید که در دفاع آخر بازی سازی میکردید.
فوتبال را که کنار گذاشتم، چند سال در کنار خانواده بودم. آقای فتح الله زاده در زمان مدیریت خود به من لطف داشتند و به عنوان مربی تیمهای پایه دعوت کردند. ولی قبل از آن در زمان ناصر خان حجازی، مدیریت آقای فتح الله زاده از من به عنوان دستیار آقای حجازی دعوت کرد که در خدمت تیم استقلال باشم. یادم است که وقتی این مسئله را آقای فتح الله زاده در هیئت مدیره مطرح کرده بودند، گفته بودند که آن زمان دو مربی نمیتوانند صورت خود را با تیغ بزنند و اصلاح کرده روی نیمکت بنشینند. حداقل باید یک مربی ریش داشته باشد تا روی نیمکت استقلال بنشیند. برای ناصر خان و من خیلی جالب بود که وقتی آقای فتح الله زاده در آن جلسه چنین چیزی مطرح کردند، بدون سوالی جلسه را ترک کردم و پشت من هم ناصرخان جلسه را ترک کردند و از آن اتاق بیرون آمدیم. شاید زندگی ورزشی من تغییر میکرد. ولی از نظر این که کار فنی کرده باشم، سالها بعد آقای فتح الله زاده از من دعوت کرد تا در رده نوجوانان کار خود را شروع کنم. اتفاقا همان سال اولین کاری که کردم این بود که آقای حسن عضدی را که از مربیان خود من در رده پایه کنار آقای شرکا بود، دعوت به همکاری کردم. جمعه صبحها در مجموعه ۵۹:۱۴ تست گرفتیم و بعد از چند ماه، ۲۰ بازیکن نوجوان انتخاب کردیم و توانستیم قهرمان نوجوانان تهران شویم. جدا از مسئله قهرمانی برای من، دو تا از بازیکنهای نوجوانان استقلال را به رده ملی دادم. مانند حسن یوسفی – دفاع وسط – و حسین قنبری – هافبک وسط – که آقای مرفاوی در تیم بزرگسالان استفلال از حسین قنبری در جام حذفی چند بازی استفاده کرد. بعد در رده امیدها هم زمان آقای جویباری به مدت دو سال تا زمانی که مدیریت عوض شد، در زمان آقای قریب، با امیدها کار کردم. بعد از اتمام آن بازیهای امید بود که پدرم فوت کرد و چون خیلی وابستگی شدید به پدرم داشتم، بعد از فوت ایشان کلا یکی دو سال خانه نشین شدم و از فوتبال جدا شدم .ولی الان هنوز که هنوز است با نوجوانان و جوانان آکادمی ام کار میکنم و با کار کردن با این عزیزان، از فوتبال لذت میبرم.
در ویترین قهرمانی شاهین بیانی که نگاه میکنیم همه چیز داشته است. از قهرمانی آسیا تا بازی تیم ملی بوده است. نشستن روی نیمکت استقلال برای شما حسرت نشد؟
مسئله حسرت نیست. هرکسی جایگاه خود را باید بداند. تمام این مربیانی که به نوعی از خانواده استقلال هستند و دارند مربیگری میکنند و در تیمهای خود موفق هستند، به عنوان یک قدیمی استقلال به آنها میگویم که زمان حتما یک روز نشان میدهد که این مربیان به عنوان نفر فنی روی نیمکت استقلال مینشینند. مانند مهدی پاشازاده و فیروز قربانی که الان در تیم دسته اول برق شیراز کار میکند. به عنوان یک پیشکسوت قدیم باشگاه به این عزیزان میگویم که همین دروازه بان استقلال، آقای رحمتی، این سه مربیان و علیرضا منصوریان که او را خیلی دوستشان دارم، حتم میدانم که به عنوان نفر اول فنی روی نیمکت استقلال خواهند نشست. فقط باید زمانش برسد. همیشه گفته ام علیرضا منصوریان در بدترین زمان و حالت مربی استقلال شد. اگر آن اتفاق نمیافتاد و شاید در این مقطع انجام میشد، میتوانست موفق تر باشد. ولی برای علیرضا منصوریان که هواداران او را خیلی دوست دارند، هنوز همه چیز تمام نشده است. حتم دارم یک بار دیگر علیرضا منصوریان به عنوان نفر اول فنی روی نیمکت مینشیند.
انقدر او را قبول دارید؟
هم او را قبول دارم و هم جزو خانواده استقلال است و هم هواداران دوستش دارند.
جواد نکونام جزو خانواده استقلال نبود؟
جزو خانواده استقلال بود. چون استقلال بازی کرده بود و از بچگی استقلال را دوست داشت. مهم این است که یک دوره در استقلال بازی کرده بود. اصغر شفیع در استقلال بازی نکرد. جواد بازی کرده بود. همه مربیان از نظر من یک روز به عنوان مربی استقلال از نظر نفر اول مینشینند. فقط زمانش باید برسد. فرهاد مجیدی که بدون برو برگرد در بین بچههای استقلال خیلی دوستش دارم، هواداران واقعا دوستش دارم. فرهاد بازیکنی بود که وقتی بازی میکرد با تمام وجودش و سلولهای بدنش برای استقلال بازی میکرد. وقتی این را میدیدید، حس میکردید. هواداران هم این را حس میکنند. زمانی که به عنوان نفر اول انتخاب شد، حمایتش کردند. فرهاد مجیدی تیمش را بدون باخت، اول کرد. بدون هواداران، امکان نداشت این اتفاق رقم بخورد.
بین فرهاد و علی منصوریان؟
فرهاد مجیدی به نظرم تنها مربی ایرانی است که در این زمان میتواند استقلال را از این حاشیه خارج کند. در بین مربیانی که میشناسم و از خانواده استقلال هستند، فرهاد مجیدی و امیر قلعه نویی، دو نفر هستند که میتوانند این اتفاق را رقم بزنند. امیر قلعه نویی الان به عنوان مربی تیم ملی برای جام جهانی این کار را انجام میدهد و نمیتواند انتخاب شود. ولی فرهاد مجیدی میتواند این تیم استقلال را از چالش خارج کند. به شرطی که خیلی زود با او صحبت کنند و با او خیلی زود قرارداد امضا کنند و بازیکنانی که مد نظر خود و کارهای تاکتیکی اش است را انتخاب کند و آنها را در تمرینهای پیش فصل و بدنسازی تیم داشته باشد. فکر میکنم فرهاد مجیدی صد درصد موفق خواهد شد و به شما قول میدهم که فرهاد مجیدی، تیم استقلال را به عنوان شانس اول قهرمانی انتخاب خواهد کرد. هیچ مربی ای نمیتواند قول قهرمانی بدهد. نمیگویم استقلال با فرهاد مجیدی قهرمان خواهد شد و از حاشیه خارج خواهد شد. صد درصد تیم خوبی خواهد شد و شانس اول قهرمانی خواهد شد. خاطره ای از فرهاد مجیدی بگویم. زمانی که آقای قلعه نویی سرمربی استقلال بود و آقای پورحیدری با آن عصای جادویی خود، مدیر تیم بود، روی نیمکت استقلال یک بازی در آزادی داشتند و دقیقه ۷۰، امیر قلعه نویی فرهاد را تعویض کرد. زمانی که فرهاد از زمین خارج شد، منصور خان از روی نیمکت بلند شد و به پیشواز فرهاد مجیدی رفت. این را از صحنه تلویزیون دیدم و برایم جالب بود که منصور خان پورحیدری با آن عصا به پیشواز بازیکنی میرود. منصور خان این حرکت را هیچ وقت برای هیچ بازیکنی انجام نداده بود. این هم بزرگی منصور خان و هم بزرگی فرهاد مجیدی را نشان میدهد که منصور خان پورحیدری با آن عصابه عنوان مدیر فنی تیم استقلال به پیشواز فرهاد مجیدی میرود. میخواهم بگویم فرهاد مجیدی بازیکن و مربی بزرگی است و هوادارها دوستش دارند. تنها کسی است که میتواند استقلال را از این بحران خارج کند. هیچ مربی خارجی نمیتواند. چون شناخت ندارد. اگر بهترین مربی خارجی را هم بیاوریم، احتیاج به سال دوم دارد که تیم را به قهرمانی ببرد و از این چالش خارج کند. چون شناخت ندارد. چه نفراتی را میخواهد انتخاب کند، وقتی مربی خارجی از فوتبال ما شناخت ندارد. در جلسه آخری که هفته پیش با هیئت مدیره استقلال داشتیم، نسبت به این مسائل صحبت شد که حتما باید از پیشکسوتهایی که به نوعی شناخت از فوتبال ما دارند، یک کمیته فنی شکل بگیرد تا بتواند به استقال کمک کند. امیدوارم این اتفاق رقم بخورد.
کمیته فنی همیشه معضل بوده است.
الان نمیتواند باشد. اگر قرار باشد مربی خارجی را بیاورند، اصلا فرض کنید گواردیولا باشد، مگر میتواند نفراتی که میخواهد را انتخاب کند؟ چون شناختی ندارد. کمیته فنی باید تیم استقلال را شکل دهد و انتخاب کند و در اختیار مربی خارجی قرار دهد. فکر نمیکنم با مربی خارجی امسال بتوانیم استقلال را از چالش خارج کنیم. این اتفاق باید خیلی سریع و بعد از بازیهای جام حذفی رخ دهد.
این مدت شائبههای زیادی درمورد آقای قلعه نویی وجود داشت که میگفتند در برخی انتصابهای باشگاه استقلال نقش داشتند. در جلسه ای که شما بودید در این مورد صحبت شد؟ میگفتند تیم را چیده تا خودش برگردد.
مسئله چیدن نیست. مسئله این است که هرکسی در فوتبال است، مخصوصا که به باشگاه استقلال نزدیک است، میداند که در فوتبال ما مقداری روابط نقش دارند. طبیعی است که در انتخاب این هیئت مدیره، اگر از آقای قلعه نویی سوالی کردند یا کمکی خواسته اند، صد درصد این نفرات را عنوان میکردند و انتخاب میکردند. اگر سوال کرده باشند، همین هیئت مدیره را عنوان کرده و چیدمان کرده اند. ولی این که ایشان نقش اول در انتخاب داشته اند اینطور نیست. طبیعی است که چون با این هیئت مدیره قبلا کار کرده است و از آنها شناخت دارد، انتخاب آقای قلعه نویی و انتخاب من به عنوان یک استقلالی همین است. چون من قبلا آقای جویباری و آقای تاجرنیا و خانم فریده شجاعی را به عنوان یک استقلالی دیده ام. مدیران قبلی کدامشان استقلالی بوده اند؟ هیچ شناختی از آنها نداشته ایم. برخی از آنها را عنوان میشد که از خانواده پرسپولیس هستند و در هیئت مدیره استقلال آمده اند. الان همه چیز مهیا است. چون بهترین هیئت مدیره از نظر اخلاقی و استقلالی بودن هستند. زمانی استقلال از نظر مالی مطلوب نبوده است. الان از نظر مالی، هلدینگ آن را پشتیبانی میکند و مشکل مالی ندارند. داریم انتخابهای خوبی انجام میدهیم.
پس چرا نتیجه نمیگیرند؟
امسال اولین سالشان است. سال قبل نبوده اند. بعد از قهرمانی در جام حذفی، انتخاب بازیکنهای خوبی باید داشته باشند. حتم بدانید اگر این هیئت مدیره نتواند استقلال را از چالش خارج کند، هیچ هیئت مدیره ای نمیتواند. حداقل میدانیم این عزیزان واقعا استقلالی هستند. یکی از رکنهای مهم باشگاه استقلال، آکادمی استقلال است که آقای رجبی را زود به عنوان رئیس کمیته انتخاب کردند. صد درصد اگر انتخابات خوبی وجود داشته باشد و آقای رجبی از آن انتخاب سالهای قبل به عنوان نفر اول آکادمیک، آن مسائل مثبتش را بیشتر کند و مسائل منفی را جدا کند.... مگر میشود سن رئیس آکادمی کمتر از مربیان آکادمی باشد؟ یا این که مربیان آکادمی بازیکنان ملی باشند و رئیس آکادمی بازی ملی نداشته باشد؟ اینها قبلا همه اتفاق افتاده است. یک مدیر پاسی تمام بازیکنان پاس را به عنوان کادر فنی انتخاب میکرده است. اصلا خیلی رخ داده است که رئیس آکادمی از خانواده استقلال نبوده است. زمانی آکادمی موفق میشود که یک برنامه چند ساله داشته باشد. ولی متاسفانه سالها در استقلال دیده ایم که وقتی هیئت مدیره و مدیریت عوض میشود، تمام کادر آکادمی عوض میشوند و کادر جدید میآید. مگر میشود برنامه کادر قبلی که مثلا سه ساله است طی شش ماه که سرمربی آن عوض میشود ادامه پیدا کند؟ امیدوارم آقای رجبی به عنوان نفر اول آکادمی یک برنامه درازمدت خوب داشته باشد که اگر قرار است هیئت مدیره عوض شود، آقای رجبی هم اگر عوض شد، رئیس آکادمی بعد هم همان مسیر را ادامه دهد. اصلا مسائل آکادمیک به مدیریت باشگاه ربط پیدا نمیکند. باید مسیر خود را طی کند تا برنامه درازمدتش که حداقل سه سال طول میکشد، بتواند به تیم بزرگسالان بازیکن دهد. این هفته دیدید که یک بازیکن جوان در دفاع وسط استقلال داشتیم. به نظر من جواب داد. چرا که اگر این بازیکن چند بازی قبل بازی میکرد به مراتب از این بازی بهتر بازی میکرد. {در زمان} مجتبی جباری به عنوان سرمربی تیم، دقیقه ۱۴ دو دفیع وسط ما که با چهار دفاع بازی میکردیم اخطار گرفتند. یک مربی مانند جباری با انتخابش در نیمه دوم که دو دفاع وسط را با سه تا بازی کردند و روزبه چشمی را به عنوان دفاع آخر آورد، توانست برنده بازی شود. اگر همان ارنج، نیمه دوم هم ادامه پیدا میکرد، حتم بدانید یکی از آن دفاع وسطهای ما اخراج میشد و بازی را واگذار میکردیم. جباری با هوشی که دارد باعث شد استقلال برنده بازی شود. با انتخابی که دفاع وسطهای ما با سه بازیکن بازی کردند. یک مربی این نیست که طی هفته تمرین بدهد و ارنج کند. آن زمان که کنار زمین است، باید با انتخاب هایش تیم خود را رهبری کند. جباری به بهترین نحو از تیم خود حمایت کرد و این اتفاق رقم خورد.
در طول زندگی فوتبالی خود، چه باشگاه استقلال و تیم ملی و چه بعد از آن، رابطه شما با شاهرخ سینوسی بوده است. جاهایی خوب بوده اید و بعد فکر میکنم شاهرخ به پرسپولیس رفت و رابطه شما شکراب شد.
مسائل ورزشی شاهرخ یک مسئله است و مسئله خانوادگی او یک مسئله است. درمورد مسئله خانوادگی او اگر اینجا صحبت نکنم بهتر است. چرا که ربطی پیدا نمیکند. ولی از نظر ورزشی مشکلات ما به موضوع کاپیتانی استقلال بر میگردد. زمانی که از قطر برگشتیم، بعد از مشکلاتی که برای شاهرخ بوجود آمد و آن شعارهایی که پرسپولیسیها میدادند، زمانی که توپ به پای شاهرخ میآمد و شعار شاهرخ منکراتی را میدادند، هیئت مدیره باشگاه تصمیم گرفت و با آقای پورحیدری درمیان گذاشتند که شاهین بیانی به عنوان کاپیتان تیم برود. شاهرخ پیش پدرم عنوان کرد که شاهین نباید قبول کند و اگر مسئله کاپیتانی را قبول نکند، بازو بند را به من بر میگردانند. صحبت شد که اگر من هم قبول نکنم، این نیست که بازوبند را برگردانند. {گفتم} اگر پشت من در زمین بیایی بهتر است یا پشت عابدزاده بروی؟ از این انتخاب من که چرا بازوبند را به شاهرخ نمیدادند، چنین مشکلاتی بوجود آمد. جدا از مسئله بازوبند، این که تمام تیم ما واقعا تیم خوبی بودند و تمام افتخاراتی که استقلال کسب کرد با تیم رویایی ۹۰ بود. قهرمان جام میلتس هندوستان و بورجوای هندوستان بدون بازیکنهای ملی شدیم . قهرمان جام استقلال قطر شدیم. قهرمان باشگاههای آسیا شدیم که حتم بدانید دیگر این اتفاق برای هیچ تیم ایرانی رخ نمیدهد. چون ما از فوتبال عربستان و غرب آسیا نمیتوانیم بالا برویم. چون تیمهای عربستانی سرمایه گذاری زیادی کرده اند. همیشه گفته ام که احمدرضا عابدزاده در بازی فینال با الهلال عربستان در قطر بدترین گل تمام دوران ورزشی اش را خورد. چون از نقطه کرنر به او کاشته زدند. ما با پنالتی این بازیها را واگذار کردیم.
می گفتند عابدزاده تمرکز نداشته است و در قبل از بازی در رختکن، بگو مگویی میشود.
اصلا این مسائل نبود. یوسف یکی از بهترین کاشته زنهای عربستان بود. ولی این که از نقطه کرنر بزنید و تیر دو و از بالای دست دروازه بان به گل برود، کار راحتی نیست. همیشه گفته ام که بدترین گل را عابدزاده آن جا خورد و اگر این طور گل نمیخوردیم، در جریان بازی به هیچ وجه الهلال نمیتوانست به ما گل بزند. ما اگر آن قهرمانی را بدست میآوردیم، آن زمان بهترین تیم آسیا میشدیم. الان بهترین تیم ایران در آسیا هستیم. چرا که قهرمانی ما دو سال پیاپی میشد و ستاره ما سه تا میشد و طبیعی است که برای من به عنوان کاپیتان تیم، یک افتخار بزرگی میشد. همیشه گفته ام که تلخ ترین اتفاق ورزشی من نایب قهرمانی آسیا در قطر است. هنوز از آن بازیها در سالگردها یاد میشود. چند وقت دیگر هفتادمین سال تاسیس استقلال است. طبیعی است که استقلال تیم بزرگی در آسیا است و دو قهرمانی را بدست آورده است. استقلال با همه بزرگی و افتخاراتش، سالها که از آن بگذرد، از آن بازیکنانی که این قهرمانیها را شکل داده اند یاد خواهد کرد. چه قشنگ تر برای بچهها و نوههای من است که پدربزرگ شما در آن قهرمانی به عنوان کاپیتان تیم بوده است. این اتفاقات برای نوههای ایرانی ما که فقط در تیم استقلال بازی کرده اند رقم خواهد خورد. امیدوارم در سال آینده استقلالی پر قدرت داشته باشیم. چون استقلال هر وقت قوی بوده است، تیم ملی قوی داشته ایم.
پرسپولیسیها همین را میگویند.
حتم داشته باشید که امسال با این بازی ها، برای تیم ملی، کمترین بازیکنی از تیم استقلال دعوت خواهد شد. چرا که بازیهای خوبی را استقلال انجام نداد. همیشه بالاترین بازیکنان را برای تیم ملی داشته ایم. ولی مهم ترین مسئله این است که تیم پر قدرتی داشته باشیم و این اتفاق به نظرم تنها با وجود فرهاد مجیدی رقم خواهد خورد. امیدوارم انتخاب خوبی داشته باشند. همانطور که در آکادمی استقلال، رضا رجبی انتخاب خوبی بوده است. به او گفتم که به شما الان تبریک نمیگویم. چون وقتی بعد از سالها بازیکنی به تیم بزرگسالان دادید، آن زمان است که باید به رضا رجبی تبریک گفت.
خیلی از استقلالیها معتقدند که بعد از فوت منصورخان، استقلال به آن شکل پدر و بزرگتری ندارد. خیلی از چالشهایی که استقلال تجربه میکند به خاطر این است که بزرگتری ندارد.
بازیکنان بزرگی داریم که میتوانند روی نیمکت بنشینند. با کمی جستجو میتوان این بازیکنان را پیدا کرد. در جلسه هفته قبل، خیلی از بزرگان استقلال با هیئت مدیره بودند. علی منصوریان، بزرگی است که میشود از او نام برد. همچنین حسن روشن، هادی نراقی و بهتاش فریبا هر کدام از آنها بازیکنان بزرگی هستند که خیلی از کریم باقری برای تیمشان بزرگتر هستند. ولی جا دارد این را بگویم که کریم باقری در قهرمانیهای پرسپولیس، کمتر از کادر فنی نقش نداشته است. وجود کریم باقری یک نعمت برای پرسپولیس است و من همیشه گفته ام که کریم باقری در قهرمانی نقش بسزایی داشته است. ما پیش کسوتهایی را داریم که میتوانند نقش کریم باقری را روی نیمکت استقلال انجام دهند. چون مدیریت که روی نیمکت استقلال مینشیند باید انقدر بزرگ باشد و بازی ملی کرده باشد و بازی در تیم استقلال کرده باشد که آن بازیکن که در استقلال بازی میکند، الگویش باشد. نمیتوانیم از مدیری صحبت کنیم که بدون بازی ملی، روی نیمکت استقلال به عنوان مدیر تیم بنشیند. این امکان پذیر نیست. چرا که بازیکنان بزرگ، همیشه جایگاه بزرگ دارند. میخواهم در آخر این مسئله را بگویم که تیم استقلال تیم بزرگی است، بازیکنان بزرگی داشته است و بزرگان تیمهای دیگر نمیتوانند در استقلال بزرگی کنند. چون استقلال جایگاه هر بازیکنی در درجه اول نیست. امیدوارم سال بعد با انتخابهای خوب که از نظر من ایرانی باشد و فرهاد مجیدی باشد، میتوانیم قهرمانی را دوباره به استقلال هدیه کنیم.
شما این کل کل هواداری که میگویند تیم حکومتی را قبول دارید؟
اصلا این مسائل نیست. به نظرم فوتبال در مستطیل سبز شکل میگیرد و در آن جا نتیجه اش مشخص میشود. این که نمیخواهند تیم ما قهرمان شود {نیست}. در بازی آخر استقلال قبل از این بازی، روزبه چشمی که خیلی دوستش دارم و جزو قدیمیهای استقلال است، در مصاحبه بعد از بازی عنوان کرد که خیلیها میخواهند تیم ما بیافتد و من به شما قول میدهم تیم ما نمیافتد. این برایم خیلی جای سوال دارد که روزبه چشمی چطور این حرف را میزند که ما نمیگذاریم تیم ما بیافتد. من واقعا آن لحظه خیلی ناراحت شدم و از روزبه چشمی توقع نداشتم. شاید میخواست بگوید نمیگذارند قهرمان شویم. این که نمیگذاریم بیافتد برای من خیلی جالب بود. با وجود بازیکنان بزرگی مانند روزبه چشمی و بازیکنان بزرگتری که قرار است به این تیم اضافه شوند و با وجود سرمربی ایرانی که فرهاد مجیدی و امیر قلعه نویی فقط در ایران میتوانند این اتفاق را رقم بزنند، قول میدهم که استقلال، تیم اول قهرمانی برای سال آینده خواهد بود. از منصور خان پورحیدری صحبت شد و خیلی از این بابت خوشحالم. اگر منصور خان الان بود و روی نیمکت استقلال مینشست، خیلی از این مسائل استقلال وجود نداشت.
اگر قرار باشد یک بازیکن از پرسپولیس نام ببرید که به نظر شما خوب بوده است چه کسی است؟
کریم باقری بدون شک.
شما ۱۴ دربی بازی کردید. مقطعی شد که همه این دربی ها یک یک و صفر صفر می شد. آن زمان بحث تبانی مطرح می شد.
آن بازی که به خاطر علی پروین گل نزدیم... آن بازی که دقیقه ده از پرسپولیس دو هیچ جلو بودیم را اگر می گویید، قبلا عنوان شده است و من به عنوان کاپیتان آن تیم نمی دانستم. ولی خود آقای فنونی زاده عنوان کردند که بین ۲ نیمه از طریق آقای جنگی به شاهرخ گفته اند که شل کنید و ۵-۶ تا نزنید. شاهرخ هم فقط به مهدی فنونی زاده گفته است که علی آقا دارد سکته می کند. شل کنید. سلطان را سکته ندهید. این دو بازیکن تنها کسانی بودند که این بازی را شل کردند. در جریان نبودیم. سال ها بعد از طریق آقای فنونی زاده مطرح شد.
عکس معروفی از آن بازی است که بین دو نیمه که تیم دارد وارد می شود، مهدی فنونی زاده یک طرف علی پروین است و شاهرخ یک طرف دیگر و دارد دیالوگ می کند.
اگر آن باشد، مستقیم گفته اند که رخ داده است.
البته خودشان مدعی بودند که داشتیم درمرود تیم ملی صحبت می کردیم.
آن زمان خودشان گفتند که چنین مسئله ای عنوان شده است. چون صحنه ای دیدم که مهدی از وسط زمین به عابدزاده پاس داد. دربی هایی هست که تیم دو هیچ جلو بوده است و سه دو باخته است. مانند زائد. ولی آن تیم استقلال هیچ جور گل بخور نبود. ما خیلی سر تر بودیم. اگر آن اتفاق رقم خورده است برای این بوده که دو بازیکن شل کرده اند. ولی به نظر من خیلی قشنگ تر بود که شاهرخ و مهدی، پایشان را می گرفتند و از زمین خارج می شدند. هواداران ما همیشه این سوال را از من دارند و خیلی دوست دارند که آن شش تا را جبران کنیم. ولی می خواهم بگویم که هواداران واقعا نسبت به این مسائل حساس هستند و ای کاش این اتفاق رقم نمی خورد. برای جبران ۶ گل، در فوتبال هرچیزی امکان پذیر است. ولی حتم بدانید هوادار نه به خاطر نتیجه بازی، بلکه به خاطر این که این بازیکنان این اتفاقات را رقم زده اند ناراحتند و این را در پست هایشان در شبکه های مجازی می شود دید. کار قشنگی نبود و این کاش رقم نمی خورد. به عنوان کاپیتان تیم در جریان نبودم و اگر بودم۷ از منصور خان می خواستم که این بازیکنان را از تیم خارج کند.