به گزارش خبرداغ به نقل از خبرآنلاین؛ جاوید قربان اوغلی سفیر اسبق ایران در آفریقای جنوبی در روزنامه اعتماد نوشت:
پس از سلسلهای از گمانهزنیها درباره دلایل تعویق مذاکرات ایران و امریکا، سید عباس عراقچی در آستانه سفر به عربستان و قطر شروع دور چهارم مذاکرات در مسقط را اعلام کرد.
هرچند بهطور طبیعی باید این خبر را به فال نیک گرفت و امیدوار بود که گامهایی مثبت را شاهد باشیم با این حال شاهد تحولاتی هستیم که نمیتوان تاثیر این رویدادها بر دور چهارم مذاکرات را نادیده گرفت.
استیو ویتکاف مذاکرهکننده ارشد امریکا در اظهاراتی دور از انتظار گفته است: «ما معتقدیم که آنها (طرف ایرانی) نمیتوانند غنیسازی داشته باشند، آنها نمیتوانند سانتریفیوژ داشته باشند، آنها نمیتوانند چیزی داشته باشند که به آنها امکان ساخت سلاح را بدهد ».
این اظهارات که بسیار نزدیک به ایده نتانیاهو درباره صنعت هستهای (سناریوی لیبی) است، تا دور دوم مذاکرات مطرح نبود، هرچند علیالظاهر در دور سوم زمزمههایی از این شروط مطرح شد که یکی از دلایل اصلی تعویق مذاکرات بود.
رصد تحرکات و اظهارات خشمگینانه و در عین حال صریح نتانیاهو نمایانگر تاثیر رژیم صهیونیستی و لابی نیرومند آن در امریکا بر روند اظهارات مقامات واشنگتن کار چندان دشواری نیست. بر کسی پوشیده نیست که غیر از ترامپ و تعداد اندکی از اطرافیان او (از جمله ویتکاف) تقریبا چیدمان اصلی کابینه رییسجمهوری امریکا مخالف ایران، برنامه صلحآمیز هستهای کشورمان و کاملا حامی اسراییل هستند.
این اظهارات پس از فشارهای سنگین لابیهای اسراییل به ویتکاف و متهم کردن او به باج دادن به ایران و روسیه و جلسه طولانی اخیر مقامات امنیتی اسراییل با امریکا بیان شده که در جای خود قابل تامل است.
هنوز نمیتوان با قطعیت از اهداف امریکا و رویکرد جدید این بازیگر سخن گفت. در همین راستا احتمال طرح این مساله با هدف امتیازگیری حداکثری در مذاکرات گزینهای دور از انتظار نیست چه آنکه امریکا میداند پیروی از این رویکرد مذاکرات را با شکست قطعی روبهرو خواهد کرد.
حال سوال این است؛ راهکارهای عبور از این شرایط و بازگرداندن مذاکرات به مسیری مرضیالطرفین در چنین فضایی چگونه امکانپذیر است؟
۱- اولین و ضروریترین اقدام در مسیر مذاکرات جاری اقدامات عملی در جهت کاهش حضور، نفوذ و تاثیرگذاری اسراییل بر ترامپ است.این امر در بادی امر غیرممکن و سهل ممتنع مینماید ولی نمیتوان آن را کنار گذاشت و تنها با اتکا به سخنرانی و تهدید آن را خنثی کرد.
مهمترین حربه اسراییل برای قانع کردن ترامپ «ادعای نابودی اسراییل» از سوی ایران است. واقعبینی حکم میکند در وهله اول لافهایی که این حربه را تقویت میکند کنار گذاشته شود.تهدید شلیک هزاران موشک نتیجهای جز به کرسی نشستن حرف نتانیاهو در واشنگتن، هزینه، تخریب مذاکرات و افزایش مطالبات طرف مقابل و درنهایت مشکلتراشی برای کشور چیز دیگری نیست.به زبان عامیانه «دو صد گفته چون نیم کردار نیست». اگر ضرورتی بر تهدید و شلیک بود، میتوان و باید آن را در زمان مقتضی اعلام و عملیاتی کرد.
۲- ترامپ تنها تصمیمگیرنده سیاستهای امریکا درقبال ایران و مذاکرات هستهای است.هر ابتکاری در جهت خروجی مثبت مذاکرات باید از طریق تاثیرگذاری بر این شخص صورت گیرد. این به معنای نادیده گرفتن کانالهای دیگر ارتباطی در امریکا نیست. با تایید این تلاشها که احتمالا ماههاست در حال انجام است و اتفاقا تاثیر مثبتی هم بر تصمیمات ترامپ داشته پیشنهاد نگارنده بر ارتباط مستقیم با ترامپ است.میپرسید چگونه؟ و با چه تضمینی؟
در پاسخ به مساله تضمین باید گفت در دنیای سیاست صحبت از «تضمین» حرف عبثی است. سیاست تابع شرایط و منتج از توازن قدرت است، اما در مورد «چگونگی» آن راهکارهای متعددی را میتوان متصور شد.اولین گام عبور از روش نامتعارف «گفتوگوی غیرمستقیم» است که ایران بر آن اصرار دارد و همین امروز نیز عراقچی آن را در آغاز دور چهارم تکرار کرد.
به فرض امکان اجرایی بودن روش فعلی مذاکرات در سطح سیاسی، گفتوگوهای کارشناسی و فنی را چگونه میتوان از طریق غیرمستقیم و با واسطه طرف عمانی ادامه داد و به نتیجه رساند.
۳- ترامپ بهشدت نیازمند توافق با ایران است.دلایلش را بسیار گفتهاند و نیازی به تکرار نیست.ناکامی در پایان دادن به جنگ اوکراین، استمرار فجایع انسانی در غزه و ناتوانی ترامپ در کنترل نتانیاهو، عقبنشینیهای مکرر در سیاستهای اعلام شده قبلی (تعرفه، خلیج مکزیک، گریلند و...) در زمره شکستهای ترامپ در برنامههای اعلام شده سیاست خارجی رییسجمهوری امریکا است.
در چنین شرایطی «معامله با ایران» میتواند به بزرگترین دستاورد سیاسی ترامپ تبدیل شود.حسب اطلاع نه ایران و نه امریکا- البته هریک از منظری که موضوع این یادداشت نیست- تمایلی به احیای توافق قبلی (برجام ندارند). در عین حال باید توجه داشت که نباید برجام بهطور کلی از روند مذاکرات کنار گذاشته شود. قطعنامه ۲۲۳۱ مهمترین دستاورد دیپلماتیک برای ایران است. تکمیلکننده برجام و آنچه که ترامپ را راضی میکند توافقی جامع با ایران است. اگر این گمانه مقرون به صحت باشد ضروری است «مذاکرات همهجانبه» جایگزین راهبرد تمرکز بر بحران هستهای و عدم گفتوگو در زمینههای دیگر شود.
۴- ایران نیازمند ابتکاراتی است که هم شیطنتهای نتانیاهو را خنثی کند و هم مطابق با روانشناسی ترامپ حس جاهطلبیهای رییسجمهوری امریکا را ارضا کند. تیم سیاستگذار کشور باید ابتکاراتی جدید و خلاق در جهت آچمز کردن طرف مقابل را روی میز بگذارد.اعلام آمادگی مذاکره با ترامپ در صورتی که امریکا عزم جدی برای «توافق جامع و لغو کلیه تحریمهای اولیه و ثانویه در مقابل تضمین فعالیت صلحآمیز هستهای بر اساس NPT و عادیسازی روابط» داشته باشد، بمبی است که تلآویو را به لرزه در خواهد آورد.
روشن است که تحقق این ایده مسیری طولانی و نیازمند عزمی جدی در دو طرف است.باتوجه به عزم جدی نتانیاهو برای برهم زدن مذاکرات و تخریب جو نسبتا مثبت بین تهران و واشنگتن و برخوردار بودن رژیم صهیونیستی از همه امکانات رسانهای و لابی نیرومند و تاثیرگذار از یک سو و عجلهای که ترامپ دارد، مساله مدیریت زمان در مذاکرات از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. به بیان صریحتر باید اعتراف کرد که «زمان به نفع ایران نیست.»
۵- اهداف سفر عراقچی به عربستان هر چه باشد باید آن را به فال نیک گرفت. عربستان مخالف توافق هستهای در ۲۰۱۵، امروز به بازیگری فعال در حمایت مذاکره و توافق احتمالی بین ایران و امریکا تبدیل شده است. علاوه بر همسایگی و منافع مشترک در موضوعات انرژی و امنیت، عربستان در کنار عمان ظرفیتی مناسب برای تسهیل گفتوگوهای جاری و تاثیرگذار بر ذهنیت ترامپ را دراختیار دارد.
درباره اهداف سفر وزیر دفاع پادشاهی به ایران، ملاقات با رهبری و ارتباط آن با سفر ترامپ به ریاض گمانهزنیهای قابلتوجهی مطرح شد.برنامه بلندپروازانه عربستان برای توسعه و امنیت عنصری کلیدی در این مسیر است. محمد بن سلمان برای تحقق این مهم مسیر گشودن فصلی نوین در رابطه با ایران را برگزید و علیالظاهر سیاست «کوبیدن سر مار» از برنامههای این کشور کنار گذاشته شده است. با اینکه ممکن است بهبود کامل روابط ایران با امریکا به دلیل کاهش اهمیت ریاض نزد واشنگتن، در چارچوب استراتژی جدید محمد بنسلمان نباشد ولی بیتردید تحقق خنثی کردن هرگونه تنش که ممکن است به بحرانی فراگیر در منطقه بینجامد از برنامههای قطعی ریاض است. در صورت صحت این فرض، نباید از ظرفیت عربستان در مذاکرات جاری و همچنین کاهش تنش بین واشنگتن و تهران و همچنین کنترل دیوانگیهای نتانیاهو غافل شد.