چرا؟
این واقعه اندوهبار و تلخ نشان داد با وجود اخبارهای خوب و امیدبخش درخصوص حضور هزاران خانواده حائز صلاحیت فرزندپذیری که حتی کودکان نیازمند درمان را به فرزندخواندگی میپذیرند، وقوع حتی یک مورد اینچنین چقدر غمبار است و برای بالاتربردن دقت کار باید پروتکلهای ایمنی و تشخیصی را از وضع موجود نیز بالاتر برد. خانوادههای محترم متقاضی نیز باید در روندهای نظارتی فراتر از قبل، کارشناسان و مددکاران بهزیستی را در سراسر کشور همراهی کنند».
منبع آگاه چه میگوید؟
خبرنگار «شرق» از طریق فعالان محلی در خراسان توانست با یکی از کارمندان سازمان بهزیستی استان خراسان صحبت کند. به گفته او در بدن مهسا رد سوختگی وجود دارد و این کودک و برادرش هردو در سهماهی که در خانه این دو نفر بودهاند، بارها مورد خشونت فیزیکی و سوءاستفاده قرار گرفتهاند.
مهسا شاید یکی از همه آنهایی باشد که تحت خشونت قرار گرفتهاند و مرگشان صدایشان شد، اما این مسئله آسیب بزرگتری را نمایان میکند. این مسئله فقدان نظارت درست بهزیستی را روی کودکانی نشان میدهد که به فرزندخواندگی پذیرفته میشوند، فقدان نظارت بهزیستی را روی مراکز نگهداری نشان میدهد و به نظر میرسد سکوتکردن در برابر این مرگ و حتی منتشرنشدن عکسی از این دختر رنجدیده، سرپوشگذاشتن روی درد فرزندانی باشد که پناهشان بهزیستی است.
تا کنون مراسم خداحافظی بچهها از مراکز مراقبتی را دیدهاید یا نه؟ تابهحال به چشمهای پر از برق خوشحالی دختر یا پسری که مثلا قرار است فردا به خانه جدیدش برود نگاه کردهاید؟ به مراسم جمعکردن چمدان و اشکهای دوستانشان و رد اشک و خوشحالی توأمان آنی که قرار است برود و حسرت آنهایی که قرار است بمانند. تابهحال به عکسهای یادگاریشان دست پیدا کردهاید؟ تابهحال وقتی مددکار مرکز نگهداری سر آنکه میرود را میبوسد و پشت سرش آب میریزد را دیدهاید؟ دیدهاید وقتی که میگوید انشاءالله قسمت همه و آه آرامی که همه دخترها میکشند تا کسی متوجه حسرتشان نشود؟
اصلا معلوم نیست دوستان مهسا در مرکز نگهداری خبر دارند که همخانهشان چگونه از دست رفته و هنوز حسرت نبودنشان را میخورند؟ اصلا کسی بوده که برای مهسای غریب سوگ غربتش را بگیرد و لباسهای خونینش را در آغوش بکشد و دربرابر سکوت بهزیستی در اوضاع همیشه شلوغ ایران بایستد و بگوید: «چرا؟».