به گزارش خبرداغ به نقل از خبرآنلاین؛ محمدحسن نجمی- نیلوفر مولایی: هر چند که تلاش میکند درباره سمتی که در دولت چهاردهم به او پیشنهاد شد، صحبتی نکند اما خود را دوست رئیسجمهور میداند و به مزاح میگوید «این پستی است که وزرا از آن حساب میبرند.»
فیاض زاهد، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو شورای راهبری دولت چهاردهم، مهمان «کافهخبر» خبرگزاری خبرآنلاین بود. او در این گپ و گفت به شائبه های نفوذ در این شورا اشاره کرد و گفت؛«در شورای راهبری دست به برخی از جابجاییها زدیم. مخصوصا وقتی آقای دکتر ظریف متوجه میشد که شائبهای وجود دارد، مثلا برخی عضو شورای راهبری بودند ولی متوجه شدیم کاندیدای وزارتخانهها هم هستند، بلافاصله عذرشان خواسته شد و از گروه واتسآپی هم ریمو کردیم تا مبادا دسترسی به اطلاعات داشته باشند.»
وی درباره انتقادات اصلاحطلبان از دولت پزشکیان نیز بیان میکند؛ «آقای دکتر پزشکیان یک اصلاح طلب اصولگراست. او میانه خط حرکت میکند. تحلیل ما این است که ایشان رأی زیادی از بین اصولگرایان گرفته است. پس ایشان به گونهای استراتژی انتخابات و کمپین خود را پیش برد که حساسیت نهادهای خاص را تحریک نکند نه این که این یک تاکتیک باشد.»
زاهد با اشاره به انتخاب استانداران توسط دولت چهاردهم این نکته را هم تاکید میکند که «آقای پزشکیان است که باید حساسیت داشته باشد که چه استانداری برای استانها انتخاب میشود. در استانها بود که مسعود پزشکیان رأی آورد. بر اساس مصوبه هیئت وزیران هیچ مدیر کلی بدون تایید و پذیرش استاندار نمیتواند در استان برود.»
زمانی هم که حرف به پیشبینی او از آینده سیاسی سعید جلیلی و دولت سایه هم میشود، میگوید: «در انتخابات بعدی، این سعید جلیلی نیست که میدان دار خواهد شد. به نظرم یک زن پرچمدار جناح افراطی خواهد شد.»
مشروح گپ و گفت فیاض زاهد، فعال سیاسی اصلاحطلب را در «کافه خبر» خبرگزاری خبرآنلاین میخوانید؛
********
* آقای زاهد! شما در شورای راهبری دولت حضور داشتید، انتقاداتی به این شورا از لحاظ رتبه بندی و لیستهایی که به دولت رفت و دچار تغییر شد وارد است. روند کار شورا چطور بود؟
به نظرم، انتقادات به شورای راهبری نبود شاید به عدم توجه آن توصیهها بود. برای اولین بار آقای رئیس جمهور درخواست کرده بودند که کمیتههای تخصصی که مسئول هر کدام از این کمیتهها و کارگروه ها، کمیتههایی داشتند که با توجه به روابط و تخصصها و مناسباتی که وجود داشت، آدمهای متخصصی را در هر حوزهای دعوت میکردند.
مثلا در حوزه وزارت فرهنگ و ارشاد، از خانه سینما، تئاتر، موسیقی، ادبیات داستانی یا بخشهای مربوط به حوزه کتاب و هر آن چه که مربوط به وزارت ارشاد میشد، افراد به نام آن حوزه دعوت شده بودند و رزومه گرفته شده بود، درمورد آن رزومهها بررسی صورت گرفته بود، افراد دعوت شده و خودشان را پرزنت کرده بودند.
در هر کمیتهای نزدیک به بیست نفر حضور پیدا کردند و بعد آن جا پالایش شد و جمع بندی آنها که یک اولویت هم داشت که حتما جوان باشد یا یک بانوی محترم و متخصص در آن حوزه هم باشند، به شورای راهبری معرفی شود.
شورای راهبری باتوجه به اولویت بندی و نمراتی که داده شده بود درمورد آن افراد بحث شود و حتی سقف را هم نبسته بودند. در مقطعی آقای دکتر پزشکیان از دکتر ظریف خواسته بودند که کمیتهها و شورای راهبری نمره ندهند بلکه امتیاز دهند و آنها امکان دیده شدن داشته باشند. طبیعی است که در شورای راهبری حتی این امکان وجود داشت که اگر کسی در لیست نفر هشتم یا هفتم بود درموردش صحبت شود. به نظرم آن جا بین سه تا پنج نفر جمع بندی میشد و به رئیس جمهور انتقال داده میشد.
* این مسیر دچار تغییر شد؟
خیر، دچار تغییر نشد. البته نمیدانستیم هر کدام از این افراد چه نمرهای میآورند و محرمانه بود. توافق کرده بودیم که اولویتهایمان را انتخاب میکنیم و آقای دکتر ظریف به اتفاق یکی دو نفر که محرم ایشان و شورای راهبری بودند نمره بندی میکردند و در اکسل میگذاشتند و به آقای رئیس جمهور ارائه میشد.
ولی آقای رئیس جمهور هم بر اساس اختیاراتی که دارد و هم بر اساس وعدههایی که از قبل داده بود، مقید نبود. حتی از رقبای خودش و احزاب و گروههای مختلف و از نهادهای مدنی مرتبط با آن وزارتخانه هم لیست میگرفت.
طبیعتا بعدا هم که کمیته ای پنج نفره تشکیل شد، ماموریت داشتند که آن لیست را نهایی کنند و بعد مرحله مصاحبه حضوری با رئیس جمهور صورت بگیرد. معنایش این است که امکان دارد شورای راهبری لیستی را برای یک وزارتخانه بدهد و از جای دیگری هم پیشنهادات و توصیههایی بشود و در مصاحبهها، رئیس جمهور به شخصی برسد که پیشنهاد شورای راهبری در آن نبوده است.
* در مورد این موضوع یک سری میگویند اعمال نفوذهایی صورت گرفته است. چه در کمیتهها و چه شورا. مثلا در یک کمیته که مسئولیت فلان وزارتخانه را داشته، اغلب معاونان و مدیرکل یکی از وزرای سابق بوده اند. این شائبه ای درست کرد که اینها در حال اعمال نفوذ – نه برای خودشان، بلکه- آدمهای خودشان هستند. یک سری موارد هم در زمانی که لیستها به دست دفتر رئیس جمهوری رسید، باتوجه به این که معاون اول انتخاب شد و بعد از آن، حرف و حدیثهایی زیاد بود که فلان وزیر پیشنهادی از رتبه سوم به پنجم آمده است و رفیق پسر فلانی است. این اعمال نفوذها را قبول دارید؟
ما با یک تجربه جدید روبرو بودیم که تا به حال سابقه نداشت. این کار را باید قاعدتا احزاب در کشورهای دیگر انجام دهند و مشخص کنند چه کسانی را برای چه سمتهایی کاندیدا میکنند. آنها را آموزش دهند و روی آنها سرمایه گذاری کنند و وقتی قدرت را به دست گرفتند بگویند برای وزارت بهداشت یا راه یا ورزش، این کاندیدا را پیشنهاد میکند. حزب، این شخص را تربیت کرده است.
ما متاسفانه با آن وضعیت فاصله داریم و رفتار گعدهای، جبههای و فراکسیونی انجام میدهیم. ضمن این که خود آقای دکتر پزشکیان چه از نظر منش فردی و چه از نظر سیاسی، آدمی نیست که خیلی خودش را مقید بداند که آن چه به او دیکته میشود عمل کند. او بر اساس قانون اساسی این اختیار را دارد که به هیچ کدام از این مشورتها تن ندهد. اساسا مشروعیت شورای راهبری به خواست او بود. طبیعتا وقتی این اعتماد و اختیار سلب میشد، شورای راهبری نمیتوانست ادعایی کند.
* به طور مشخص آیا نفوذی صورت گرفت یا خیر؟
به نظر میآمد که در ادامه کار با برخی گزارشها روبرو میشدیم و تلاش میکردیم آن را ترمیم کنیم. اگر بخواهم با مخاطب شما صادق باشم، گزارشاتی داشتیم و در آن گزارشات هم عمل کردیم. در شورای راهبری هم دست به برخی از جابجاییها زدیم. وقتی میفهمیدیم و مخصوصا آقای دکتر ظریف متوجه میشد که شائبهای وجود دارد، مثلا برخی عضو شورای راهبری بودند ولی متوجه شدیم کاندیدای وزارتخانهها هم هستند، بلافاصله عذرشان خواسته شد و از گروه واتسآپی هم ریمو کردیم تا مبادا دسترسی به اطلاعات داشته باشند.
درمورد برخی وزارتخانهها این ابهام وجود داشت. برای همین شورای راهبری لیستها را در ادامه راستی آزمایی کرد. همانطور که صندوقها را بازشماری میکنند. برای هر کدام از این کمیتهها سه نفر را مامور کردیم. به نظر میرسد مسئولیت یکی با هادی خانیکی و یکی با محسن رنانی و دیگری با رضا صالحی امیری بود. الان چون مقداری زمان گذشته {کاملا خاطرم نیست}. ولی پنج تا از این کمیتههای راستی آزمایی شد با حضور پنج نفر عضو آن کمیته که در فرآیند انتخاب نامزدها نظارت میکردند تا هر گونه شائبه مرتفع شود.
ولی این که آیا شورای راهبری وقتی پیشنهادش را به آقای رئیس جمهور ارائه داد، معاون اول تاثیر نگذاشت؟ بسیار بعید میدانم. حتما دکتر عارف به عنوان کسی که میخواست بیش از رئیس جمهور با کابینه کار کند {تاثیر گذاشته است}. چون معاون اول عملا به نحوی مانند نخست وزیر عمل میکند. حتما در انتخاب آن افراد سلیقه و ذائقه معاون اول لحاظ شده است و اگر کسی بگوید نه، نه من و نه شما این را قبول نمیکنیم.
مثلا آقای رئیس جمهور پیشنهاداتی را از رئیس مجلس گرفته است یا در گفتگوی با مقام معظم رهبری برخی اولویتها جابجا شده است. این اتفاق افتاده است ولی با یک تجربه خاص طرف بودیم. به این معنا که مجموعهای از معتمدین رئیس جمهور جمع شدند و آدمهایی که هیچ وقت در ساختار دیده نمیشدند و امکان طرح وجود نداشت {را نشان دادیم}.
ما الآن بنگاهی نانوشته داریم که در آن برای هر وزارتخانه ۱۵ نفر معرفی شدهاند و رزومه و سوابقشان و برنامه آنها آمده است. میخواهم بگویم مبادا دچار یک لوپ بسته شویم و بگوییم که چون اینها را در اختیار داریم، پس همه معاونین و وزرات و مدیران کل را از همانجا انتخاب کنیم.
ولی الآن یک بانک اطلاعاتی دقیق داریم که دولت میتواند این افراد را شناسایی کند. این را مطمئن باشید کسانی در این جمعها حضور داشته اند که جز خداوند کسی را نداشتهاند. نه داماد کسی یا پسر کسی و نه شرکت تجاری کسی بودهاند. ولی حتما از آنهایی که پرهیز میکنیم حضور داشتهاند. وقتی از یک تجربه صحبت میکنیم نمیتوانیم بگوییم در عالی ترین سطح کار خود را انجام داده است.
* جلوی این نفوذها تا چه حدی گرفته شد و چقدر اعمال نفوذها موثر بود؟
به نظرم این دولت نمره قبولی میگیرد، فارغ از این که رئیس جمهور ملاحظاتی داشت... مثلا من یادم نمیآید آقای وزیر کشور در فرآیند تصمیم گیری ما بوده باشد. آن جا تصمیم آقای رئیس جمهور و نهادهای بالادست بود که طی مشورت و گفتگو به این انتخاب رسیدند.
* یعنی برخی وزیران هستند که در آن کمیتهها بودهاند و برخی هم...
فکر میکنم ده – یازده تا از وزرا از همان شوراها آمدند.
* عضو هم بودند.
مثل چه کسی؟
* مثلا آقای صالحی امیری.
ایشان عضو و رئیس کارگروه هم بودند.اگر منصفانه تحلیل کنیم، شاید اگر میدانست در معرض چنین انتخابی قرار میگرفت عضو شورای راهبری نمیشد. از نیت درونی او باخبر نیستم ولی از رفتارهای او این طور حدس میزنم که از اولین کسانی بود که واقعا پای آقای پزشکیان ایستاد و البته دیگران هم بودند. آقای علی ربیعی و آقای حضرتی که خیلی تلاش کردند. اولین انتخاب شورای راهبری، الیاس حضرتی برای معاون پارلمانی بود ولی جلسه را ترک کرد و گفت نمیخواهم سمتی بگیرم.
* آقای پزشکیان بر اساس یک تصمیم فردی کاندیدا شدند و مورد حمایت طیف اصلاحطلب قرار گرفتند. ولی بعد از پیروزی در انتخابات، کابینهای که چیدند خیلی مورد انتقاد قرار گرفت. انتقاداتی که برخی از آن از جبهه اصلاحات شروع شد. فکر میکنید ریشه این انتقادات به دولت آقای پزشکیان چه بود؟ برای کابینهای که چیده بودند یا برای سهم خواهی بود؟
ارزیابی شما را دقیق نمیدانم. جبهه اصلاحات همچنان با قدرت پشت سر آقای پزشکیان هست. این که در هر تشکیلات، امکان دارد فرد یا گروهی انتظارش با ایدهآلهایی که ارائه میکند با چیزی که محقق میکند فاصله داشته باشد، دلیل نمیشود آن را به کل جریان اصلاحات تعمیم دهیم. ارزیابی ما این است که اگر آقای پزشکیان مورد حمایت جبهه اصلاح طلبان واقع نمیشد، شانسش برای رأی آوری با تردید روبرو میشد.
شاید برخی از اطرافیان آقای رئیس جمهور این را قبول نداشته باشند. ولی خبر دارم خود آقای پزشکیان معتقد است که حمایت جریان اصلاح طلب در وضعیتی که شکل گرفته است قابل تأمل است. اما اگر از من بپرسید پیروزی آقای پزشکیان صرفا به دلیل حمایت جبهه اصلاح طلبان است، میگویم اینطور نیست.
جبهه اصلاح طلبان مانند تئوری مسعود احمد زاده عمل کرد. او پدر معنوی سازمان چریکهای فدایی خلق است و یک جزوه داشت که اگر اشتباه نکنم، جنگ مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک بود. آن جا میگفت این چرخ کوچک اگر به حرکت در بیاید، چرخ بزرگ را به حرکت در میآورد. به نظرم جبهه اصلاح طلبان آن چرخ کوچک بود.
برای این که بعد از جنبش مهسا از نظر اعتبار سیاسی و اجتماعی آسیب دیدیم و تلاش میکردیم به شکلی رابطه معناداری مجددا با مخاطبان و طرفداران و کسانی که سالهای گذشته از ما حمایت میکردند برقرار کنیم. از سویی به نظر میآید که این انتخابات بسیار انتخابات سختی بود. برای این که این انتخابات یک ویژگی منحصر به فرد دارد. انتخاباتی است که سلبریتیها در آن هیچ نقشی ندارند و صرفا کنش سیاسی و سیاستمداران به آن جهت میدهند.
از طرفی با کسانی طرف بودیم که خواهان تحریم مطلق انتخابات بودند و شبکه ایران اینترنشنال آن طور که با اردوگاه ما مخالفت میکرد و پارازیت ایجاد میکرد، هیچ گاه در هیچ سطحی با کمپین سعید جلیلی این کار را نکرد.
از سوی دیگر، در داخل هم با یک ناامیدی مطلق و این که انتخابات هیچ تاثیری ندارد طرف بودیم. پس باید دو جبهه را راضی میکردیم که رأی بدهند. ویژگی دیگر این انتخابات که به نظر میآید از نظر جامعه شناسی سیاسی و علم سیاست تحلیل شود؛ این است که معمولا در انتخاباتی که به مرحله دوم میرود مشارکت در مرحله دوم کمتر از مشارکت در مرحله اول است ولی با این انتخابات متوجه میشویم که در مرحله دوم ده درصد بر مشارکت افزوده میشود.
ضمن این که طبق آنالیزی که برخی دوستان من انجام دادند و متخصص این کار هستند، شش درصد از کسانی که در مرحله اول رأی دادند، در مرحله دوم رأی نداده اند. یعنی در مرحله اول، ۳۴ درصد از مردم در مرحله دوم شرکت کردند. شش درصد شرکت نکردند. عوض آن ۱۶ درصد کسانی شرکت کردند که در مرحله دوم فقط رأی دادند. این بالانس آقای جلیلی و دوستانش را به هم زد.
جامعه ایران کاملا یک انتخاب سیاسی میکند. ببینید آخرین حضور چیزی حدود ۲۳ درصد است. رساندن این به ۵۰ درصد، یک اتفاق بسیار مهم است. پالسی روشن است که جامعه به ساختار سیاسی میدهد که تا حدی به ساز و کاری که نه به صورت اعلامی بلکه به صورت اعمالی، بستری فراهم میکنید که شاید تغییراتی اتفاق بیافتد.
تایید صلاحیت مسعود پزشکیان، مورد حمایت قرار گرفتن او توسط جبهه اصلاح طلبان، اعلام شورای نگهبان چندین ساعت بعد از مصاحبه رئیس جبهه اصلاح طلبان و ورود ما به کمپین انتخاباتی و بعد گفتمان آقای پزشکیان.
آقای پزشکیان از یک گفتمان صرفا PURE اصلاح طلبی تبعیت نمیکند. سبک جدیدی از کنشگری را مطرح میکند، او به نظرم به زودی طرفداران سبک خود را در ایران پیدا میکند. واکنش فضای مجازی به نحوه راه رفتنش، به نحوه لباس پوشیدنش متفاوت است. عکسی را از خودم و آقای پزشکیان منتشر کردم که مدل خاصی از ایستادن آقای پزشکیان است و من هم تبعیت میکنم. دست چپ او یک کاپشن است. دست راست من هم یک کاپشن است و من یک المانی از شعر فرهاد آن جا میگذارم. این سبک به نظرم طرفداران خود را پیدا میکند.
لذا با آن ارزیابی موافق نیستم. اصلاح طلبها همچنان با قدرت و اطمینان پشت سر او هستند. اما اگر انتظار این است که هر کاری مسعود پزشکیان یا دولت او میکند، جریان اصلاح طلب به به و چه چه کند، نه او این انتظار را دارد و نه این اتفاق امکان پذیر است. در هر حال، درمورد انتخاب وزیر کشور یا درمورد برخی جهت گیری ها، شاید انتظار داشتیم که تصمیم بهتر و افضلی گرفته میشد. ولی نهایتا به تصمیم او احترام میگذاریم. چون او است که باید با این کابینه کشور را اداره کند.
* آقای زاهد! یک سری انتقادات هم مطرح بود که آقای پزشکیان به عنوان کاندیدای اصلاح طلب، باید کابینه را از اصلاح طلب میچیدند یا چرا فقط سه وزیر اصلاح طلب وجود دارد. یا این که باید استاندارانشان اصلاح طلب باشند. از طرف دیگر یک سری تندرویها و انتقادات دیگری از سوی مخالفان ایشان شاهد بودیم. فکر میکنید آقای پزشکیان در برابر این تندرویها و انتقاداتی که از طرف اصلاح طلبان و از سوی دیگر مخالفان ایشان شنیده میشود چه کاری باید بکنند؟
آقای دکتر پزشکیان یک اصلاح طلب اصولگراست. همانطور که توضیح دادم، او میانه خطی حرکت میکند. تحلیل ما این است که ایشان رأی زیادی از بین اصولگرایان گرفته است. پس ایشان به گونهای استراتژی انتخابات و کمپین خود را پیش برد که حساسیت نهادهای خاص را تحریک نکند نه این که این یک تاکتیک باشد. ذاتا اینطور هستند، علاقه و ارادت ایشان به رهبری انقلاب، علاقه و محبت رهبر انقلاب به ایشان یک سرمایه برای او بود و همینطور که در مصاحبه مطبوعاتی اشاره میکند، اگر رهبر انقلاب نبود، حتی وارد مجلس هم نمیشد.
با توصیه مستقیم ایشان تایید میشود. آن زمان هم که تایید شد، کسی نمیدانست قرار است چه اتفاقی برای رئیس جمهور وقت بیافتد. این مشخص بود که رهبر انقلاب به منش و رفتار و نوع و سبک زندگی و نگرش ایشان اعتماد و باور داشت.
حرکت کردن بین این خط، شاید نه تندروهای اصلاح طلب و نه تندروهای جریان راست را راضی نکند. داریم درمورد یک خط میانه صحبت میکنیم که نشانههایی از جریان اصلاح طلب و نشانههایی از جریان اصولگرا دارد. اگر قرار باشد آقای پزشکیان به سرنوشت روسای جمهور قبلی بدل نشود و اگر قرار باشد ساختار هم خطایی که درمورد روسای جمهور قبلی کرده مرتکب نشود، باید به نفع هم از برخی رویاهایشان دست بردارند.
اگر امیدی به موفقیت مسعود پزشکیان است، این امید در راستای همکاری و همراهی و هم گامی ایشان با حاکمیت میسر خواهد بود. اگر حاکمیت، امیدوار است که برخی فرصتهای از دست داده و آسیبهای جدی بر او وارد شده را ترمیم کند، باید در تعامل با مسعود پزشکیان این کار را انجام دهد.
به نظرم طرفین به طور روشنی از این وضعیت باخبر هستند. نه حاکمیت تلاش میکند که خودش را در وضعیتی قرار دهد که مورد چالش با مسعود پزشکیان قرار بگیرد و یا کاری کند که مسعود پزشکیان را به طور کامل برای خود مصادره کند. چون اگر او مصادره کامل شود دیگر عنصری نیست که انتظاراتی که حاکمیت برای برخی از تغییر راهبردها به آن نیازمند است را انجام دهد. از طرفی اگر مسعود پزشکیان به طور کامل به سمت جناح سیاسی اصلاح طلب یا حتی افراطی تمایل پیدا کند و مطالباتی را مطرح کند که حساسیت نهادهای ویژه و حاکمیت را تحریک کند، مسعود پزشکیان آچمز میشود و قادر به انجام کاری نیست.
شخصیت میانه رو همواره میان دو نیروی کشش و نیروی ایستا گرفتار میشود. اگر نتواند توازن خود را حفظ کند، از سوی هر دو حذف میشود. اسمش را نمیشود بند بازی سیاسی گذاشت. ولی اسمش را میشود نوعی مهارت در امر سیاست گذاشت. آقای مسعود پزشکیان اگر بخواهد موفق شود، باید سطح تعامل قابل ملاحظه و محاسبه شدهای را با حاکمیت پیش ببرد. حاکمیت اگر میخواهد از وضعیتی که الان با آن روبرو هست و مشکلات بسیار عمیقی را طرف است، باید به دست رئیس جمهوری انجام دهد که حداقل تاثیر و همراهی با گروههای اجتماعی – نه فقط اصلاح طلب- را داشته باشد. یادتان باشد در قبل از این انتخابات، اکثریت جامعه ایران در انتخابات شرکت نکردند. خاطرمان باشد که در انتخابات مسعود پزشکیان هم ۵۰ درصد شرکت نکردند. فقط درمورد کسانی که شرکت کردند صحبت نمیکنیم. داریم درمورد نیروی اجتماعی صحبت میکنیم که اصلا رابطهاش را با حاکمیت قطع کرده است. نهادهای حاکمیتی و نهادهای محاسبهگر سیستماتیک میدانند اگر این فرآیند ادامه پیدا کند، موضوع اصلا مسعود پزشکیان نیست. موضوع ساختار است. ساختار برای حلش نیازمند یک تعامل دو طرفه است.
به نظرم حاکمیت هم جلوی افراطیون اصلاح طلب و هم جلوی افراطیون راست را خواهد گرفت. باید یک سطح از بازیگری به صورت غیر جزیره رخ دهد. امروز اگر آقای پزشکیان بخواهد با آمریکا و کشورهای اروپایی و موضوع برجام و گفتگوهای سازنده در حوزههای مختلف پیش برود، حتما باید در تعامل ساختاری صورت بگیرد. به نظرم این اتفاق در حال رخ دادن است. پیش بینی یکی از دوستانم که معتقد است در صدا و سیما و نهادهای این چنینی تغییراتی صورت بگیرد، به نظرم نزدیک به واقعیت است. نحوه رفتار آقای اژهای و آقای قالیباف با دولت آقای پزشکیان نشان میدهد که این تعامل تنها ناشی از اراده آنها نیست. بلکه این توافق فراتر از اختیارات سران قوا است. لذا بایستی صبوری کنیم و اجازه دهیم که این مسیر بسیار پر سنگلاخ را با تدبیر و همراهی و کمی گذشت پیش ببریم.
ولی درمورد وزارت کشور و استانداری ها، دوستان ما برای این نگران هستند که وزارت کشور مسئولیت تحقق بسیاری از وعدههای اجتماعی و مدنی و سیاسی آقای رئیس جمهور را عهده دار است. امیدوارم پیش بینی احمد زید آبادی درست در بیاید که گفته بود وقتی محمد شریعتمداری وزیر بازرگانی محمد خاتمی شد، خیلیها معترض بودند. ولی در پایان کار، محمد شریعتمداری تبدیل به یکی از موثر ترین وزرای محمد خاتمی شد. چه بسا در پایان این کار به این نتیجه برسیم که انتخاب آقای اسکندر مومنی انتخاب بدی نبوده است. این به نحوه تعامل او برمیگردد.
ولی آقای پزشکیان است که باید حساسیت داشته باشد که چه استانداری برای استانها انتخاب میشود. در استانها بود که مسعود پزشکیان رأی آورد. استاندار بر اساس مصوبه هیئت وزیران هیچ مدیر کلی بدون تایید و پذیرش استاندار نمیتواند در استان برود. فرض کنید شمای استاندار، از جناح مقابل یا مخالف دولت بیاورید که هویت و شناسنامه سیاسی اش مخالف دولت است. شما همه طرفدارانتان را نا امید میکنید. اگر در سطح بخششی و ستادی میتوانید احمد دنیامالی را وزیر ورزش بگذارید، با این میشود کنار آمد. البته این را بگویم که ذاتا احمد دنیامالی به اصلاح طلبها نزدیک تر است تا اصولگراها ولی اردوگاه سیاسی اش آقای قالیباف بود.
آقای دنیامالی را میشود پذیرفت که عضو کابینه و دولت شده است. ولی اگر استانداری را بگذارید که مخالف رئیس جمهور بوده است و در آنجا نیروهای سیاسی مورد حمایت خود را مورد تحقیر قرار دهید، این به نظرم یک خطای سیاسی راهبردی است. درمورد حوزههای تخصصی چنین نظری ندارم. درمورد وزارت بهداشت، راه سازی یا حوزههای تخصصی و تکنوکراسی، میتوانید یک آدم سالم که دزد نباشد و دوما کارش را بلد باشد میتوانید استفاده کنید.
ولی در حوزههای سیاسی، در همه جای دنیا احزابی که رأی میآورند و شخصیتی که رأی میآورد حوزه سیاسی را به رقیبش واگذار نمیکند. چون آقای پزشکیان به صورت معمول برای چهار سال بعد هم انتظار دارد که از سوی حامیانش مورد حمایت قرار بگیرد. حامیان او، او را تنها نگذاشته اند و انتظارشان این است که مسعود پزشکیان هم آنها را تنها نگذارد.
* برخی معتقدند آن چیزی که آقای پزشکیان درمورد وفاق ملی میگوید و فکر میکند، متفاوت با چیزی است که اطرافیانش فکر میکنند. تعریف و نگاه شما به وفاق ملی چیست؟
به نظرم آقای دکتر مسعود پزشکیان، همان تلقی را دارد که در بخش قبلی عرایضم توضیح دادم. میداند که با دعوا با نهادهای موثر حاکمیت به جایی نمیرسد. حسن روحانی دعوا کرد. نتیجه آن دعواها مشخص شد. آقای رئیسی هم دعوا نکرد. دولت کاملا ناموفقی داشت. برای او آمرزش طلب میکنم. ولی در حوزه عملکردی، عملکرد دولت آقای رئیس فاجعه بار بود.
پس ما دو نمونه داریم. یک نمونه که خود را ذوب در حاکمیت میدانست و نتیجه عملکرد دولتش را شاهدیم. یک نمونه هم دولت آقای روحانی بود که بنده هم به او رای داده و علاقمند بودم ولی معتقد بودم که نباید دعوای رئیس جمهور با نهادهای بالادستی به رادیو تلویزیون کشیده شود و این به صلاح نیست
آقای پزشکیان این را شاهد است. یک مدل پیش میبرد که در آن، از نظر پزشکیان به نحوی بازگشت به ارزشهای اول انقلاب است. شاید این امکان پذیر نباشد. در این باره الان اظهار نظر نمیکند. ولی شاید این امکان پذیر نباشد. به این معنا که اتفاقاتی در کشور رخ داده است که فراموش کردن آنها حداقل برای افکار عمومی به این راحتی نیست. ولی آقای پزشکیان معتقد است اگر قرار است مسئله فیلترینگ یا گشت ارشاد را حل کنیم و اگر قرار است سطح تعامل با جامعه جهانی را گسترش دهیم و بزرگترین مصیبت این کشور یعنی تحریم و FATF را حل کنیم، او نمیتواند با دعوا و تنها با اصلاح طلبها این را حل کند.
او به دنبال ایجاد یک بستر همکاری مشترک است. ما باید کاری کنیم که همه سودشان را در این تحول ببینند. هم حاکمیت و هم رئیس جمهور سودش را در این ببیند. اگر به گونه ای رفتار کنیم که نهادهای موثر حس کنند بازنده این بازی خواهند بود، بازی مسعود پزشکیان را خراب خواهند کرد.
هنر سیاست، هنر چانه زنی و مذاکره کردن و داد و ستد کردن در یک فضای کاملا آگاه و هوشیار توسط آقای پزشکیان میتواند این را رقم بزند. نه کاملا خودش را وا بدهد- البته این خصلت را دارد- پایش بیافتد مسعود پزشکیان اهل کوتاه آمدن نیست. با یک شخصیت طرف نیستید که همه جا وا میدهد. اصلا اینطور نیست. این مرز را خوب میداند که برای دعوا نیامده است و تا کجا میتواند این تعامل را پیش ببرد. حس من میگوید طرف مقابل میداند با چه چیزی طرف است. از همه مهم تر این است که رهبری این کشور که بدون تعامل و توافق با ایشان نمیتوان برخی از این پروژههای بزرگ را پیش برد، یک اعتماد و علاقه عاطفی به مسعود پزشکیان دارد که این میتواند برای او سرمایه بزرگی باشد.
* به شما پستی پیشنهادی شد برای حضور در دولت؟
هم بله و هم خیر.
* چه پستی پیشنهاد شد؟
واقعیت این است که روز عاشورا، تنها روزی بود که هیچ کاری نداشتیم و همینطور تعطیل بود؛ من دو کار انجام دادم. یکی این که سریال در انتهای شب را دیدم و خیلی هم لذت بردم. یکی هم این که یک ساعت با خودم خلوت کردم. اینها را یکی دو نفر بیشتر نمیدانند. من شصت سالم است. کارهای مختلفی نوشتهام. ولی یکی از چیزهایی که نوشتهام و خیلی هم لذت بردهام یک رمان بود.
قبل از انتخابات، در آستانه شروع نگارش رمان دوم بودم. با خودم گفتم اگر سمت بگیری، حس جاه طلبی ارضا میشود و آدم سیاسی حتما جاه طلبی دارد. ولی احتمالا اگر آقای پزشکیان هشت سال رئیس جمهور باشد، وقتی میتوانی شروع به کار دوم کنی، اگر چیزی در این شصت و هشت سال از ذهنیت تو باقی مانده باشد...، خیلی با خودم چک و چانه زدم و دیدم که بهتر است من پیشگام هیچ سمتی نباشم. جایی که کار میکنم با من شرط کرده اند که حق نداری سمت دولتی بگیری.
به خانه مادرم رفتم. بعد از مدتهای طولانی به رشت رفتم. مادرم به من گفت همسایهها میگویند پسرت وزیر میشود. از من فیلمهایی در آمده بود. به او گفتم نه مادر – من وزیر نمیشوم. مادرم گفت پس تو چه میشوی؟ گفتم من پست بالاتر از وزارت دارم. خوشحال شد و گفت که آن چه پستی است؟ گفتم دوست رئیس جمهور. گفت دوست رئیس جمهور چه پستی است؟ البته آن جا شوخی کردم. گفتم مادر این پستی است که وزرا از آن حساب میبرند. اگر بخواهم صادق باشم، شاید انتظاری که من از ظرفیتی که برای خودم قائل هستم، امکانش در دولت آقای پزشکیان وجود نداشت. من هم چنین انتظاری نداشتم.
* مشخصا چه پستی پیشنهاد شده بود؟
اجازه دهید خودشان بگویند.
* ماموریت جدید آقای مخبر را چطور ارزیابی میکنید؟ فکر میکنید ماموریت جدیدی که رهبری به ایشان اعطا کرده اند میتواند فضا را برای تندروهایی که در اطراف آقای جلیلی و دولت سایه جمع شده اند را تنگ کند؟
اولا آقای مخبر در این دوره انتقالی خیلی رفتار محترمانه و از منظر ملی قابل احترام از خود نشان داد. فکر میکنم حتی اگر تمایل داشت که در دولت سمت بگیرد، این علاقه از سوی دولت و آقای پزشکیان هم وجود داشت. از این بعد، علیرغم نقدهایی که درمورد واکسن و چیزهای دیگر به ایشان کردهایم، باید به ایشان احترام گذاشت. فکر میکنم سمتی که رهبر انقلاب به ایشان دادهاند خیلی سمت استراتژیک و راهبردی برای مشکلی است که به نظرم بخشی از حاکمیت با بدنه پیدا کرده است. نمیخواهم این را باز کنم.
از همین اشارات مخاطبان شما احتمالا متوجه خواهند شد که آن بدنه میتواند منشا چه آثار و خطراتی شود. فکر میکنم موافق این تحلیل در نوشتههای سیاسی و فضای مجازی هستم که به نحوی آغازی است بر پایان جریان افراطی به محوریت سعید جلیلی و دار و دسته است. فکر میکنم نوعی از کنشگری سیاسی توام با انعطاف و تعامل و وفاق از آن سمت هم پیش برده میشود و آقای مخبر شایستگی انجامش را دارد.
* پیش بینی که از آینده سیاسی آقای جلیلی دارید چیست؟ فکر میکنید کار برای ایشان در فضای سیاسی تمام شده است یا منتظر فرصت جدیدی هستند؟
تا جایی که یادم است ایشان در هیچ انتخاباتی که باید مردم او را انتخاب میکردند مورد اقبال واقع نشده است و فکر میکنم آرایی که این بار بدست آورد، آرای خود ایشان نیست. آرایی است که هدایت شده یا مخاطب مرحوم رئیسی فکر میکرده که تداوم بخش یا نماینده آن گفتمان باشد. ولی میتوانم پیش بینی کنم که در انتخابات بعدی، این سعید جلیلی نیست که میدان دار خواهد شد. به نظرم یک زن پرچمدار جناح افراطی خواهد شد.
*آیا قابلیت و ظرفیت یک زن را دارند؟
به نظرم این رخ خواهد داد.
* روی چه افرادی فکر میکنید؟
جمیله علم الهدی
* فکر میکنید برای ریاست جمهوری دور بعد...؟
ارزیابی من این است. این را به یادگار داشته باشیم.