در منطقه، حاکمیت دیپلماسی ما برای تعامل با دولتها باید حرف اول را بزند. مشکلی که در روابط با کشورهای منطقه داریم ناشی از اینست که به این سیاست عمل نکردهایم. بازنگری در این سیاست قطعاً مشکل را برطرف خواهد کرد و سلطه قدرتهای غربی بر دولتهای منطقه را از بین خواهد برد. این مطلوب به تدریج حاصل خواهد شد و راه رسیدن به آن جلوگیری از بروز تغییرات فصلی در سیاست تعامل با این دولتهاست.
در تنظیم روابط با اردوگاههای شرق و غرب نباید با یکی از آنها پالوده خورد و به آن دیگری اخم کرد. این واقعیت را بپذیریم که سیاست دوری و تقابل با غرب و کشورهای اروپایی صد درصد به نفع سیاست مسکو است.
این، کاملاً درست است که ما را وارد شانگهای و بریکس کردهاند اما توجه داشته باشیم که تمام راهها را با کمک چین به روی ما بستهاند.
تا زمانی که از امتیازات روابط متوازن در سطح بینالملل برخوردار نباشیم، از پیمانهای منطقهای سود لازم را نخواهیم برد. در آسیا قدرتهای نوظهوری وجود دارند که تقویت روابط با آنها میتواند به دیپلماسی بینالمللی ما کمک کند. اگر از امکانات بالقوهای که داریم استفاده کنیم و به سیاست موازنه در روابط بینالملل تکیه نمائیم، میتوانیم ایران را به یک قدرت بلامنازع در منطقه تبدیل کنیم.
اصل راهبردی «نه شرقی – نه غربی» با اینکه بر سردر وزارتخارجه کشورمان نقش بسته، محور دیپلماسی خارجی ما نیست. معنای واقعی این اصل، استقلال در سیاست خارجی و در عین حال تعامل با تمام کشورها غیر از دولت جعلی و نامشروع اسرائیل است.
اقتضای این استقلال در تعامل اینست که در روابط با هیچیک از دو اردوگاه شرق و غرب زیادهروی نشود کمااینکه قطع رابطه با هیچیک از آنها نیز مورد نظر این اصل راهبردی نیست. در دههها به ویژه سالهای اخیر از زیادهروی در اعتماد به اردوگاه شرق زیانهای زیادی دیدهایم و خود را از امتیازات سیاست موازنه محروم ساختهایم.
دولتهای اردوگاه شرق در همراهی با تحریمهای اردوگاه غرب نشان دادند که منافع خود را بر تشریک مساعی با ایران ترجیح میدهند و پیمانهای بلندمدت با ایران را هم بستری برای تحفظ در زمینه منافع ایران نمیدانند. همراهی چین و روسیه با شیوخ امارات در مورد انکار مالکیت ایران بر جزایر سهگانه و سخنان موهوم دولتمردان روسیه درباره زنگزور و خدشهدار کردن حریم مرزهای شمال غرب ایران، نمونههائی از اقدامات این دو کشور اردوگاه شرق هستند که غیرقابل اعتماد بودن آنها را نشان میدهند.
وزارت امور خارجه کشورمان در مقطع کنونی وظیفه مهمی برای بازنگری و بازسازی زیرساخت سیاست خارجی دارد. اگر بنای وزیر جدید و مدیران وزارت امور خارجه کشورمان در این مقطع ادامه راهی باشد که تاکنون پیموده شده، قطعاً در هیچ زمینهای مشکلی حل نخواهد شد. برای خارج شدن اقتصاد، سیاست و مسائل اجتماعی کشور از بنبست، به تحول در سیاست خارجی نیازمندیم و این تحول فقط از طریق بازنگری و بازسازی زیرساختها امکانپذیر است.