خلاصه ایده هواداران و نظریهپردازان اصلاحات غیرقیمتی در یک امر خلاصه میشود: باید تلاش کرد به جای کنترل مصرف، عرضه را افزایش داد. این افزایش عرضه یا از محل تولید داخل، واردات یا مبادله دو محصول نفتی/پتروشیمی با یک کشور همسایه است. این دیدگاه میگوید در مسابقه عرضه و تقاضا، باید عرضه را افزایش داد تا ناترازی ایجاد نشود! نتیجه این تحلیل در عمل آن است که ناترازی تشدید میشود؛ زیرا افزایش عرضه انرژی منوط به سرمایهگذاری زیاد و طولانیمدت است که فعلا برای کشور ما مقدور نیست! در مقابل با تثبیت قیمت انرژی در شرایط تورمی، قیمت واقعی آن پیوسته کاهش مییابد و مصرف انرژی تشدید میشود. نتیجه روشن است: ناترازی شدیدتر!
خلاصه از زمان آقای احمدینژاد و مجلس هفتم، ایده اصلاحات غیرقیمتی در نظام حکمرانی تسلط یافت و توجیهی برای بیمیلی در اصلاح قیمت انرژی فراهم کرد و روز به روز بر ابعاد بحران افزوده شد. هرگاه نیز که قیمت به ناچار اصلاح شد دوباره بر طبل تقبیح شوکدرمانی کوبیده شد و دوباره اصلاحات غیرقیمتی (بخوانید بیعملی) حاکم شد. وقایع آبان۱۳۹۸ هم بهانه دیگری بهدست داده است تا سیاستگذار از انجام اصلاحات قیمتی هراس داشته باشد و نگران هزینههای اجتماعی و سیاسی چنین اصلاحاتی باشد.
در واکنش به چنین دلنگرانیهایی باید یادآور شد که اولا چگونگی اصلاح قیمتی میتواند انگیزه اعتراضات اجتماعی را بیشتر یا کمتر کند. هنر سیاستگذار آن است که اصلاحات را طوری بستهبندی کند که کمترین هزینه ایجاد شود. ثانیا وضعیت اجتماعی الان با آبان۱۳۹۸ کاملا متفاوت است و لزومی ندارد همان سیاست همان واکنش را ایجاد کند. نهایتا اینکه شجاعت، شرط اقدام در شرایط بحرانی است. رئیس فدرالرزرو آمریکا در دوره بحران مالی۲۰۰۸، یعنی آقای بن برنانکی، نام کتاب خود را برای شرح آن ایام «شجاعت اقدام» نامیده است. واقعا اگر عنصر شجاعت در کار نبود اقتصاد آمریکا نمیتوانست از آن بحران بزرگ به سرعت خارج شود.
در این شرایط وظیفه وزیر نفت بهعنوان متولی انرژی چیست؟ قطعا هزاران کارشناس در وزارت نفت هستند که امور کارشناسی را دنبال میکنند؛ ولی کارهایی هست که جز یک وزیر نمیتواند انجام دهد. یکی از مهمترین این وظایف رایزنی با ارکان مختلف حاکمیت و همسو کردن آنها برای گرفتن تصمیمات بزرگ است. امور روزمره انرژی را مدیران شایسته و معاونهای باسابقه میتوانند رتق و فتق کنند. وزیر نباید وقت خود را صرف امور جاری و روزمره کند، بلکه باید به افقهای بلند نگاه کند و برای برداشتن گامهای بلند بهمنظور تحقق آن افقهای روشن، اجزای مختلف حاکمیت از یکسو و جامعه از سوی دیگر را توجیه و همراه سازد.