شنبه شب (ششم مردادماه) به دعوت دستاندرکاران و تهیهکندهی برنامهی تلویزیونی شیوه، میهمان این برنامه بودم. در این برنامه که به صورت مناظره برگزار شد، مطالبی را پیشکش بینندگان کردم که چکیدهی آنها در زیر ارائه شده است:
۱- مناسک بخش جداییناپذیر ادیان هستند که به دلیل مرئیتپذیری از اهمیّت و جایگاه برتری مطالعهی دینپژوهان هستند.
۲- مناسک دینی صورت عینیّتیافته (objectives) باورداشتها هستند. یعنی اعتقادات در قالب مناسک بازسازی میشوند. البته مناسک از طریق تبیین، تاکید بر تجربهی عرفانی، و افزایش تراکم اخلاقی به بازسازی عقاید کمک میکنند.(رابطهی برهمکنشی مناسک و اعتقادات).
۳- مناسک ماهیتی معمولا جمعی و غیرساختگی دارند. یعنی بازنمایی یک وضعیّت ایمانی هستند. دینداران از آن جهت که دیندارند در مناسک شرکت میکنند. مشارکت در مناسک بدون قصد و ایمان درونی، یک کنش مذهبی به شمار نمیآید.
۴- در دهههای اخیر ایران مناسکیتر شده است. هم تقویم ایران دینیتر شده است و هم مکانها آن. پیدایش امامزادههای جدید و نیز مناسبتهای بیشتر در تقویم ایرانیها نشانهی این واقعیّت است. این اتفاق باعث افزایش مناسک نیز شده است.
۵- افزایش مناسک را نمیتوان به معنای افزایش دینداری در ایران دانست. شاید این اتفاق به معنای افزایش دینداری کمی باشد ولی برای سنجش میزان دینداری، شاخصهای دیگری نیز وجود دارد. شاخصهایی چون امکان تبیین باورداشتها، اعتماد عمومی، خیرخواهی، صداقت، نوعدوستی، و دیگر کیفیتهایی که دین اسلام از پیروان خود انتظار دارد. این شاخصها میتوانند کیفیّت دینداری را نشان بدهند. البته کم شدن مناسک را نیز نمیتوان نشانهی سکولار شدن جامعه دانست.
۶- اساسا “سکولار” یک مفهوم لغزنده است. استفادهی نابجای از آن بیشتر برای خارج کردن رقیب از میدان است. گروهی ممکن است یک نفر را به دلیل باور به جدایی دین و مناسک دینی از سیاست، سکولار بخواهند. از قضا از زاویهی دیگر، ممکن است گروهی، مداخلهی امر سیاسی در دین و مناسک مذهبی را سکولاریسم بخوانند؛ چون دین و مناسک دینی را از قدسیّت انداخته است.
۷- تحقیقات نشان میدهد که نسبت معناداری بین رشد مناسک و افزایش دینداری در ایران مشاهده نمیشود. این به آن معناست که مناسک از کارکرد لازم برخوردار نیستند. افت قدرت اخلاقی نهاد روحانیت نشانه این مدعاست.
۸- دلیل اصلی از بین رفتن کارکرد مناسک میتواند تردید در “اصالت” و “خلوص” آنها باشد. مداخلهی “امر سیاسی” در مناسک سبب تردید جامعه در اصالت آنها شده است. امر سیاسی تلاش دارد تا با استفاده از مناسک، به توجیه و مشروعیّت خود بیافزاید.
۹- نسبت به پیاده روی اربعین، ما شاهد یک منازعه هستیم که نتیجهاش پیدایش دو ادبیات شده است: الف. این ادبیات را هویت مشروعیّتبخش، حکومت، و سازمانها و رسانههای دامن زده و تولید میکنند. این ادبیات مناسک اربعین را با مضامین اسطورهای، سیاسی، اجتماعی، یوتوپیایی، و هویتی معرفی میکند. برای این ادبیات پیادهی روی اربعین میتواند هویّت مقاومت در برابر نظام سلطه را تقویت کند. ب. این ادبیات با تمرکز بر کجکارکردها و چالشهای این مناسک آن را یک ابزار سیاسی دانسته و در اصالت و خلوص آن تردید دارد. مخالفان پیادهروی اربعین، در حقیقت مخالف سیاسی شدن و شیوه مواجههی حاکمیّت با آن هستند.
۱۰- به گمان من، تردید در اصالت مناسک و باور به ساختگی بودن آنها و مداخلهی “امر سیاسی” در آنها خروجی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. اگر مناسک را صرفا به مثابه یک چسب اجتماعی برای شکلدادن یک گروه نگاه کنیم (آنگونه که ادبیات نخست نگاه میکند) کارکرد اخلاقی و تبیینی آنها کاهش مییابد.