به گزارش خبرداغ به نقل از خبرآنلاین؛ رسول سلیمی: یکی از ویژگی های مهم نظام انتخاباتی حزبی در کشورهای توسعه یافته، توجه به حل مسائل با راه های از قبل تعریف شده است. به عبارت دیگر احزاب در فاصاله زمانی تا انتخابات بعدی، لیستی از مسائل داخلی و خارجی را به همراه علل و عوامل زمینه ساز آنها تهیه می کنند سپس با کمک اعضای حزب و در قالب جلسات هم فکری و با حضور کارشناسانی که وابستگی سیاسی به آن حزب دارند، راه حل ها را شناسایی می کنند و در مرحله نهایی، دایره گسترده ای از مدیرانی که قادر به حل این مسائل هستند را برای قرار گرفتن در آن پست سازمانی انتخاب می کنند.
برای نمونه در امریکا که سیستم سیاسی چند حزبی با برتری دو حزب دموکرات و جمهوری خواه است، دفاتر حزب در تمام سال فعالیت مداوم دارد و علاوه بر ارتباط سازمانی با نمایندگان حزب در کنگره و سنا به ساختاری میانی در ارتباط با مردم و نهادهای دولت و کنگره و سنا تبدیل شده و خواسته های عمومی را به همراه راه حل های مشخص، هدایت می کند. یا در انگلیس که سیستم سیاسی چند حزبی است و احزاب حزب استقلال پادشاهی متحد حزب سوسیال دموکرات، حزب کارگر،حزب لیبرال،حزب لیبرال دموکرات و حزب محافظهکار نسبت به سایر احزاب برجسته هستند، اکثریت اقشار جامعه با سلایق متفاوت را نمایندگی می کنند و بر اساس مانیفست و اساسنامه های حزبی از قبل تعریف و تایید شده، راه های مشخصی را برای مسائل کشور ارائه می کنند.
در چنین شرایطی کشور نه بر مدار افراد و مشی و نظر اشخاص بلکه بر مدار ساختارهای حزبی مبتنی بر گفتمان ها اداره می شود. حامیان احزاب از قبل با برنامه ها و گفتمان حاکم بر حزب آشنا شدند و ممکن است در جریان بحث ها و گفتگوها به طرفداری از حزب درآیند. افراد در درون حزب معنادار می شوند و اعتبار می گیرند و احزاب مسئولیت فوق العاده ای در معرفی افراد به عنوان نماینده حزب برای تصدی مسئولیت ها دارند. از این رو فرد تعیین شده برای یک مسئولیت در دولت یا پارلمان، خود را در معرض نظارت حزبی می بیند که تحت هیچ شرایطی منافع حامیانش را فدای منافع یک فرد نمی کند.
در چنین ساختاری اگرچه افراد توانمند در دوره های مدیریت خود به رهبران سیاسی قدرتمندی تبدیل می شوند اما وفاداری آنها به منافع هواداران در حزب باعث می شود تا در موقعیت پیروزی یا شکست احزاب، تحت تابعیت حزب قرار گیرند و صرفا اهداف و سیاست های حزب را که به نمایندگی از هواداران، اعمال می شود، دنبال کنند. در چنین شرایطی است که برای نمونه دیوید کامرون که پیشتر از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۶ بهعنوان پنجاه و سومین نخستوزیر بریتانیا و رهبر حزب محافظه کار بود، در دولت ریشی سوناک جوان به عنوان وزیر خارجه مشغول به کار شد تا سیاست های حزب محافظه کار را دنبال کند.
کامرون به عنوان یک کاندیدای جوان و میانهرو شناخته شد که مورد قبول رأیدهندگان جوان بود و در سال ۲۰۰۵ پیروز انتخابات رهبری حزب محافظه کار شد. رهبری زودهنگام او در حزب محافظه کار پیش افتادن در نظرسنجی رای را در برابر حزب کارگر تونی بلر که برای ده سال رتبه اول آرا را به خود اختصاص داده بود ایجاد کرد. با وجود آن که محافظهکاران بعد از مدت کوتاهی هنگامی که گوردون براون نخستوزیر شد به عقب رانده شدند، تحت رهبری کامرون، در نظرسنجیها قاطعانه جلوتر از حزب کارگر قرار گرفته بودند.
در انتخابات سراسری ۲۰۱۰ که در ۶ مه برگزار شد، محافظه کاران کرسیهای بیشتری را از آن خود کردند اما از آنجایی که به حد نصاب نرسیده بودند، موجب ایجاد پارلمان اقلیت و تعلیقی شد. در پی استعفای گوردون براون، کامرون جهت تشکیل ائتلاف با حزب لیبرال دموکرات به عنوان نخستوزیر منصوب شد.
یا در نمونه ای دیگر در امریکا، هیلاری کلینتون نامزد حزب دموکرات برای ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ بودهاست که در مقابل رقیب جمهوریخواه خود؛ دونالد ترامپ شکست خورد. او نخستین نامزد زنی است که توانسته به چنین جایگاهی در یکی از احزاب اصلی آمریکا برسد. او در دولت باراک اوباما از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ بهعنوان شصت و هفتمین وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا فعالیت میکرد. با انتخاب بیل کلینتون به عنوان ریاست جمهوری، هیلاری، بانوی اول کشور شد. او همچنان فعالیتهای عامالمنفعه خود را ادامه داد در سال ۱۹۹۳ مسئول گروه ویژه با نام (Health Care Reform) که وظیفه اصلاحاتی را در بخش سلامت جامعه را بر عهده داشت انتخاب شد و همزمان فعالیت های حزبی خود را نیز دنبال کرد.
با توضیح آنچه رفت، حضور مدیران و سیاستمداران قوی در کمپین یک سیاستمدار ایرانی همچون دکتر سعید جلیلی یا دکتر پزشکیان، زمینه ساز حرکت به سوی سیستمی چند حزبی در ایران خواهد بود. هنگامی که حامیان دو کاندیدا، مدیرانی را در کنار دو رقیب سیاسی می بینند که دارای سابقه مدیریت در زمان سال های گذشته هستند، قضاوت نزدیکتری برای انتخاب گفتمانی خواهند داشت که هر یک از آنها برای اداره کشور و با اتکا به مدیرانی همفکر با خود بر می گزیند.چه آنکه در فردای انتخابات، هر یک از رهبران حزب قادر خواهند بود به پشتوانه آراء اخذ شده، فعالیت در چارچوب یک حزب سیاسی را دنبال کنند. چه آنکه پیش زمینه چنین اقدامی اصلاح قانون انتخابات در ایران و پذیرش نامزدهای حزبی در انتخابات های مجلس و ریاست جمهوری است.