دکتر محمود سریعالقلم در همایش جامع «دنیای اقتصاد» میگوید :
ما ایرانیها یکونیم قرن است میخواهیم پیشرفت کنیم، درآمد سالانه را بالا ببریم ، من نام این را میگذارم «عقلانیت ابزاری» ! تا زمانی که عقلانیت فلسفی حل نشود عقلانیت ابزاری فعال نمیشود.
وی اضافه میکند : ما هنوز عقلانیت فلسفی را حل نکردیم.
عقلانیت فلسفی دایره بزرگی است و عقلانیت ابزاری در دل آن فعال است. وی پرسشهای حوزه عقلانیت فلسفی را اینطور فهرست میکند:
۱- تعریف ما از زندگی چیست؟
۲- با این دنیا چه میخواهیم بکنیم؟
۳- آیا قصد داریم بخشی از این دنیا را حذف کنیم؟
۴- آیا میخواهیم با دنیا مبارزه کنیم یا میخواهیم همکاری کنیم؟
۵- بسیاری از این سؤالات فلسفی در کشور ما بیپاسخمانده است !
چند کلمه مشفقانه نسبت به این گزارهها در زیر اشاره میکنم:
۱- این نوع نگاه به جهانی که در آن به سر میبریم و مختصات آن را درست یا غلط مینویسیم یکپایه علمی، منطقی و آماری با شواهد تاریخی ندارد.
پنج سؤالی که تحت عنوان عقلانیت فلسفی طرح میشود آیا از جنس «سیاست» یا «فلسفه» است یا چیز دیگر، من نمیدانم باید فیلسوفان و حکیمان دراینباره پاسخ دهند. اما در نقد مختصری به این شکل طرح مسئله، میشود نکاتی را یادآور شد.
۲- چه کسی گفته است ما میخواهیم با دنیا مبارزه کنیم؟ چه کسی گفته است ما میخواهیم بخشی از این دنیا را حذف کنیم؟ چرا مغز و مخ یک صورتمسئله واقعی را روی دو کلمه دروغ بزرگ سوار میکنید؟
۳- در همین سخنرانی، آقای سریعالقلم اعتراف میکند : «دنیا امروز به مثلثی از روسیه و چین و آمریکا تبدیلشده است.»
ایران امروز با دو ضلع از این مثلت روابط عمیق راهبردی دارد. این دو کشور آنچنان به اهمیت ایران پی بردهاند که هم به لحاظ حقوقی در شورای امنیت سازمان ملل و هم به لحاظ دور زدن تحریمها هزینه میدهند.
پس طرح پرسش ؛ آیا ما میخواهیم با دنیا مبارزه کنیم یا میخواهیم همکاری کنیم چه محلی از اعراب دارد؟!
آقای سریعالقلم در تعریف دیگری از دنیا در همین سخنرانی میگوید: «۸ کشور میانپایه قدرتمند جهان مانند هند ، اندونزی ، کره جنوبی ، نیجریه ، آفریقای جنوبی ، شیلی و برزیل و مکزیک مبنای رشد و توسعه جهانی از یک منظر تاریخی شدهاند .»
خب اگر این ۱۰ کشور پسازآن ۳ کشور بخش عظیمی از دنیای امروز هستند ایران امروز به برکت تلاشهای دیپلماتیک شهید آیتالله رئیسی در پیمان «شانگهای» و «بریکس» همکاری دارد.
این کشورها به جایگاه ایران در منطقه و جهان و قدرت روزافزون راهبردی آن کاملا آگاه هستند. ایران در قالب آن دو پیمان با آنها همکاری دارد.
پس پرسش آیا ما میخواهیم بخشی از این دنیا را حذف کنیم یا میخواهیم با دنیا مبارزه کنیم، دروغ اغواگرانه است!
از دیدگاه فلسفه افلاطونی اغواگری به معنای متقاعدکردن به نافرمانی یا بیوفایی یا به بیراهه کشاندن با وعدههای دروغین است.
۴- مبتنی بر همین گزارهها دولت یازدهم و دوازدهم با این منطق که ما نمیخواهیم با دنیا بجنگیم ، آمد و گفت : دنیا یعنی آمریکا و سه کشور اروپایی !
رفت یک گفتوگوی بیفرجام را به نام برجام ۸ سال یک نقش ادامه داد.
نتیجه این گفتوگو که با هدف آشتی با جهان که با فریب ملت پیگیری میشد چه بود؟
- یک قلم اکسید کردن تولید اورانیوم ۲۰ درصد به ارزش ۱۸ میلیارد دلار به قیمتهای جهانی آن روز
- جمعکردن هزاران سانتریفیوژ و اخلال در روند پیشرفت هستهای کشور
- بتنریزی آبسنگین اراک
- پهن کردن بساط جاسوسی اسرائیل در تأسیسات اتمی با دوربینهای برخط
- و ...
درازای این همکاری حتی یک تحریم برداشته نشد. تحریمها چند برابر شد. برجام را آمریکا پاره کرد . تهدیدها را چندبرابر کردند و شروع کردند به گسترش تروریسم در منطقه و ...
اکنون ما ماندهایم یک قرارداد که به همه تعهدات خود عمل کردیم و آمریکا و سه کشور شرور اروپایی که به هیچیک از تعهدات خود عملنکردهاند!
۵- اکنون برخی کارشناسان و کسانی که به نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، سرویس فکری میدهند متأسفانه همین توصیههای آقای سریعالقلم را تکرار میکنند.
بیآنکه بگویند آمریکایی که همه دنیا را به آن ترجمه میکنند وجود خارجی ندارد. دنیا به قرائت همین آقای سریعالقلم چین، روسیه و حداقل ۱۰ کشور درحالتوسعه هم هست که ایران مشکلی با آنها ندارد!
از طرفی آنها نمیگویند ما چگونه مذاکره کنیم که حداقل یکی دو تحریمها برداشته شود؟!
تحریمها در چندلایه پیچیده شده هستهای، منطقهای، موشکی،و حقوق بشر که هر لایه را برداریم لایه دیگر وجود دارد. اساسا آمریکاییها طوری گرهبندی کردهاند که گشودنی نیست!
اگر این گرهها گشودنی بود در دولت یازدهم و دوازدهم که رئیسجمهور آنهمه حیثیت خود را برای اثبات نظریه سریعالقلم گذاشته بود ، عملی میشد!
دولت روحانی برای رسیدن به این آرزو حتی کلید آب شدن یخهای روابط دو کشور را به آمریکاییها داد.
اما اشتهای آمریکاییها آنقدر زیاد بود که اعتنایی به این حرفها نداشتند . ذرهای برای روحانی ارزش قائل نبودند!
آنها تمام شیری که در سطل برجام دوشیده بودند را با لگد ترامپ زمین ریختند.
آقای سریعالقلم یک مشت توهمات را به اسم عقلانیت فلسفی برای سرپوش گذاشتن روی جنایات یک قرن و نیم غرب در ایران مطرح میکند.
اساس این توهم لاپوشانی ۷۰ سال سلطه جنایتآمیز آمریکا در ایران و انکار حافظه تاریخی ملت است!
نویسنده: محمدکاظم انبارلویی