جمله آقای صدیقی را ادامه بدهیم: «اگر کسی بیاید که همه استانداران و همه طرحهای کشور را کنار بگذارد به درد ملت نمیخورد، بلکه باید فردی رئیسجمهور شود که در تراز خدمتگزاری آیتالله رئیسی باشد و تحت پرچم نایب امام زمان و در کنار و در خدمت مردم باشد.» خب مگر مرحوم سیدابراهیم رئیسی وقتی بر سر کار آمد، همه استانداران و فرمانداران این مملکت را عوض نکرد؟ آن زمان ایرادی نداشت، حالا شد عیب و ایراد؟
غلامعلی حدادعادل در انتخابات ۱۳۹۲ راه به راه میگفت رئیسجمهور بعدی نباید در دولت «تغییرات اتوبوسی» داشته باشد. لابد نگران بود که مدیران دولت احمدینژاد بعد از انتخابات بیکار بشوند. جایی نیز گفت: «صلاح نمیدانم یک رئیسجمهور بدنه مدیریتی کشور را در گونی بریزد و دم پنجره آن را خالی کند.» البته ایشان در سالهای اخیر نسبت به این امر اعتراضی نداشت، چون احتمالاً صلاح نمیدیدند خاطر دوستانش را مکدر سازد.
بله درد را از هر طرف بنویسی درد است و این سخنان را از هر طرف بخوانی متناقضند و اگر جسارت تلقی نشود، اصلاً معنایی را افاده نمیکنند. انگار این حرفها بیشتر از آنکه قرار باشد تأملی برانگیزند، برای این ادا میشوند که در جماعتی از ما مردمان که علاقه عجیبی به سنگربندی و دوست و دشمن بازی داریم، شور و شعفی به پا شود و گرد و خاکی کنیم و یکی را بکنیم غربزده و ضدانقلاب و در برابرش اسطورههای صداقت و شرافت بنشانیم. بعد از مدتی هم روز از نو، روزی از نو. تکرار این بازی شاید برای یکی دو بار سرگرمکننده باشد، اما باور کنید در شرایط خطیر فعلی مملکت هم کسالتبار است، هم نگرانکننده و اصلاً همین رفتارهاست که مردمِ ما را به ناراحتی امروزشان رسانده است.
کیهان مینویسد مبادا تجربه ۱۳۹۲ و پیروزی حسن روحانی به «کمک جبهه خارجی و امپراتوری رسانهای دروغ و تحریف» تکرار شود و امام جمعه اهواز به مردم هشدار میدهد و میگوید: «مردم شریف و ولایتمدار به مسببان بدبختی و مشکلات کشور در سالیان متمادی فرصت ندهند.»
یاللعجب. طوری استدلال میکنند که انگار این مملکت در و پیکر و قانون و صاحب ندارد. انگار حسن روحانی را نه شورای نگهبان ـ آنهم نه یک بار و دو بار که ده بار ـ که FBI تایید صلاحیت کرده است. آنچنان از خود سلب مسئولیت و برای دیگران تعیینتکلیف میکنند که گویی «میزان رای ملت است» را جورج دبلیو بوش بر زبان رانده است.