خلاصه که گزارش خیابانی در آن بازی یک کابوس تمامعیار بود، اما داستان او هنوز ادامه دارد. در تازهترین اتفاق، خیابانی به عنوان میهمان یک برنامه صبحگاهی تلویزیون خواهان بخشودگی 10 سال محرومیت آن لیدر مسن سپاهان شده که جمله شنیعی را در مورد بانوان هوادار پرسپولیس به زبان آورد. جواد میگوید به اصفهان رفته و در مغازه آن پیرمرد حاضر شده و بعد در فرازی متناقض اضافه میکند: «مغازهاش را بسته و نمیتواند کاسبی کند. باد زده و شاخهای را شکسته، حالا چه میشود کرد؟ من که بخشیدمش، شما هم او را ببخشید.» واقعا تکلیف مخاطب با این جملات عجیب و غریب روشن نیست. سوال مهم این است که مگر میشود هر خطایی را به همین راحتی بخشید؟ آن مرد، جاهلانه پرده به این مهمی را دریده، چطور به این سرعت از بخشش او سخن میگویید؟ فرد خاطی کمسن و سال هم نبوده که بگوییم تجربه ندارد و جوانی کرده.
در مورد خیابانی اما سوال مهمتری هم وجود دارد؛ اینکه شما چرا اینقدر «هستید»؟ در یک شبکه به عنوان مجری، در یک شبکه به عنوان گزارشگر، در یک شبکه به عنوان میهمان، در شبکه نمایش خانگی به عنوان مافیاباز... خب وقتی اینقدر همه جا حضور دارید و کلمه تولید میکنید، معلوم است که وسط این حجم از پرگویی، کلی هم اشکال و اشتباه رخ میدهد، مثل زمانی که پیشنهاد میزبانی ایران از جامجهانی را دادید! کاش کمی کمتر باشید و کمتر در مورد همهچیز اظهارنظر کنید. به خدا خیلی از مشکلاتتان اینطوری حل میشود و مخاطب هم نیمچه نفسی میکشد.