اولین و بزرگترین معلم، ذات پروردگار است. «الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان»؛ خدای متعال، تعلیم قرآن و بیان را به خودش اختصاص داده است. یا در مسئله خلافت انسان در زمین و تعلیم علم اسماء، خدا معلم این علم به آدم است «و علم آدم الاسماء کلها».
پس اگر معلمی را بهدرستی شغل انبیاء میدانیم؛ باید بدانیم پیش از آن و بالاتر از آن، معلمی کار خداست. با اینحساب، معلم خلیفةالله و رهرو پروردگار است. بنابراین خلیفه باید آثار و صفات مستخلفعنه را نمایندگی کند. باید دید خدا در معلمی چگونه عمل میکند و چه مواردی را موردنظر قرار میدهد.
اولین مؤلفه در معلمی آن است که معلم باید «علم» آموزش دهد و منتقل کند. بهعلاوه تمام همت معلم باید آن باشد که ازجمله علوم، آنها که نافعترند را بیاموزد. علم به تعریف اخص خود محصور است در آیه محکمه، فریضه عادله و سنة قائمه و غیر از آن فضل است. برای این نوع علمآموزی، باید دانست که این تعلیم و آموزش، تزکیه و پرورشی، توأمان یا حتی مقدمتا نیاز دارد. علتش آن است که پیرو سطور اولیه متن، معلم، خداست. العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء. علم، نوری است که «خدا» در قلب هر کسی بخواهد و اهلیت داشته باشد میاندازد. فاعل یقذف، الله است. خلیفههای الهی در معلمی، باید زمینهسازی کنند و این آمادهسازی فضا با تزکیه و پرورش روح، محقق میشود. باید زمین را پاک کرد تا بذر علم در آن پاشیده شود. باید حجابها وموانع را کنار زد تا نور، تابانده شود.
دومین نکته اساسی آن است که معلم باید عالم باشد. فاقد شیء نمیتواند معطی شیء باشد. من اگر علم نداشته باشم، نمیتوانم آن را به دیگری اعطا کنم. درنتیجه ارتباط خود معلم با علم، تعلم و تزکیه باید همواره برقرار باشد.
سومین اصل در معلمی، قدر و اندازهشناسی است. نسخه واحد پیچیدن در معلمی، در سرمشق و تکلیف دادن، یعنی عدم درک این مقام و جایگاه.
تکلیف به قدر وسع است؛ بهاندازهای که ظرفیت مخاطب اجازه میدهد و البته وسیع بودن تکلیف و باعث توسعه شدن آن، گره محکمی به «ما آتاها» دارد؛ هرچقدر معلم، علم بدهد و ظرفیتسازی کرده باشد، میتواند تکلیف کند وگرنه این تکلیف، مالایطاق است. خدا هم تکلیف مالایطاق نمیدهد.
معلمی با این شرایط، غیر از علم، حلم میخواهد؛ بردباری و شکیبایی میخواهد؛ درک و هضم خیل جمعیتی که دل به تعلیم و تربیت نمیدهند وحتی مانعتراشی میکنند، نیاز دارد؛ خسته و بیانگیزه نشدن لازم دارد. جمع این شاخصهها از افراد عادی برنمیآید؛ معلمی عشق میخواهد؛ عاشق است که میتواند برای رشد دیگری اینقدر به خود سختی بدهد. هرروز، روز معلم است. هر روز روز کسانی است که با علمشان ما را عبد خود کردهاند.
نویسنده: مسعود پیرهادی