به گزارش خبرداغ به نقل از خبرآنلاین؛ عبدالرضا رحمانی فضلی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی، در گفتگویی، به بیان دیدگاه های خود پیرامون اهمیت توسعه متوازن در کشور پرداخته است.
وزیر سابق کشور در بخش هایی از این گفتگو که ماهنامه گفتگوی اجتماعی منتشر کرده، گفته است: اساس رضایتمندی مردم و قبول مشروعیت برای حکومتها برمبنای کارآمدی است. پس اگر کارآمدی باشد، رضایتمندی هم وجود خواهد داشت. اگر رضایتمندی باشد، مقبولیت است. اگر مقبولیت باشد، مشروعیت هم کنارش قرار دارد و این سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی میشود که منجر به تنظیم متعادل رابطه دولت و مردم و در نتیجه امنیت میشود و در نهایت هم به رابطه سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی بین «مردم و مردم» و «مردم و دولت» میانجامد. عنصر بسیار پرقدرت همه اینها، توسعه متوازن و متعادل است.
رحمانی فضلی ادامه داد: هر دولت، رئیسجمهور و مجلسی، از قویترین تا ضعیفترین، منها تا به اضافه بیست درصد، درجه توفیق دارد. من ۵ درصد اضافه نیز گفتم. یعنی دولت ضعیف ۲۰ درصد کشور را عقب میبرد و دولت قوی ۲۰ درصد کشور را جلو میبرد. ۸۰ درصد کشور معطل تغییرات نظامها، ساختارها، کارکردها ، قوانین و روابط هستند.
وزیر سابق کشور در بخشی دیگر از گفتگوی خود اظهار داشته است: اگر در کشور بستر و فضای باثبات در حوزه اقتصادی، سیاست داخلی، سیاست خارجی و مشارکت مردم نداشته باشید، نمیتوانید کاری انجام دهید.
وی در این گفتگو با اشاره به اینکه اگر از من پرسیده شود در شرایط کنونی بزرگترین مشکل کشور در حوزههای برنامهریزی و توسعه چیست؟ من در یک کلمه به شما میگویم، عدم توازن و تعادل در کشور در بحث توسعه.
وی عنوان کرد: نظام پولی ، بانکی و مالی ما واقعاً یک نظام انحصاری متمرکز ضد توسعه است؛ از ساختار بانکها بگیرید تا عملکردهایشان. مقام معظم رهبری در عموم و خصوص بارها گفتهاند که چرا بانکها شرکتداری میکنند؟! بانک تمام منابع را از سطح کشور جمع میکند، بعد در توزیع منابع اولویت اول آنها شرکتها و پروژههای بانک؛ اولویت دوم شرکتها و پروژههای بانک دیگری که ضربدری کار میکنند و اولویت سوم مشتریهای بزرگ خودش است، اولویت چهارمی وجود ندارد. از یک نظام پولی و بانکی ناقصالخلقه، نظام اداری، نظام بودجهریزی، نظام مالیاتی و نظام برنامهریزی که همه اجزا بد کار میکنند چه انتظاری میتوان داشت. نتیجهاش میشود عدم توازن و تعادل در توسعه. چشماندازهای هراسناک شهرهای بزرگ، مشکلات وحشتناک شهرهای بزرگ، محرومیتهای وحشتناک مناطق محروم، معطل ماندن ظرفیتها در مناطق محروم و مهاجرتها نتیجه همین عدم توازن و تعادل است.