کیهان امروز نوشته است: خط آشوب در شرایط فعلی در دو شکل قابل تصور است؛ یکی آشوبناک کردن صحنه به شکلی که رأی دادن برای مخاطب بیفایده دیده شود و دیگری ایجاد بدبینی نسبت به جریانات و یا شخصیتهایی که در نظر مردم کارآمده دیده میشوند.
در جامعه افرادی شناخته شده وجود دارند که مردم آنان را تجربه کرده و به تواناییها و صلاحیتهای آنان در بهبود شرایط کشور باور دارند. وقتی این افراد وارد صحنه انتخابات میشوند، مردم با اعتماد به توانمندیها و صلاحیتهای این افراد، به کسان کمتر شناخته شده قرار گرفته در یک لیست هم رأی میدهند و خیالشان آسوده است که «این مجموعه» میتواند در بهبود شرایط آنان تأثیر قابل توجهی داشته باشد. حالا اگر دشمن بخواهد این نقطه قوت را از کشور بگیرد، باید چه کار کند؟ غیر از اینکه افراد شاخص خدوم که به لحاظ دهها سال ایفای درست مسئولیتهای مختلف، مورد اعتماد مردم بودهاند را زیر فشار تبلیغاتی گرفته و بدنام نمایند راه دیگری وجود دارد؟
اگر دشمن بتواند تودههای مردم را در خصوص چهرههای شناخته شده به تردید بکشاند، به طریق اولی جایی برای اعتماد مردم به افراد کمتر شناخته شده و جوان باقی نمیماند. بنابراین حاصل چنین وضعیتی رویگردانی مردم از یک فرد یا یک لیست نیست، رویگردانی از اصل شرکت در انتخابات است. این نتیجه قطعی و طبیعی آشوبناک کردن صحنه با انگ زدن به شخصیتهای مؤثر است. آیا بارها تجربه نکردهایم که در آستانه هر انتخابات، دایره اتهامپراکنی، پروندهسازی و افشاگری علیه چهرههای مؤثر در انتخابات فزونی میگیرد و رسانههای مختلف خارجی و داخلی به تنور این شرارهپراکنیها تبدیل میشوند و به همدیگر پاس گل میدهند؟
اینکه مثلاً شبکه بیبیسی به همراه یک جریان سیاسی و به اضافه چند نشریه و سایت که عنوان ظاهری انقلابیگری و تدین را هم یدک میکشند، در آستانه انتخاباتی که مشارکت پرشمار مردم در آن در کانون توجه نظام قرار دارد، شروع به تولید ابهام و سؤال و پروندهسازی راجع به اشخاصی که خروجی دلسرد شدن مردم از آنها در انتخابات، کاهش مشارکت است، عادی نیست. قطعاً در اینجا بحث رقابت انتخاباتی و اختلافات سیاسی مطرح نیست. چرا که کارکرد و خروجی رقابت سیاسی در زمین نظام باید افزایش مشارکت باشد. آن رقابت سیاسی که خروجی آن کاهش مشارکت باشد، بازی در زمین نظام نیست.
در اینجا ممکن است بگوییم افرادی هستند که به دلیل فقدان بصیرت سیاسی و علایق شخصی، دچار انحراف و افراط شده و کارکردی مشارکتستیز پیدا میکنند و حد مسئله همین است. اما وقتی این آشوبناک کردن صحنه انتخابات در آستانه برگزاری، از سوی افرادی دنبال میشود که چهرههایی شناخته شدهاند و در صحنههای سیاسی مختلف حضور داشتهاند، صورت میگیرد، موضوع متفاوت میشود. اینجا باید لزوماً نفوذی اتفاق افتاده باشد.
نفوذیها در نظام جمهوری اسلامی وقتی بخواهند روی صحنه و رودرروی مردم ایفای نقش کنند، لزوماً باید وجههای مذهبی و انقلابی داشته باشند. وجهه مذهبی و انقلابی در اینجا از طریق برخوردهای هرچه تندتر با پدیدههای سیاسی بهدست میآید. تندهایی که بر عطش دانستن مخاطب سوار میشوند و با بیپروایی هر عنوانی را بر فردی که با تخریب او درصدد اثبات خود هستند، میدهند و عدهای هم دنبال او راه میافتند. نفوذ در اینجا نسبت به نفوذ از نوع امنیتی آن پیچیدهتر و قدرت تخریب آن بیشتر خواهد بود.
اگر رد نفوذیهایی که در آستانه انتخابات، مشغول آشوبناک کردن صحنه از طریق سلب اعتماد از افراد مؤثر اجتماعی و در نهایت «انجام مأموریت» کاهش مشارکت مردم ایران در انتخابات هستند، پی بگیریم، بدون استثنا به افرادی میرسیم که علیرغم ظاهر فریبنده، هیچ اعتقادی به گفتمان مذهبی انقلابی ندارند، دریدهگو و در بیان نظر راجع به افراد بیپروا هستند، از نظر مالی بهشدت آلودهاند و سر در دهها آخور و رانت دارند، با هر فرد و جریانی که در مقابل منویات نظام - در اینجا افزایش مشارکت - قرار داشته باشد، ائتلاف میکنند، نسبت به روحانیت و نهادهای انقلابی اعتقادی ندارند، هر چند با تدلیس در طول سالها از منابع آنها به صورت مالی یا معنوی ارتزاق کردهاند. این نیروهای «پروژهبگیر» در آستانه هر تحول بزرگ جامعه انقلابی ایران، به پروژههای دشمنان خارجی وصل میشوند و به خط تخریب میپیوندند.
باید از اینها برحذر بود و برحذر داشت.