به گزارش خبرداغ ، محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی که سکاندار این روزهای سینمای ایران است در گفتوگویی مفصل با خبرگزاری ایرنا که در دو بخش منتشر شد به نکات متعددی اشاره و نظراتش را تشریح کرد. او و همکارانش در سازمان سینمایی همیشه نسبت به انتقادات خانواده سینما که با جریان مطبوع آنان همنظر نیستند، تهاجمی و تند برخورد کرده، جوابیه و بیانیه و اظهارات آتشین نوشته و صادر کردهاند. از جمله در همین گفتوگو که او منتقدان را «اخلالگران در مسیر پوستاندازی سینما» دانست و بر آنان تاخت.
حسین قره: پرداختن به همه سرفصلها طرح شده از سوی محمد خزاعی در این گزارش نمیگنجد. مخصوصا بخش دوم گفتگو که درباره وضعیت خانه سینما در دوره مدیریت مرضیه برومند است و... ما فقط به بعضی از موارد مطرح شده میپردازیم.
یکی از موارد اصلی که باعث جدل بین بخشی از اهالی سینما (از منتقدان تا سازندگان) با سازمان سینمایی شده، سینمای کمدی است. اگرچه در تیتر مطلب آمده است که کمدی ابتذال نیست اما در متن گفتگو خزاعی از چیزی دفاع میکند که آن را کمدی شریف میخواند، کمدی که میشود آن را با خانواده دید و میافزاید: «در عین حال امروز میتوان مدعی بود که خانوادهها میتوانند در سینما یک کمدی سالم تماشا کنند. این نکته مهمی است. اینکه میگویید سینمای ایران در دنیا یک سینمای نجیب و با اخلاق است نکته درستی است و ما هم تلاش کردیم جلوی آنهایی که میخواستند سینمای ایران را از این مسیر خارج کنند بگیریم.»
این نقطه اتفاقاً سرمنشأ افتراق است، سینما کمدی ایران نه امروز و نه سالهای گذشته اینگونه که او روایت میکند نبود و نیست؛ یعنی تغییر محسوسی در سینمای کمدی ایران ایجاد نشده. هیچکس نمیتواند ادعا کند که قواعد کمدی را از نو نوشته است و در دوره او همه کمدیها ناب شدهاند. در ساخت کمدی سخیف و مبتذل و کمدی فاخر همیشه مرز مشخصی وجود داشته است، کمدی فاخر ریشهاش به امروز برنمیگردد، ۲۵۰۰ سال پیش نمایشنامهنویسی همچون آریستوفان (که حتماً آقای خزاعی با توجه به سابقهاش باید او را بشناسد) در کمدیهای یونان موقعیتهای نابی را نوشت و از قضا یکی از دلایل قتل تراژیک فیلسوف بزرگ سقراط شد. همچنان که شکسپیر، مولیر و بن جانسن و... هم کمدی فاخر نوشتند. تئاتر و سینمای کمدی امروز هم کم چهره ندارد از ساموئل بکت تا چاپلین و باستر کیتون و ... قواعد کمدی فاخر مشخص و واضح است، از کمدی سیاه تا کمدی که به گروتسک و ابزورد نزدیک میشود و... همه در خانواده سینمای یا تئاتر کمدی فاخر قرار میگیرند، در سینما ایران هم فیلمهایی از جنس کمدی ابزورد بارها ساخته شد و اتفاقاً مخاطب به آن آثار هم اقبال نشان داده است، از جمله اجارهنشینهای مهرجویی و یا خواب سفید حمید جبلی و ...
مسئله این است، آقایان فیلمهای دوره مدیریت خودشان را کمدی تمیز میدانند و بقیه دورهها را سطحی، در حالی که اولا فیلمهای کمدی سطحی که در دو دهه گذشته در ایران ساخته شده همیشه پای یکی از رفقا و همفکران آقایان خزاعی و سهرابی در آن بوده و از قضا نقش بسزایی در تهیه و ساخت آن فیلمها داشتهاند، آقایان حسین فرحبخش تهیهکننده و محمدرضا شریفینیا بازیگر و ... دیگر نمیتوان کتمان کرد که این تهیهکننده و آن بازیگر از نزدیکان فکری به جریان آقایان هستند و برای آنها فیلمهای تراز هم ساخته و بازی کردهاند. دوما اینکه فیلمهای کمدی ساخته شده چه در دوره آقای خزاعی چه در دورههای قبل چنان ارجحیت و رجحانی به هم ندارند. همه از یک سطح اندیشه برخوردارند و در جایی به هم پیوند میخورند، و آن اینکه لحظاتی از زندگی هر آدمی است را با سطحیترین اتفاقات و دیالوگها پر میکنند. حالا با دو تا فحش بیشتر یا کمتر، وگرنه اساس یکی است. نکته این است که آقایان میخواهند برای دوره خودشان برای این نوع کمدی امتیاز قائل شوند درحالیکه در اصل ماجرا تفاوتی نیست.
نکته دیگر که رئیس سازمان سینمایی به آن اشاره میکند فروش خوب این فیلمها در این دوره است. این فروش دلایل متعددی دارد، از جمله دلایل جامعهشناختی، چراکه جامعه ایرانی در دوره کرونا و بعد از آن زخمهایی را چشیده که جایی برای درمان اجتماعی نیافته است. شاید برای خلاصی از آن فشار به این سینمای کمدی که اتفاقاتش در سطح میگذرد، نیاز دارد. قطعاً دلایل دیگری وجود دارد که نیاز است تا تعدادی از جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی درباره آن بحث کنند.
اینکه تهیهکننده سینما که امروز بر صندلی سازمان سینمایی تکیه زده فرق بین کمدی فاخر و عمیق و کمدی مبتذل را نداند و بر پایه فروش این نوع و ژانر کمدی برای کل سینما و فروش آن و موفقیت سینما و نجاتش از ورشکستی نسخه به پیچد، عجیب است. عجیبتر آنکه همین آمارها را به مقامات بالادست هم ارائه کند که سینما ایران به فروش هزارمیلیارد تومانی نزدیک است و این یک رکورد در تاریخ سینما است و به این دلیل حال سینمای ایران خوب است و مردم همه راضی هستند و در سالنهای سینما با فیلمهای فاخر اوقات میگذرانند. اگرچه ظاهر ماجرا درست است و در عدد و رقم چیز خلافی نیست؛ اما جان سینما ایران این نبوده و نیست. با این فروش نمیتوانیم نتیجه بگیریم که سینما ایران در روزهای خوش و نقطه اوج خود است.
خزاعی در این گفتگو و در پاراگرافی بعدتر میگوید: «به این نکته توجه داشته باشید که همین امروز در زمینه پروانه ساخت، سهم فیلمهای کمدی تنها ۱۳ درصد از کل پروانه ساختهای صادر شده است. اگر شاهد هیاهویی در این زمینه هستیم، به دلیل بیشتر دیده شدن فیلمهای کمدی است. همین الآنکه ۱۲ فیلم در حال اکران در سینماهاست، تنها ۳ فیلم تم کمدی دارند.»
و بعد اضافه میکند که همه ژانرها روی پرده هستند و تأکید میکند مشکل منتقدانش این است که نمیبینند و نمیشنوند: «در کنار آنها فیلمهای اجتماعی، فیلمهای کودک و حتی فیلم دفاع مقدس و تاریخ انقلاب داریم. ما مشکل ژانر در سینما نداریم، این تنوع وجود دارد، اما مشکل نگاه، ندیدن و نشنیدن در سینما داریم.»
اولاً اینکه دفاع مقدس و تاریخ انقلاب ژانر سینمایی نیستند، از اینکه بگذریم کودک و اجتماعی هم روی پرده است، اما سهمی از فروش ندارند، نکته منتقدان این است که اگر دست آقایان روی نبض جامعه بود و اجازه میدادند -با توجه به تشنگی جامعه ایران نسبت با بازشناسی خود-، آثار اجتماعی را فیلمسازان کار بلد این ژانر بسازند و با حذف و سانسور فیلمهایشان را تکهتکه نکنند، ژانر اجتماعی همچون دههها پیش سهم مطلوبی از مخاطب را داشت. این مسئله افتخار نیست که فیلمهای کیانوش عیاری را آنقدر حذف و سانسور و توقیف کنید که او از هموغم خود بگذرد و فیلم کمدی بسازد.
مسئله این است آقایان به تنوع ژانر اجازه اکران و ساخت میدهند اما به تنوع فکر و اندیشه نه. وقتی هنرمندان با نگرشهای متفاوت اجازه ظهور و بروز نداشته باشند از هر ژانری که فیلم ساخته شود یکی هم اقبال عام پیدا نمیکند. مخاطب حاضر است کمدی سطحی ببیند اما حرف قراردادی و قالبی را نشنود.
محمد خزاعی بهدرستی میگوید که وقتی سینمای ایران را تحویل گرفته، سه مسئله مهم گریبانش را گرفته بودند، یک، تعطیلی سینماها به دلیل بیماری فراگیر کرونا، دو و بهتبع آن ورشکستی بخش بزرگی از بدنه سینما (تولیدکنندگان و سینماداران) و سه ۲۰۰ فیلم مانده پشت نوبت اکران، با آنکه ظرفیت پخش و توزیع سینما نهایتاً ۷۰ فیلم در سال است و... این تنها مسئله محمد خزاعی نبوده بلکه مسئلهای جهانی است. سینمای هالیوود در ۲۰۲۳ با وجود کارگردانان شهیر نتوانست به فروش ۲۰۱۹ نزدیک شود و ۱۰ میلیارد دلار کمتر فروش داشته است. با اینکه هالیوود دو بحران اعتصاب بازیگران و نویسندگان را هم داشت؛ اما راهحل سینماهای جهان بازگشت همه است، تمام سازندگان با تمام توان و بضاعت به میدان آمدند. در ایران انصافاً شرایط برای حضور تمام فیلمسازان -برای بازگشت سینما به روزگار اوج- فراهم شد. این مهم فراهم نشده است چرا که مدیریت سینما فیلترها و سدهایی گذاشته است که گذشتن از آنها سخت و گاه نشدنی است، مثلاً محمد خزاعی میگوید: «متاسفانه در گذشته در برخی از آثار پلتفرمها و سینما شاهد انحرافات شدیدی در سبک زندگی ایرانی اسلامی و ترویج مدل زندگی غربی بودیم. آثاری که به شدت در بین خانوادههای دینی و مذهبی جامعه و خانوادههای علاقهمند به زندگی سالم، واکنشهای منفی در پی داشته است. معتقدم آن سبک آثار، تاثیرات مخرب در خانوادهها و جامعه دارد و به «از هم گسستگی خانواده، هنجارشکنی و اباحهگری» دامن میزند.» این نظر ابهامآمیز که خزاعی بسیار مطول درباره آن صحبت کرده است، آنقدر گستره بزرگی دارد که با هر یک از واژگانش میتوان هرکسی را از دایره فیلمسازی بیرون کرد. ترویج مدل زندگی غربی آخر چه تعریفی دارد و چطور میشود فهمید این فیلمساز در حال نقد این نوع زندگی است یا ترویج آن.
خزاعی جمله بالا را اینگونه ادامه داده و کامل میکند که: «در رویکردهای ما هرگونه آثاری که در حوزه سینما، سبک زندگی ایرانی و اسلامی را تخریب و یا کانون خانوادهها و جایگاه پدر و مادرها را خدشهدار کند و به قبحزدایی از مواد مخدر، سیگار، مشروبات الکلی، روابط نامشروع و مسائل مبتذل بپردازد، جایی ندارند.»
واقعاً در کدام اثر خوردن مشروبات الکلی مباح بوده و کسی که آن را مصرف کرده عاقبتبهخیر شده و زندگی خوب و خوشی داشته است. تقریباً در همه جهان روابط نامشروع، مصرف مشروبات الکلی و... بهعنوان چالش مطرح میشود که زندگی را دچار بحران میکند و درام از این بحران آغاز میشود، اینچنین قصهای الزاماً به معنای این نیست که «بهبه! این آدم دائم خمر، سیگاریِ معتاد و خائن به همهکس و کارش چه شخصیت خوبی است و چه زندگی سعادتمندی دارد.»
اینها و مواردی ازایندست بیشتر سد و فیلتر برای حذف بخشی از بدنه سینما و سینمای روشنفکری است و تعطیلی ژانری که آقایان نمیپسندند.
بعلاوه اینکه سینما وظیفه ساختن جامعه را ندارد، چه کسی مطابق کدام قانون، از سینما خواسته است که جامعه اسلامی تراز را بسازد. آنهمه نهاد باآنهمه بودجه کلان که وظیفه دارند را رها کردهاید و آینه را میشکنید که چرا جامعه را در بسیاری از مواقع آنطور نشان میدهید که هست.
وظیفه شما سیاستگذاری عادلانه برای حضور همه هنرمندان است. البته که حدودی و ثغوری معلوم و مشخص وجود دارد و آن را باید خرد جمعی و در اجماع اجتماعی مشخص کرد، نه هر دولتی که بر سرکار میآید تمام سیاستها از زیر تا بالا عوض شود و هنرمند هنوز با قوانین قبلی تراز نشده باید با قوانین تازه دستوپنجه نرم کند.
محمد خزاعی در سینما و پیمان جبلی و وحید جلیلی در تلویزیون اصل را بر حذف گذاشتهاند تا نیروهای تازهنفسشان از راه برسند. فرصتهای تاریخی از دست میرود و آقایان سرگردان میچرخند و هرروز چیزی را بهانه میکنند. به قول علی حاتمی در فیلم کمالالملک «مدرسه هنر مزرعه بلال نیست آقا، که هر سال محصول بهتری داشته باشد. در کواکب آسمان هم یکی میشود ستاره رخشان، الباقی همه سوسو میزنند.» امسال در دریغی بسیار بزرگ داریوش مهرجویی را از دست دادیم آنهم با آن فاجعه، مگر چند هنرمند ازایندست داریم که آینه تاریخ و روزگارمان بودند که فرصت ساختن را از آنان می گیرید.
شما میتوانید به دوستان و همفکرانتان امکان بدهید، همانطور که آقای جبلی در تلویزیون داده است- به تمام کسانی که بقول شما میخواهند سبک زندگی ایرانی و اسلامی را بسازند، هیچ مشکلی نیست، اما نمیتوانید فرصت نقد هر چیزی از جمله آنچه شما و همفکرانتان به آن میاندیشید را از جامعه و هنرمندان بگیرید.
سینما به سینمای اسلامی و غیر اسلامی تقسیم نمیشود، همچنان که وضعیت اقتصاد اسلامی و علم اسلامی تقسیم نشد. سینما سینما است و هر هنرمندی حق دارد اثرش را بسازد. یادتان باشد روز واقعه را بهرام بیضایی نوشت، نه بهاجبار و نه از روی ترس و نه به طمع پول و... که شان و جایگاه هنریاش بالاتر از این حرفها بوده و هست. او آن را با عشقی که به تعزیه و آیینهای ایرانی داشت نوشت، همچنان که مجلس ضربت زدن را روایت کرد. با دستورالعمل با امکانات وسیع کسی هنرمند نمیشود، تاریخ هنر و تاریخ سینما در همه جهان پر است از فیلمهایی که بهزور جایزه گرفتند با زد و بند و سیاستبازی دورهای را ساختند یا پرفروش شدند، اما غربال تاریخ همه را بیرون ریخت و آنچه درست بود، باقی ماند.