به گزارش خبرداغ به نقل از خبرآنلاین، غزال زیاری: در اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی، به نظر میرسید که بمب افکن آمریکایی XB-۷۰ Valkyrie از کتابهای علمی تخیلی بیرون آمده است. با طراحی تیز و زاویهدار و برخورداری از شش موتور پسسوخت و جدیدترین سیستمهای هدفگیری، ناوبری و جنگ الکترونیکی، این بمب افکن، در مسیر تبدیل شدن به بزرگترین و سریعترین بمب افکن تاریخ جهان قرار گرفت ولی این طور نشد.
در حال حاضر از Valkyrie به عنوان اوج فلسفه هوانوردی جنگ سرد در دور زدن پدافند هوایی یاد میشود. بمب افکن XB-۷۰ هم مثل SR-۷۱ Blackbird آمریکا و یا YF-۱۲ قرار بود تا به سبک کلاسیک آمریکایی ساخته شود. تولید Valkyrie در سراشیبی تند عصر موشک، شاید میتوانست تبدیل به بازدارنده هستهای آمریکا شود؛ اما به شرط آنکه تکنولوژی ساخت آن، تنها ده سال زودتر فراهم میشد. البته نباید این را فراموش کرد که زمان برای هیچ انسان و ماشینی منتظر نمیماند و این بمب افکن هم از این قاعده مستثنی نماند.
برنامهای که قرار بود منجر به تولید بمب افکن مافوق صوت B۷۰ نیروی هوایی آمریکا شود، در اواسط دهه ۱۹۵۰ و با اتکا به پیشرفتهای سریع علم در حوزه پرواز مافوق صوت آغاز شد. قرار بر این بود که XB-۷۰ به عنوان جایگزینی برای هواپیماهای B-۵۲ Stratofortress که بردی حیرتآور و قابلیت حمل بار شگفتانگیزی داشتند ساخته شود. چرا که هواپیماهای تازهساز B-۵۲ Stratofortress که در سال ۱۹۵۵ به خدمت گرفته شدند، در برابر جنگندههای رهگیری شوروی آسیبپذیر نشان داده بودند.
در آن زمان، تهدیدات اولیهای که یک بمب افکن در طول ماموریت با آن مواجه میشد، جنگندههای رهگیر و سلاحهای ضدهوایی بود که این دو ریسک را میشد با پرواز در ارتفاعی بالاتر و سریعتر از سرعت شلیکها، کاهش داد. این رویکرد، چالشهای حیرتانگیزی را برای مهندسان ایجاد کرد که در نهایت منجر به ساخت عجیبترین، پویاترین و قدرتمندترین هواپیماهای تاریخ بشریت شد.
طرحهای اولیه XB-۷۰ برپایه چیزی بود که مهندسان آن را "مفهوم نیروی بیرحم" نامیدند و هدف از آن حمل مقدار زیادی سوخت برای یک پرواز طولانی مدت مادون صوت به داخل خاک شوروی و در عین حال یک طراحی ایرودینامیک بود که در یک پرواز کوتاه در حریم هوایی دشمن، عملکردی بالا داشته باشد.
این رویکرد منجر به طراحی بمب افکنی شد که مخازن سوخت آن به صورت خارجی طراحی شده بود تا بعد از اتمام سوخت، مخازن از هواپیما جدا شوند. این مخازن میتوانستند یک بار مصرف باشند، اما نه کوچک و نه ارزان بودند. طبق گزارش کنگره آمریکا در سال ۱۹۶۰، هر مخزن سوخت از نظر ابعاد تقریبا به اندازه یک بمب افکن دوربرد B-۴۷ Stratojet آمریکا بود.
زمانی که این بمب افکن، به کورتیس لیمی، ژنرال افسانهای نیروی هوایی آمریکا در جنگ جهانی دوم معرفی شد، او حیرت زده گفت:« این یک هواپیما نیست؛ بلکه یک ساختار جنگنده سهتایی است.»
طراحی هواپیما، ورودی و موتور آن ضمن حفظ سرعت مافوق صوت بالا، در مصرف سوخت صرفه جویی چشمگیری در طرحهایی که برای عملیات زیر صوت طراحی شده بودند داشتند. بدین معنا که Valkyrie میتوانست با اتکا به طراحی خاصش برای سرعتهای بالا، نیازش به سوخت را تا حد زیادی کاهش دهد.
آمریکاییها با طرحی برای ساخت بمب افکنی که برای انجام ماموریتهایی با سرعت ۳ ماخ و در ارتفاع ۲۱ هزار متر طراحی شده بود وارد عمل شدند و XB-۷۰ برای آنها به منزله سواری برروی موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت بود که یک بدنه بال مثلثی و یک ورودی مثلثی بزرگ داشت .
جدای از زیبایی آیندهنگرانه این بمب افکن، ابعاد آن فاصله زیادی تا B-۵۲ یی که قرار بود جایگزینش شود، نداشت. البته از آن کمی کشیدهتر بود (طول XB-۷۰، حدود۵۶ متر بود و طول B-۵۲، در حدود ۴۸ متر) و باریکتر از آن طراحی شده و طول بالهایش ۳۲ متر بود در حالی که طول بالهای B-۵۲ حدودا ۵۶ متر بود.
بمب افکن طراحی شده دارای شش موتور توربوجت پس سوز جنرال الکتریک YJ۹۳-GE-۳ بود که نیروی رانش حیرتآوری تولید میکرد که تقریبا سه برابر بیشتر از B-۵۸ Hustler که در آن زمان اولین نمونه عملیاتی بمب افکن ۲ ماخ جهان بود، به نظر میرسید. موتورهای این بمب افکن جدید در خط مرکزی قسمت زیرین هواپیما ردیف شده بودند و به آن نمای دمی را میدادند که حالا یادآور یک ناوشکن امپریال استار در جنگ ستارگان است.
XB-۷۰ توسط یک گروه چهارنفره متشکل از یک خلبان، یک کمک خلبان، افسر بمب و ناوبری و افسر سیستمهای دفاعی اداره میشد و کابین آن به نحوی طراحی شده بود که هر یک از خدمه، یک صندلی خروج محصور شده داشتند و اکسیژن تحت فشار برای فرود از ارتفاع ۲۱هزار متری را برایشان فراهم میکرد که دقیقا شبیه کپسول خروج اضطراری طراحی شده برای B-۵۸ بود.
در صورتی که صندلی فرود اضطراری در آب فرود میآمد، مانند یک قایق عمل کرده و حتی دارای رادیو و تجهیزات ماهیگیری نیز بود. اسناد منتشره حاکی از آن است که در این هواپیما تجهیزات نجات متعددی از جمله لباس برای هوای سرد، یک تفنگ شکاری و یک هفته جیره برای هریک از خدمه بود.
بیشتر بخوانید:
یکی دیگر از امکانات جالب توجه این بمب افکن این بود که در شرایط اضطراری که دیگر خدمه، با صندلی اضطراری از کابین خارج شدهاند، خلبان در کپسول مهر و موم شدهاش باقی بماند تا اطمینان حاصل کند که بمب افکن آسیب دیده قبل از سقوط، در مناطقی پرجمعیت یا نزدیک نیروهای ارتشی سقوط نخواهد کرد و پس از آن، خودش نیز به صورت اضطراری با صندلیاش فرود بیاید.
بدنه و بیشتر سطوح خارجی هواپیما، از جنس استیل ضدزنگ ساخته شدند که استحکامی بالا و وزنی کم دارد. مواد مورد استفاده در ساخت بمب افکن Valkyrie به شکلی خاص و ویژه و با درنظر داشتن توان این هواپیما برای مدیریت دمای بالای پرواز با سرعت ۳ ماخ که بسیار بالاتر از آنچه به عنوان "موانع حرارتی" برای هواپیماهایی که در بدنهشان از آلومینیوم استفاده میشود، انتخاب شده بودند.
باید این را در نظر داشت که جنگندههایی با بدنه آلومینیومی مثل بسیاری از جنگندههای شوروی قابلیت ارتقا برای پرواز با این سرعتها را نداشتند و در صورت نیاز، باید جنگندههای جدیدی ساخته میشد.
بال بزرگ مثلثی Valkyrie که در برخی مواد اولیه حکم تثبیتکننده افقی را داشت، جلوتر از مرکز ثقل هواپیما بالا میرفت و این امکان کنترل بهتر شرایط در سرعتهای مافوق صوت را فراهم میکرد.
قدرت ثانویه Valkyrie، در وزن سبک و کارآمد آن بود که قدرتی معادل با یک موتور مدرن V-۸ با یک سوم حجم و دو سوم وزن را فراهم میکرد.
با وجودی که تمرکز اصلی طراحان بر روی پرواز در سرعتهای بالا بود، قسمتهای بیرونی بالها و پنلهای بیرونی بالها، در واقع لولا شده بودند تا امکان پرواز مافوق صوت را بهبود ببخشند. این پنلها در هنگام برخاستن و پرواز، با سرعت کمی صاف میشدند و به شکل موثری سطح بال را افزایش میدادند تا نسبت بالابر به کشش هواپیما بهبود بیابد. زمانی که Valkyrie در سرعتهای مافوق صوت پرواز میکرد، نوک بالها به سمت پائین متمایل میشد تا ثبات جهت در سرعتهای بالا افزایش بیابد.
فشار کابین با استفاده از فشار بسیار زیاد هوایی که در حین پرواز مافوق صوت به داخل ورودی میآید و توسط یک کمپرسور موتوری که در صورت نیاز کمک میکند تا فضای داخلی، حالت مطلوبی داشته باشد، تنظیم میشد. فشار کابین نه تنها شرایط مساعدی را برای پروازهای طولانی مدت فراهم میکرد، بلکه نیاز به لباسهای مخصوص فشار مانند لباسهایی که خلبانهای هواپیماهای SR-۷۱ و U-۲ به تن میکردند را از بین میبرد و همین امر در شرایط اضطرار بسیار کاربردی به نظر میرسید.
سیستم بمباران و ناوبری توسعهیافته این بمب افکن توسط IBM طراحی شده و شامل ناوبری اینرسی ژیروسکوپی تثبیت شده در کنار ردیابی خودکار ستارهها برای ارائه مداوم اطلاعات درباره زمان و مسافت تا هدف بود. یک سیستم جستجوی راداری با وضوح بالا نیز در این بمب افکن طراحی شده بود و اپراتور سیستمهای دفاعی هواپیما میتوانست فرکانسهای رادار را مختل کند.
در تئوری، بمب افکن XB-۷۰ میتوانست با رسیدن به ارتفاع و سرعت موردنظر، نیروهای دفاعی شوروی را شکست دهد و ظرفیت حمل محموله برای حمل قدرتمندترین سلاحهای آمریکا و صرفهجویی در مصرف سوخت برای انجام پروازهایی طولانی را داشت و روی کاغذ Valkyrie میتوانست سلطان زمین و آسمانها شود؛ اما متاسفانه ورق به سرعت برای این بمب افکن رویایی برگشت.
از بسیاری جهات به نظر میرسید که XB-۷۰ پیشرفتهترین و تواناترین بمب افکن تاریخ لقب بگیرد. اما ساخت آن زمانی آغاز شد که آینده بمب افکنها دچار نوسان شده بود. در سال ۱۹۵۹، موشک SM-۶۵ Atlas که اولین موشک بالستیک بینقارهای آمریکا (ICBM) بود وارد خدمت شد. در همان سال، تست موشک UGM-۲۷ Polaris که اولین موشک بالستیک زیردریایی آمریکا (SLBM) بود آغاز گردید. این سیستمهای تسلیحاتی جدید، رویکرد آمریکا برای ارسال مهمات هستهای به اهداف دور را متحول کرد و دیگر نیازی به بمب افکن و سرمایهگذاری هنگفت برروی طراحی بمب افکنهای جدید حس نمیشد.
در سوم دسامبر ۱۹۵۹، تنها یک روز بعد از انتصاب توماس گیتس به عنوان وزیر دفاع آمریکا، او پرونده ساخت XB-۷۰ را به حالت یک پرونده اولیه برگرداند ولی حتی این تصمیم هم کار این بمب افکن را تمام نکرد و در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۶۱ بودجهای برای این برنامه تخصیص داده شد.
در سال ۱۹۶۰، جان اف کندی و لیندون بی جانسون، سناتورهای آن زمان هر دو به حمایت از این برنامه پرداختند ولی طولی نکشید که ورق برگشت و در سال ۱۹۶۱، کندی که به سمت رئیس جمهور آمریکا برگزیده شد، ضربه نهایی را به XB-۷۰ زد و این برنامه برای هشت سال دیگر به عنوان تلاشی برای نمایش فناوری در دو هواپیمای نمونه اولیه با نام XB-۷۰A ادامه یافت. یکی از این دو هواپیما بعد از برخورد با هواپیمای F-۱۰۴ Starfighter در یک عکسبرداری هوایی در سال ۱۹۶۶ نابود شد و دیگری در موزه ملی نیروی هوایی آمریکا در پایگاه نیروی هوایی رایت پترسون ماندگار شد.
اما باز این هم پایان داستان XB-۷۰ Valkyrie نبود. نیروی هوایی آمریکا، این پلتفرم را برای مسائل متعددی از جمله پرتاب و بازیابی فضاپیماهای در حال پرواز، خدمت به عنوان سوخترسان مافوق صوت، حمل و نقل پرسنل مافوق صوت و سکوی پرتاب ICBM مورد استفاده قرار دادند ولی هیچ یک از این تلاشها، منجر به آن نشد که این طرح و برنامه گرانقیمت به تولید واقعی برسد.
اما بعدها بمب افکنها دوباره مد شدند. چرا که بعد از یک بار استفاده، باز میتوان آنها را مورد استفاده قرار داد و از آن به عنوان گزینه مناسبی برای واکنش سریع در مقابل هشدارهای ابتدایی درباره یک تهدید هستهای بالقوه بهره برد. با گذر زمان، مزایای سکوهای بمب افکن همراه با ظهور رادارگریزها، بمب افکنهای استراتژیک را در راس استراتژیهای هستهای آمریکا قرار داد؛ اما با پنهان کاریهای صورت گرفته، تمرکز مسئولان بر سرعت و ارتفاع، کم شد و قابلیتهای حیرتانگیز XB-۷۰ Valkyrie برای همیشه به دست فراموشی سپرده شد.
درحال حاضر و با تمرکز فراوان آمریکا و رقبایش برروی پروازهای مافوق صوت، بعید نیست که دوباره شاهد ظهور هواپیماهایی باشیم که توانایی پرواز با چنین سرعتهای حیرتآوری را داشته باشند. در این صورت ممکن است شاهد به کارگیری درسهایی که آنها از برنامه XB-۷۰ گرفتند، در سکوهای بمب افکنهای آتی باشیم؛ اما خود Valkyrie برای همیشه در حد یک خاطره باقی خواهد ماند.
منبع: nationalinterest