به گزارش خبرداغ ، سیدعطاءالله مهاجرانی در یادداشتی در رونامه اعتماد نوشت: در غزه، در جنگ با سایهها، با حماس که نه توپخانه دارد و نه هواپیمای جنگی و نه تانک و نفربر زرهی، ارتش اسراییل شکست خورده است و شکست عدم دستیابی به اهداف جنگ است.
در مطلب « توفان اقصی: پذیرش آتشبس!؟» می خوانید؛
هر چهار بازیگر در امر آتشبس، اسراییل و حماس، امریکا و قطر اعلام کردهاند که آتشبس چهار روزه برقرار میشود. البته مصر هم به توصیه اسراییل در ماجرای آتشبس وارد شد. گویی اسراییل مصر را بیشتر در طرف خود تفسیر میکند. حتی اوی دیشنر وزیر افراطی کشاورزی اسراییل گفته بود، بدون حضور مصر آتشبس نخواهد بود، نکته قابل توجه این است که اوی دیشنر، مدیر سابق شین بت، عضو بسیار افراطی لیکود وعضو کابینه جنگی است.
فعلا نیازی به بررسی جزییات آتش بس نیست، آنچه اهمیت دارد نفس پدیده آتشبس است. تا به حال هرگاه سخن از آتشبس گفته میشد. اسراییل بیدرنگ و با خشونت و صراحت رد میکرد. نتانیاهو و وزیر جنگ او گالانت میگفتند: تا قبل از آزادی بدون قید و شرط همه گروگانها آتشبسی نخواهد بود. گالانت گفت: «حماس دو راه در پیش دارد، تسلیم بیچون و چرا و حذف از صحنه غزه یا قتل.» امریکا هم همین موضع را تایید میکرد. که اسراییل در دفاع از خود کار را باید تمام کند. جورج بوش دوم، گامی فراتر نهاد. گفت: «ممکن است برای مدتی چهره اسراییل زشت شود، اما نباید با تروریستها مذاکره کند، باید کار را تمام کند.» قطعنامههای پیشنهادی آتشبس هم در شورای امنیت سازمان ملل، توسط امریکا وتو شد. برزیل پیشنهادی درباره آتشبس و کمکهای انسانی به غزه در ۱۸ اکتبر به شورای امنیت سازمان ملل ارایه کرد، ۱۲ عضو رای مثبت دادند، امریکا وتو کرد. زیرا گمان میکرد، اسراییل به زمان نیاز دارد و دارد کار را تمام میکند. آن وقت روز یازدهم جنگ بود. تا روز چهل و پنجم، امریکا صبر کرد. اما نهتنها اسراییل نتوانست کار را تمام کند، بلکه از جهات مختلف کار پیچیدهتر شد. از سویی اسراییل هم از رجزخوانیهایش کوتاه آمده است. و سرانجام ژنرال بنی گانتز عضو کابینه جنگی و وزیر بدون وزارتخانه، با صراحت و بدون پردهپوشی گفت: «موقعیت جنگی ارتش اسراییل در غزه، موجب شد که ما آتشبس را بپذیریم.»
سخن بنی گانتز با قدری صراحت بیشتر و حذف تعارف چنین است: « ارتش اسراییل در غزه شکست خورده است.» چرا شکست؟ حماس همچنان پر قدرت در ساحت جنگ، عرصه را بر ارتش اسراییل تنگ کرده است. همچنان موشکهای حماس به تلآویو شلیک میشود. به روایت ابوعبیده سخنگوی کتائب قسام تاکنون، نزدیک به ۳۰۰ تانک و نفربر زرهی و جرثقیل نابود شده است. نکته با اهمیت این است که تانک مرکاوا که نماد قدرت و هیبت ارتش اسراییل بوده و مانند قلعهای پولادین حرکت میکند، ۹ تا ۱۰ نفر، تانک نمر تا ۱۱ نفر سرنشین دارند. یعنی وقتی تانکی با موشکهای یاسین هدف قرار میگیرد، احتمال کشته شدن سرنشینان وجود دارد، آمار دفن شدگان روزانه از نظامیان اسراییلی در گورستانها هم نشانه افزایش تلفات جنگ است، امری که معمولا ارتش اسراییل ارقام واقعی را پنهان میکند. اما نظامیانی که در صحنه جنگ حضور دارند که میدانند، فرماندهان یا دوستانشان کشته شدهاند. خانوادهها که با خبر میشوند، روزنامهها که مینویسند.
در واقع در غزه، در جنگ با سایهها، با حماس که نه توپخانه دارد و نه هواپیمای جنگی و نه تانک و نفربر زرهی، ارتش اسراییل شکست خورده است و شکست عدم دستیابی به اهداف جنگ است.
در جنگ اراده و ایمان، ارتش اسراییل نتوانسته در برابر کتائب قسام که مثل شعله سیال زرهی از مرگ پوشیدهاند و به تعبیر سرلشکر فایز الدویری، اسراییل با نیروهای ویژهای روبهرو شده که دنیا مثل آنها را ندیده است. میروند مین ضد تانک را روی تانک مرکاوا کار میگذارند و به سلامت به پایگاه خود بازمیگردند. بدون کلاه ایمنی و جلیقه ضد گلوله و لباس مناسب جنگ.
تا به امروز از نبرد استالینگراد (سابق!) به عنوان یکی از تابلوهای مقاومت در جنگ دوم جهانی سخن گفته میشد. آنچه در غزه اتفاق افتاده است، جلوه تازهای از مقاومت و جهاد است. امری که اسراییل و امریکا را ناگزیر از پذیرش آتشبس کرده است. البته در کنار زمینگیر شدن ارتش اسراییل، سه نکته مهم دیگر نیز در الزام یا ناگزیری پذیرش آتشبس وجود دارد، در مقاله آینده به آن سه نکته خواهم پرداخت.