به گزارش خبرداغ به نقل از خبرآنلاین، سیوهفتمین برنامه «مستندات یکشنبه» که ذیل سینماتک خانه هنرمندان ایران به پخش فیلمهای مستند میپردازد،یکشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۲ به نمایش فیلم مستند «ترانه تارخ» به کارگردانی صمد فرهنگ اختصاص داشت. پس از نمایش این فیلم که روایتی تصویری از زندگی و آثار زندهیاد امین تارخ است، نشست نقد و بررسی آن با حضور محمدمهدی عسگرپور (مدیرعامل خانه هنرمندان ایران، تهیهکننده و کارگردان سینما)، همایون اسعدیان (کارگردان سینما) و صمد فرهنگ(کارگردان این مستند) برگزار شد.
اجرای این برنامه برعهده شاهین امین (روزنامهنگار و منتقد سینما) بود.
روابط عمومی خانه هنرمندان ایران گزارش داد که در ابتدای این برنامه شاهین امین از نیما تارخ (فرزند امین تارخ) که در سالن حضور داشت، خواست که جلسه را با صحبتهای خود شروع کند.
نیما تارخ در صحبتهایی گفت: از آقای فرهنگ تشکر میکنم. در جریان این فیلم بودم ولی خیلی جرات دیدن آن را نداشتم. اما بالاخره جرات پیدا کردم و فیلم را دیدم. دیدن آن مقداری سخت است. اما تشکر میکنم و خوشحالم که این فیلم به یادگار باقی مانده است.
شاهین امین در ادامه گفت: نمیخواهم اسطورسازی کنم ولی ما در سینمای ایران آدمهایی داشته و داریم که فارغ از کار هنری خود، صاحب یک شخصیتی بوده و احترامی برای خود قائل بودند. بنابراین در هر کاری حضور پیدا نمیکردند. البته نمیخواهم بگویم که همه کارهای آنها درجه یک است. همانطور که دیدیم آقای تارخ هم در فیلم به این موضوع اشاره کرد، که یکسری از کارها را به خاطر معیشت قبول کرده است. ولی حتی در همان کارها هم سعی کردهاند، اندازههایی را رعایت کنند.
او افزود: امیدوارم بازیگران و به طور کل هنرمندان نسلهای بعد این الگوها را در نظر بگیرند. رعایت کردن اندازهها، آنها را صاحب هویت و شخصیتی میکند که گاهی حتی بالاتر از کیفیت هنریشان دیده شوند. آقای تارخ هم حتما در کنار اینکه بازیگر خوبی بودند، واجد شخصیتهایی این چنین نیز میشدند. به همین دلیل اکنون در خاطره جمعی ما ثبت شدهاند. چقدر همگی ناراحتیم، از اینکه در این یکی دو سال اخیر، بخشی از این آدمهایی که در خاطره جمعی ما ثبت شدهاند را از دست دادیم. افرادی چون آقای پورحسینی، پوراحمد، پسیانی و... . البته مرگ حق بوده ولی تحمل آن برای ما مقداری دشوار است.
فرهنگ (کارگردان مستند «ترانه تارخ») نیز در ادامه این نشست درباره پروسه تولید این اثر و چگونگی شکلگیری آن گفت: از همه حاضران در جلسه تشکر میکنم. میتوانم با تمام وجود بگویم که این کار معجزه بود. آنقدر روان و پشت سر هم و خود به خود اتفاق افتاد، که دیدن آن روی پرده برای خودم عجیب است. من کارمند صداوسیما مرکز شیراز بودم و از کودکی بازیگری را دوست داشتم. یک بار آگهی کارگاه بازیگری آقای تارخ را دیدم؛ کلاس ایشان هزار کیلومتر با من فاصله داشت ولی انگار این فاصله برایم دو خیابان بود. بنابراین به تهران آمدم و در کلاسهای آقای تارخ ثبتنام کردم. بعد از آن در هفتهای که هفت شب داشت، ۴ شب در اتوبوس بودم و بین شیراز و تهران رفتوآمد میکردم. دو سال دورههای مقدماتی و پیشرفته بازیگری را پیش آقای تارخ و اساتید خوبی که ایشان در آموزشگاه خود جمع کرده بودند، گذراندم. اما وقتی دوره تمام شد، تازه مزه آن زیر دندانم رفته بود، به شیراز رفتم و دوباره از صفر برای کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته تئاتر ادامه تحصیل دادم.
او افزود: تصویرهایی که در این مستند میبینید را برای پایاننامه مقطع کارشناسی خود ضبط کرده بودم. من و آقای تارخ دائم پیش هم نبودیم ولی حس خوبی بین مان بود. وقتی میخواستم فارغالتحصیل شوم، به آقای تارخ گفتم که میخواهم پایاننامه خود را معطوف به تاثیر کارگردانهای مختلف از جمله آقای عسگرپور روی بازیگری واحد کنم. ایشان با فراغ بال پذیرفت. با وجود اینکه آن زمان بسیار سرشان شلوغ بود؛ ساعتها جلوی دوربین من مینشست و با انرژی بسیار زندگی خود را برایم تعریف کرد. این تصویرها باقی ماند تا زمانی که آقای تارخ به رحمت خدا رفت. بعد از آن یک بار به آموزشگاه آقای تارخ رفتم و با خانم علینژاد آشنا شدهام که از آخرین شاگردان آقای تارخ بود. ایشان نیز در نهایی کردن این مستند کمک بسیاری به من کرد.
این مستندساز در ادامه بیان کرد: در پایان برای آماده کردن مستند، تمام فیلمها و مصاحبهها که تقریبا هفت، هشت ساعت است را مجددا دیدم و بخشهایی که به نظرم مناسب بود را انتخاب کردم. شکر خدا فیلم نهایی شد و آقای عسگرپور هم لطف کرد تا این برنامه برگزار شود و ما دور هم جمع شویم و یاد آقای تارخ را گرامی بداریم.
محمد مهدی عسگرپور در ادامه این برنامه گفت: از زحمت دوستان برای ساخت این مستند تشکر میکنم. زمانی که ما آقای تارخ را از دست دادیم، درست مهرماه سال گذشته و بعد از اتفاقات شهریور ماه بود که اساسا هرنوع گردهمایی و داشتن برنامه خیلی دشوار شده بود. حتی برای تشییع پیکر ایشان با شرایط سختی مواجه بودیم. به همین دلیل نتوانستیم مراسم را در شان شخصیت بزرگی چون آقای تارخ برگزار کنیم و این افسوس و شرمندگی که این اتفاق نتوانست در زمان خود رخ دهد، برای ما باقی ماند.
او افزود: بخش قابل توجهی از آن چیزی که در این مستند مطرح شد، نوع نگاه ایشان نسبت به عالم هنر و بازیگری بود که بخشی از آن در این مستند منتقل شد و بخشی از آن نیز به شکل طبیعی ممکن است در یک رویارویی اتفاق بیفتد. به خصوص برای افرادی که به ایشان نزدیک بودند. آقای تارخ با آموزشگاه خود، وضعیتی منحصر به فرد در کشور ما ایجاد کرده بود. به صورتی که خروجی فعالیتهای ایشان در حوزه آموزش، بازیگران ارزشمند و بزرگی هستند که اکنون در سینمای ایران میدرخشند. ما چنین وضعیتی که یک آموزشگاه بتواند در چند سال چنین خروجی داشته باشد را کمتر تجربه کرده بودیم. این نشاندهنده ویژگیهای کاملا منحصر به فرد ایشان است.
مدیرعامل خانه هنرمندان ایران در ادامه بیان کرد: وقتی سال ۸۷ اعضای آکادمی اسکار به ایران آمدند، رییس آکادمی و چند نفر از اعضا از جمله خانم آنت بنینگ، بازیگر معروف نیز در آن جمع بودند. ما برای نشان دادن بعضی از فضاهایی که در حوزه سینما به شکل جدی فعالیت میکنند، مثل استودیوها و چیزهایی از این دست، اعضای آکادمی را همراهی میکردیم. البته آن زمان محدودیتی هم ایجاد شد. چون وقتی بعضی افراد متوجه شدند که این افراد از اعضای آکادمی اسکار هستند، نامهنگاری کردند که برخی از ملاقاتهای این گروه کنسل شود. مانند دیدار آنها با دانشگاهیان و برخی از مراکز دیگر.
عسگرپور در ادامه عنوان کرد: یکی از مراکزی که ما در نظر داشتیم، بازدید از آموزشگاه آقای تارخ بود. خانم آنت بنینگ نیز به طور طبیعی چون بازیگر جمع بودند به آنجا آمدند. نکتهای که در این خصوص برایش جالب بود، این بود که میگفت: فکر نمیکردم در کشوری چون ایران، چنین سبکی از آموزش وجود داشته باشد. میگفت حتی احساس میکردم بخشی از شکلی که ایشان در آموزش تجربه میکند را ما نتوانستیم تجربه کنیم. بنابراین باید بگویم وجوه آموزشی آقای تارخ فراتر از مرزهای خودمان بود. حتی این اواخر به استرالیا و چند جای دیگر رفت و برنامههایی در این خصوص داشت اما متاسفانه فوت ایشان باعث شد که آن بخش اجرا نشود. در صورتی که این برنامه میتوانست به پیوند سینمای ایران با بخشهای خارج از کشور خودمان خیلی کمک کند.
او ادامه داد: ما دو سریال با هم کار کردیم و این افتخار بزرگی برای من بود. این دو کار ظاهرا به قدری از عمق لازم برخوردار بوده است که همه فکر میکردند که ما خیلی بیشتر از این با هم کار کردیم. یکی از سکانسهایی که در همکاری من با آقای تارخ به یادگار مانده و در این فیلم نیز استفاده شده است، مرگ شخصیتی است که آقای تارخ در یکی از کارها بازی میکرد. همان روز که صحنه را گرفتیم، حال همگی ما کمی منقلب شد، اما بعد از آن نیز هر بار آن سکانس را دیدم حالم بد میشد. این برای پیش از مرگ ایشان بود. هیچوقت فکر نمیکردم در فیلمی از این سکانس استفاده شود و ما یادمان بیاید که ایشان را به این صورت از دست دادیم. به هر حال برای شخص من این موضوع خیلی دردآور بود.
این سینماگر در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: گاهی وقتی ما درباره همکاران خود صحبت میکنیم، اینطور به نظر میرسد که در حال بزرگ نمایی هستیم، در صورتی که اینطور نیست؛ ما وقتی با هم کار میکنیم؛ هفت و هشت ماه با یکدیگر زندگی کرده و از هم یاد میگیریم. ایشان نیز به دلیل تجربه بالایی که داشتند، بدون اینکه خودشان اصرار داشته باشند، معمولا نقش آموزگار را هم ایفا میکردند. به خصوص برای نسل جوانتر. برخلاف برخی از بازیگران که وقتی بازیگر مقابل آنها جوان است، ابتدا او را تخریب میکنند؛ ایشان کاملا برعکس عمل کرده و اعتماد به نفس جوان مقابل خود را بالا میبرد. حتی اگر کم و کاستی را میدید، به او کمک میکرد. به این صورت باعث میشد بازیگر جوان در مقابل ایشان احساس امنیت خاطر بکند. این نکته مهمی است که آموزش دادن بدون اینکه اصراری بر آن باشد، جز ذات ایشان شده بود.
عسگرپور ادامه داد: افتخار داشتم که در یکی دو دوره، در آموزشگاه ایشان، به تدریس بازیگری جلوی دوربین بپردازم. آنجا قرار بود که آموزش خیلی عملیاتی انجام شود. یکی از سرفصلهای اصلی کار ما بحث مدیریت پیشنهاد و اینکه یک بازیگر چطور پیشنهاد خود را به کارگردان بدهد، بود. این دقیقا نقطهای است که ممکن است گاهی سوتفاهم به وجود بیاورد. چون امکان دارد، یک بازیگر در جایی به شکل نامناسب پیشنهاد خودش را بدهد و سبب شود تا کارگردان حس کند که نباید پیشنهاد او را بپذیرد. در صورتی که ممکن است پیشنهاد او پیشنهاد خوبی باشد. ما سر صحنه معمولا با این اتفاق مواجه میشویم. خود این موضوع برای هر بازیگری میتواند بسیار مهم باشد. من همیشه در کلاسها، از خود ایشان یاد میکردم و میگفتم اگر میخواهید این موضوع را بهتر متوجه شوید، با خود آقای تارخ بیشتر صحبت کنید. ایشان به گونهای پیشنهاد میداد که فکر میکردم این پیشنهاد میتواند پیشنهاد خودم باشد. در واقع یک هماهنگی بین کارگردان و بازیگر به وجود میآورد که فکر میکنم حاصل دریافتهای خیلی دقیقش در این حوزه بود.
همایون اسعدیان نیز در ادامه این برنامه گفت: زندهیاد داریوش مهرجویی در یکی از مستندهایی که از او گرفته شده است، میگوید که من متوجه شدهام، دوربین و حرکت و... را میتوان رها کرد، در صورتی که داستان و بازیگر کار خود را درست انجام دهند. همه ما اول که وارد سینما میشویم، به خصوص در بخش کارگردانی خیلی دوست داریم که کار خود را به رخ بکشیم. اما چقدر خوب است که بتوانیم به چیزی برسیم که استاد مهرجویی آن را بیان میکند. واقعا در آوردن یک لحظه حسی با یک بازیگر به مراتب دشوارتر از یک صحنه اکشن است. لحظه حسی ارتباط یک انسان با انسانهای مقابلش است که باید در بیاید و از همین رو دشوار است.
او افزود: آقای عسگرپور در صحبتهای خود به این موضوع اشاره کرد که ما نتوانستیم مراسمی که در اندازه بزرگی آقای تارخ باشد را برای او بگیریم. این بزرگی از بازیگری نمیآید. اول بگویم اولین برخورد من با امین تارخ به این صورت بود؛ بنیاد فارابی میخواست آرشیو کوچکی راه بیاندازد و به همین دلیل بازیگرها را صدا میکرد تا از آنها عکس بیاندازند. زندهیاد فرخنده شادمنش آنجا منشی بود؛ آقای تارخ نیز مدیر این آرشیو بود و من هم به عنوان عکاس صدا کرده بودند تا عکس بگیرم. عکس گرفتن از بازیگران و کلا آن فضا برایم خیلی جالب بود. به خاطر دارم اولین باری که آقای تارخ عکسها را میدید، ایرادهایی گرفت اما مجموعا کار را پذیرفت. مدتی زیردست ایشان به عنوان عکاس فعالیت کردم. اما بعد مدتها گذشت تا اینکه در سریال آپارتمان اصغر هاشمی، من دستیار بودم و آقای تارخ جوان اول را بازی میکرد. این ارتباط در آنجا مجددا برقرار شد. سپس به شکل صنفی در خانه سینما با یکدیگر همکاریهایی داشتیم. بعد از آن نیز در سریال خسوف من به عنوان تهیهکننده و آقای تارخ بازیگر بود. البته این افتخار را هم داشتم که چند دورهای در آموزشگاه ایشان، به تدریس مباحثی بپردازم.
این سینماگر در ادامه بیان کرد: ما تعداد زیادی بازیگر داریم که فقط بازیگر هستند اما معدود افرادی داریم که دغدغه آنها هنر به معنای کلان قضیه است. اگر امین تارخ اینقدر در ذهن ما مانده است و فکر میکنیم که برای او کم گذاشتیم، به این دلایل است. وگرنه ما بازیگر خوب زیاد داریم ولی او کسی بود که اولین آموزشگاه سینمایی را تاسیس کرد و بسیاری بازیگر را به سینمای ایران معرفی کرد. همچنین در بحث صنفی، فعالیتهای مثبت بسیاری داشت. حتی بسیاری از فعالیتهای صنفی که انجام میداد، خارج از خانه سینما و از طریق ارتباطات دیگری بود تا بتواند کار اعضای صنف را راه بیاندازد. بخش بازیگری او نیز که جای خود دارد.
اسعدیان در ادامه صحبتهایش گفت: این مجموعه عوامل است که بازیگری مانند امین تارخ را تبدیل به شخصی میکند که آقای عسگرپور میگوید متاسفانه نتوانستیم مراسمی در اندازه و شان او برگزار کنیم. البته این هم خیلی بد است که ما فقط شان کسانی که میروند را رعایت میکنیم و در زمان زنده بودن به شان آنها توجهی نداریم. مثلا باید چنین اتفاقی برای آقای مهرجویی رخ دهد تا متوجه شویم که چه شخصیتی را از دست دادیم. البته نباید اسطوره و بت بسازیم، زیرا همه آدمها ضعفهایی دارند؛ من در سکانسهایی از سریال خسوف با آقای تارخ کل کل هم داشتم. لزوما اینطور نیست که یک آدم هرچه میگوید درست باشد؛ جذابیت ماجرا اینجاست که با آدمها اختلاف نظر هم داشته باشیم و با هم کل کل، قهر و آشتی کنیم. نمیدانم چرا وقتی آدمی فوت میکند ما فکر میکنیم که باید بگوییم همه چیز آن آدم خوب بوده است. مگر میشود یک سال با کسی کار کنیم و با یکدیگر کل کل نداشته باشیم؟ آن چیزی که جدا از این موارد میدانم و میخواهم بگویم این است که نسلی از بازیگران ما در حال تمام شدن هستند. بازیگرانی که در شرایط سخت کرونا شما را همراهی کرده و غر نمیزنند و به عنوان یک بازیگر حرفهای وظایف خود را میدانند.
این سینماگر در ادامه صحبتهایش عنوان کرد: فکر میکنم برای سریال خسوف، حداقل هفت، هشت بار از آقای تارخ تست کرونا گرفتیم، در شرایطی که آدمها سر کار نمیآمدند، ایشان همراه ما بود. حرفهای بودن چیزی است که متاسفانه نسل جدید بازیگری ما یاد نگرفته است و به همین دلیل با نسل آقای تارخ، انتظامی و دیگرانی این چنین، متفاوت است. مهم بودن آقای تارخ در مجموعه این اتفاقات است، نه اینکه آقای تارخ، بازیگر خوبی بود که بود. این مجموعه را در آدمهای کمی میتوان یافت و به همین دلیل افسوس میخوریم که چقدر زود آقای تارخ را از دست دادیم.
او در ادامه صحبتهایش گفت: باید رفت و دید که آقای امین تارخ چطور امین تارخ شد؛ قطعا یک شبه این اتفاق رخ نداده است. این چیزی است که نسل بازیگران جدید ما باید آن را دنبال کنند. امین تارخ شدن هزینه دارد؛ غیر از اینکه باید عمر خود را بگذارید؛ باید مرتب تجربه کنید، بخوانید و همه چیز را وقف این کار کنید تا بتوانید تبدیل به شخصیتهایی چون او، انتظامی، نصیریان و .... شوید. البته بخشی از رفتارهای غیر حرفهای بازیگران جدید نیز به خود ما مربوط میشود که شهامت این را نداریم از بازیگران جوان استفاده کنیم. به طوری که از پسر و دختر چهل ساله به عنوان جوان اولی که قرار است به زودی ازدواج کنید بهره میگیریم. در صورتی که کلی بازیگر جوان خوب در تئاتر داریم که میتوانند نقشها را به خوبی بازی کنند.
شاهین امین در ادامه این مراسم گفت: برادر و همسر آقای تارخ نیز در این مراسم حضور دارند. خیلی معذرت میخواهم که در ابتدای جلسه از آنها یاد نکردم؛ من را ببخشید. از این دو عزیز میخواهم که اگر صحبتی هست بیان کنند.
برادر آقای تارخ در صحبتهایی گفت: امین تارخ یک نفر نبود، او کسی بود که دنیایی را به وجد میآورد. او نرفته و هنوز هست. من همچنان در حال زندگی با او هستم و از آن روز تا کنون زندگی برایم عزای عمومی است. متاسفانه امین تارخ در بیرحمانهترین مراسم ممکن تشییع شد. این حق او نبود. این حق طبیعی من است که نسبت به این موضوع شکایت داشته باشم.
در ادامه این برنامه، شاهین امین تلاش کرد تا از خانواده مرحوم تارخ دلجویی کند.
محمد مهدی عسگرپور در بخش دیگری از این برنامه گفت: حدود سه سال پیش از فوت آقای تارخ، دیدارهای ما کمی بیشتر شده بود. زیرا من در آموزشگاه ایشان به تدریس میپرداختم. قبل و بعد از کلاس با یکدیگر صحبتهایی میکردیم و دریافتهایی که از مسائل مختلف داشتیم را باهم به اشتراک میگذاشتیم. یک روز درباره مسئله عصر مدرن با ایشان صحبت کردم. ممکن است ما این موضوع را به تغییر شکل دشواریهای ساخت فیلم خلاصه کنیم. زیرا ما سر صحنه اصولا با بازیگران جوانتری که انگار دریافتهای آنها با نسل پیش از خود متفاوت بود، مواجه میشدیم.
او افزود: در واقع به همین دلیل نوع حضور این نسل متفاوت است و مسائل را سادهتر در نظر گرفته و کمتر مطالعه میکنند. اما سهلانگارانه است که این موضوع را فقط به بازیگری خلاصه کنیم؛ چون در حوزه کارگردانی، فیلمنامه، فیلمبرداری و... نیز این اتفاق رخ داده است. البته بازیگرهای قدیمیتر به دلیل شرایط دشواری که بود باید خیلی خوب جلو میرفتند. مثلا آن زمان نگاتیو بود و امکان برداشتهای زیاد نبود اما اکنون شرایط دیجیتال سبب شده تا با برداشتهای خیلی زیاد هم کار جلو برود. اما نمیتوان به بازیگر گفت که تو کاری نداشته باش که همه چیز تغییر کرده ولی تو سختکوش باش. خب این شدنی نیست.
این سینماگر در ادامه صحبتهایش بیان کرد: در این یکی دو سال آخر درباره این موضوع با آقای تارخ صحبت میکردم تا نتیجه آن را به کلاس هم منتقل کنم. اینکه مدل این سختکوشی در شرایط فعلی باید چگونه باشد؟ مثلا بازیگر سختکوشی سر صحنه میرود و با کارگردانی مواجه میشود که دو پلان از او گرفته و سپس از او تعریف میکند و میگوید که کار خود را به خوبی انجام داده است. خب این بازیگر آرام آرام دلیل سختکوشی خود را نمیداند و تغییر میکند. فهم جدید ما از این عرصه و اتمسفری که از آن صحبت میکنیم، موضوعی است که باید آن را بفهمیم و در کلاسها آموزش دهیم. صحبتهای ما در خصوص بحثهایی این چنین با آقای تارخ خیلی جذاب و لذتبخش بود.
عسگرپور ادامه داد: آقای تارخ مانند هر هنرمند اثرگذاری زنده است و به همین دلیل باید به این بحث بپردازیم که سرنوشت آموزشی که ایشان به دنبال آن بود باید چگونه پیش برود؛ نه اینکه این اتفاق کات شود و به مقطعی در تاریخ بپیوندد.
عباس یاری نیز در ادامه این برنامه گفت: مستندی که دیدیم، به قدری مفصل بود که دیگر چیزی برای صحبت باقی نمیماند. چون تقریبا همه چیز را درباره زندهیاد تارخ گفت. ایشان در مستند صحبتهایی درباره بازیگری کرد که خیلی جالب توجه بود.آخرین مصاحبه با آقای تارخ را من انجام دادم و باید بگویم امین تارخ کسی بود که مقوله بازیگری در سینمای ایران را خیلی جدی کرد. همانطور که حضور و وجود آقای مهرجویی باعث شکلگیری سینمای ایران شد، آقای تارخ نیز با تاسیس کارگاه بازیگری خود، کسی بود که به بازیگری خیلی ارج گذاشت و آن را جدی کرد. بنابراین حضور او واقعا ارزشمند بود و هست.
نیما تارخ (پسر امین تارخ) نیز در بخش دیگری از این نشست گفت: در مورد آموزشگاه باید بگویم که فعلا آموزشگاه تعطیل است. دلایل این موضوع هم متفاوت است. ماجرا این است که مقوله آموزش اندکی از ارزش افتاده و مانند سابق نیست. در واقع اکنون مقداری از اعتماد هنرجوی بازیگری از بین رفته است. بنابراین باتوجه به شرایط موجود صلاح ندیدم که در نبود آقای تارخ این مسیر را ادامه دهیم. این افتخار نصیب من شده که همکاریهایی را با آقای اسعدیان داشته باشم؛ در مورد صحبتهای ایشان باید بگویم چیزی تغییر نکرده و روال مانند گذشته است.
او افزود: به هر حال سر صحنه اتفاقات غیر قابل پیشبینی رخ میدهد اما شاید تربیت آدمها کمی متفاوت شده است. این چیزی نیست که بتوان آن را در آموزشگاهی تدریس کرد. شاید یکی از دلایل این اتفاق این باشد که ارزش کار نسبت به گذشته مقداری تغییر کرده است. زمانی که مقوله آموزش به این صورت از بین برود، قاعدتا تربیتی هم باقی نمیماند. از همگی بابت صحبتهایی که شاید جای آن اینجا نبود عذرخواهی میکنم. در واقع باید بگویم امین تارخ هر چه داشته را خود به دست آورده و ما که اعضای خانواده او را تشکیل میدهیم، هیچ کدام میراث دار او نیستم. از همگی بابت برگزاری این برنامه تشکر میکنم.