به گزارش خبرداغ به نقل از شرق:تیم ملی والیبال ایران سال بسیار سخت و دشواری را سپری کرد. این تیم که در سالهای گذشته تبدیل به یکی از قدرتهای جهانی شده بود با مدیریت بحثبرانگیز محمدرضا داورزنی و انتخابهای جنجالی او خاصه درباره سرمربی تیم ملی، قدرتش را از دست داد و حالا نه تنها تبدیل به تیمی معمولی در دنیا شده بلکه در قاره آسیا هم رقابت را به ژاپن واگذار کرده و به دومین تیم قاره کهن شدن، در حال عادتکردن است.
همه این اتفاقات حول یک تصمیم هولناک رخ داد: اینکه هدایت این تیم از سرمربیان مطرح خارجی گرفته و به دست بهروز عطایی، یک مربی ایرانی سپرده شد. نفس عمل جذاب به نظر میرسید. فدراسیون و در رأس آن رئیس این نهاد بنا به دلایلی تصمیم گرفتند نیمکت را «ایرانیزه» کنند ولی مشکل کار آنجا بود که این تصمیم احساسی و بدون کارشناسی صورت گرفت.
ماحصل وحشتناک از آب درآمد؛ ایران با بهروز عطایی یکی از ضعیفترین تیمهای لیگ ملتهای جهان شد و حالا شرایط به گونهای رقم خورده که کمترین شانس برای صعود به بازیهای المپیک 2024 پاریس را دارد.
محمدرضا داورزنی هم تلاش کرده خودش را از مهلکه بیرون بکشد و از این بگوید که 40 سال به المپیک نرفتیم (دوره قبلی والیبال ایران به این طلسم پایان داد) اگر دوباره هم چنین شود اتفاق خاصی نمیافتد. البته او مسبب اصلی گرفتاریهای والیبال ایران است و اگر بخواهد هم نمیتواند به سادگی از زیر بار انتقاداتی که او را نشانه رفتهاند شانه خالی کند. به هر روی داورزنی هم به واسطه تجربه طولانیمدتش در مدیریت ورزش، بازی را از بر شده و بلد است چطور ورق را در روزهای بحرانی به سود خود عوض کند.
او که از مدتها قبل شایعه بازنشستهشدنش به گوش میرسیده دوباره برای حضور چندباره در انتخابات ریاست فدراسیون والیبال دندان تیز کرده و اگر کسی جلوی عطش بیش از اندازهاش به میز خدمت را نگیرد (که بعید است کسی تواناییاش را هم داشته باشد) میتواند انتهای همین ماه برای چهار سال دیگر مدیریت این رشته ورزشی را در دست خود نگه دارد.
داورزنی برای اینکه حواس ها را از نتایج و دستاوردهایی که یکی دو سال اخیر داشته پرت کند رو به بازی اسم و فامیل آورده و میخواهد نشان دهد هنوز هم تنها عامل نجاتدهنده این والیبال معمولی است. او که پیشتر با افتخار از سپردن هدایت تیم به دست مربی ایرانی صحبت کرده بود، پس از استعفای بهروز عطایی تغییر موضع داده و چهار مربی خارجی را مطرح کرده که قرار است با یکی از آنها برای هدایت تیم ملی به توافق برسد. البته که بازی اصلی او مطرحکردن اسمی جذابتر است: سعید معروف.
رئیس فدراسیون والیبال ایران پیش از این گفته بود قصد دارد معروف را برای بازی دوباره در تیم ملی پس از خداحافظی از این تیم بعد از بازیهای المپیک راضی کند ولی وقتی متوجه شد که این صحبتهایش راه به جایی نمیبرد، بازی را جذابتر کرد و معروف را به سمت دیگری هل داد. او حالا میخواهد این شانس را در اختیار سعید معروف بگذارد تا این بار با استفاده از او بتواند ریاستش بر فدراسیون والیبال را تداوم ببخشد.
سعید معروف اگرچه از تیم ملی چند سال است خداحافظی کرده ولی هنوز هم چهره کاریزماتیک و محبوبی بین والیبالیها است. عجیب آنکه او همخوانی خاصی هم با مترومعیارهایی دارد که ریاست فدراسیون والیبال برای سرمربی تیم ملی برشمرده است.
داورزنی ویژگیهای شخصیتی شامل انگیزه، اقتدار، قدرت رهبری، توانایی فنی، خودباوری، مقبولیت، شناخت ظرفیتها و استعدادها، آشنایی با رقبا، انعطافپذیری، اهل تعامل، آشنایی کامل با زبان انگلیسی و تجربه حضور در مسابقات مختلف را ازجمله ویژگیهای مهم سرمربی آینده تیم ملی ایران دانسته است. خیلی عجیب است که همه این ویژگیها به طرز غریبی با سعید معروف همخوانی دارد.
رئیس فدراسیون در این مقطع ورق خوبی برای بقایش در والیبال رو کرده است ولی عجیب آنکه سرنوشت سعید معروف در این زمینه چندان روشن نیست. همانطورکه عنوان شد این چهره ورزشی شخصیتی کاریزماتیک و محبوب بین والیبالیها محسوب میشود و ویژگی لازم برای هدایت تیم ملی را داراست ولی واقعیت امر تداعیکننده شرایط این روزهای معروف با روزهای گذشته علی دایی، اسطوره فوتبال ایران است.
دایی هم در روزهایی که زمان زیادی از خداحافظیاش از تیم ملی نگذشته بود همین چهره کاریزماتیک و محبوب را داشت. او اتفاقا مثل همین روزهای سعید معروف، خیلی زود گزینه هدایت تیم ملی شد و شاید در روزی که خودش هم انتظارش را نداشت، به عنوان سرمربی جدید تیم ملی فوتبال ایران معرفی شد. نتیجه چه شد؟ دایی به عنوان سرمایه بینالمللی فوتبال ایران خیلی زود تبدیل به مهرهای سوخته در عرصه مربیان ملی تاریخ فوتبال ایران شد. او بدون آنکه تجربه و درک درستی از شرایط آن روزهای تیم ملی در قالب یک سرمربی داشته باشد، با تصمیمی هیجانی، پیشنهاد فدراسیون وقت را پذیرفت ولی خیلی سریعتر از حد تصور و پس از کش و قوسی که هنوز خودش اعتقاد دارد یک بازی سیاسی بوده، از دور کنار گذاشته شد.
او دیگر تا همین روزها که کلا از فضای فوتبال ایران کنار گذاشته شده، فرصت سرمربیگری در تیم ملی را پیدا نکرد. خودش بعدها گفته بود اگر زمان به عقب برمیگشت در آن برهه هدایت تیم ملی را قبول نمیکرد.
دایی بعدها که در عرصه مربیگری تجربه بیشتری به دست آورد و به نظر میرسید گزینه مناسبتری برای هدایت تیم ملی ایران باشد، با نامهربانی در فهرست سیاه قرار گرفت و نتوانست فرصت انتقال دانش فوتبالیاش در زمان مناسب را در اختیار نسل جدید بگذارد. حالا مسئله این نیست که سعید معروف حتما به سرنوشت علی دایی دچار میشود ولی تجربه این فرصت را در اختیار او و تصمیمگیرندگان امر میگذارد تا مانع از تبدیلشدن سعید معروف به علی دایی در عرصه مربیگری تیم ملی شوند.
واضح است که این موضوع در دو بافت کاملا جداگانه در حال رقمخوردن است و چه بسا معروف در صورت پذیرش این پیشنهاد در این مقطع، آنهم بدون داشتن تجربه اولیه، مربی موفقی نشان دهد ولی کیست که نداند علی دایی و اطرافیانش هم آن روزها همینقدر مطمئن بودند.