سران سه کشور اروپایی آلمان، انگلیس و فرانسه این روزها سیگنالهای خاصی در قبال احیای برجام مخابره میکنند.
به گزارش خبرداغ به نقل از روزنامه رسالت ،سران سه کشور اروپایی آلمان، انگلیس و فرانسه این روزها سیگنالهای خاصی در قبال احیای برجام مخابره میکنند. آنها (تروئیکای اروپایی)در جریان برگزاری نشست مجمع عمومی شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز چندین بار در مواضع ظاهری خود از اهمیت و جایگاه برجام و لزوم احیای آن سخن به میان آوردند. انریکه مورا، نماینده ویژه اتحادیه اروپا در مذاکرات هستهای نیز مدعی شد که جایگزینی برای توافق هستهای با ایران وجود ندارد. با همه این اوصاف، موضعگیری سلبی اخیر تروئیکای اروپایی در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی و استمرار بازی دوگانه آنها در تعامل با واشنگتن و تلآویو ، نشان میدهد اروپائیان هنوز از نگاه معامله گرایانه و دلالانه خود در قبال مذاکرات احیای برجام فاصله نگرفتهاند. در چنین شرایطی دلیلی در خصوص وارد ساختن جدیتر اروپائیان به معادلات احیای برجام یا حتی انعقاد تفاهمهای جایگزین از سوی دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان وجود ندارد.
پارادوکسهای رفتاری اروپائیان در قبال احیای برجام ، ریشه در دو سال اخیر ندارد و مدتهاست تروئیکای اروپایی بازی در میان تناقضات هدفمند را به چارچوب اصلی بازی خود تبدیل کردهاند. اکنون ، اروپا از یکسو به سال 2020 میلادی بازگشته است ، جایی که جوزف بورل ،مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا مدعی شده بود : « اتحادیه اروپا در مناقشه میان ایران و آمریکا بین دو طرف مردد مانده، نوشته اروپا باید بتواند از منافع خودش در برابر اقدامات تحمیلی از بیرون، دفاع کند. ما باید همه تلاشها را بهمنظور جلوگیری از بروز یک درگیری خطرناک بهکارگیریم و بستر مذاکرات جدیدی را فراهم کنیم که برجام را احیا میکند.»
اما بازیگران اروپایی در سال گذشته( 1401)، باهدف حمایت از اغتشاشات عملا اصل مذاکرات را زیر سؤال برده و حتی احیای برجام را اقدامی عبث و بیهوده قلمداد کردند. فرصت سوزی
صورت گرفته از سوی تروئیکای اروپایی و متعاقبا بازگشت آنها به نقطه اولیه بازی، قطعا نباید به معضلی در دستیابی به منابع ملی ما تلقی گردد.
مسئولیت این تناقضات و البته تبعات و هزینههای آن متوجه اروپائیان است و رویکرد کشورمان در این معادله قطعا تابعی از اخم و لبخند ماکرون و اولاف شولتس و حتی جوزف بورل نبوده و نخواهد بود.
اروپائیان جهت احیای توافق هستهای، مسیر زیادی در پیش دارند که مهمترین آنها، پذیرش رسمی عدول بروکسل از بیانیه 11 مادهای اروپا ( پس از خروج ترامپ از برجام)، خروج از نقش واسطه گرایانه و دلال محور ، پذیرش تضمینها و
راستی آزمایی های ضروری در پروسه احیای توافق هستهای و عدم ادغام دغدغههای فرا متنی غرب در متن مذاکرات میباشد. اگر اروپائیان به این بایستهها و پیششرطها تن ندهند،نمیتوانند انتظار پذیرش بازی تاکتیکی و چندمنظوره خود از سوی جمهوری اسلامی ایران را داشته باشند.یکی دیگر از موضوعاتی که باید در تشریح بازی خاص اروپائیان در پروسه احیای توافق هستهای مورد تحلیل قرار گیرد، تعارض دیپلماسی آشکار وپنهان در اروپاست. اگرچه بهطور طبیعی میان دیپلماسی آشکار و پنهان هر یک از بازیگران حوزه روابط بینالملل تفاوت و فاصلهای وجود دارد، اما این فاصله در اروپا بسیار پررنگ است!
مقامات اروپایی ازجمله جوزف بورل و انریکه مورا، بارها در مواضع غیررسمی خود، ایران را بابت خروج یکجانبه آمریکا از توافق هستهای و عدم تعهدپذیری اروپائیان در تأمین منافع اقتصادی کشورمان محق دانسته و ناظر بر همین مسئله، مطالباتی دال بر لزوم ارائه تضمینهای فنی و اعتباری از سوی واشنگتن در روند احیای برجام پذیرفتهاند اما زمانی که پای دیپلماسی رسمی و اعلام مواضع نهایی
( و تعیینکننده) به میان میآید، شاهد شکلگیری معادله جدید و دیگری بودهایم. کشورمان طی دو سال اخیر بهوضوح نشان داده است که احیای صوری برجام و عدم رفع عملیاتی تحریمها را برنمیتابد و متعاقبا تعارضات رفتاری و گفتاری واشنگتن و تروئیکای اروپایی را نیز نخواهد پذیرفت. این قاعده در برهه کنونی نیز بدون هیچگونه کم و کاستی نسبت به گذشته جاری است.