علی لاریجانی در صحبتهای اخیرش از ترکیب انقلابیون کاسبکار که همه پستها را میخواهند، استفاده کرده است. به نظر شما مخاطب دقیق اظهارات اخیر لاریجانی چه کسانی هستند؟ آیا او مشخصا از پایداریها سخن میگوید یا راست نو هم در این زمره قرار میگیرند؟
متأسفانه این جریانی که در کشور مسلط شده، هم تندرو و هم رادیکال است، اما نه مانند رادیکالهای جوان اول انقلاب که جانشان کف دستشان بود؛ آنها کاسب و به دنبال موقعیت نبودند. به خاطر دارم آنها حتی نمیخواستند حقوق معمولی هم دریافت کنند. اتفاقا کسانی که دربارهشان صحبت میکنیم، رادیکال کاسب هستند. با حرفهای تند دیگران را حذف میکنند و دنبال موقعیت و تثبیت خودشان هستند؛ بدون رعایت شایستهسالاری و حتی قانون. به رفتارشان در دانشگاهها، آموزش و پرورش و امور هنری و فرهنگی کشور نگاه کنید
جریان پایداری یک جریان اقتدارگرا-بنیادگرای سیاسی است. این جریان تندرو و اهل حذفکردن است. بیشتر در حذف مهارت دارند و بنابراین اهل تصفیه و خالصگرا هستند. اتفاقا لاریجانی با انتخاب واژه تحلیلی خالصگرایی، واژه خوبی را به کار برده است. این واژه هم نشاندهنده جریان حذف است و هم برای او که یک اصولگراست، یک واژه بهداشتی است. روشن است لاریجانی اصلاحطلب نیست و طبیعی است که گفتمان خودش را داشته باشد. اما جالب این است که اغلب میانهروهای کشور (مثل اصلاحطلبان، اعتدالیها و دگراندیشان غیرانقلابی) با اصطلاح خالصگرایی او همراهی کردند؛ همچنان که همین میانهروها با واژگان «خودبراندازی» و «لزوم خوداصلاحی» که خاتمی مطرح کرد، همراهی کردند.
اگر نخواهیم به گذشته برویم، در شرایط فعلی روشن است که علی لاریجانی یک اصولگرای میانهرو است. او که اهل تحریم انتخابات نیست ولی از وضع موجود انتخابات هم راضی نیست، حتما منتظر تغییرات از سوی حکومت است. لذا موضع او به عنوان یک نیروی سیاسی علیالاصول اشکال ندارد و نشان میدهد لاریجانی ذوب در خالصگرایان نیست و در عین حال نگران کشور است و صحنه سیاسی را هم رصد میکند. الان که نظرسنجی نداریم، اما فرض کنید در انتخابات ۱۴۰۲ اگر 40 درصد مردم در آن شرکت کنند، مگر عیبی دارد که جریان لاریجانی در آن ایفای نقش کند؟ خالصگرایان تصمیماتشان برای کشور اغلب مخرب است. لاریجانی برجام را 20دقیقهای تصویب کرد، دولت رئیسی و مجلس دوازدهم دو سال است اقتصاد کشور را معطل کردهاند.
اگر بخواهیم بر روی سوابق پیش برویم، تجربههای خوبی نیست و شما درست میگویید. آقای علی لاریجانی در دوره اصلاحات یک شخصیت جدی مخالف اصلاحات بود. ولی الان هم اوضاع کشور و هم لاریجانی تغییر کردهاند. کشور در وضع خوبی نیست. الان لاریجانی مشکل کشور را که همین خالصگرایی است، خوب تشخیص داده و دارد تلاش میکند. در این راه خوب است همه میانهروها و عقلا تلاش کنند.
به نظر میرسد یکی از انتقاداتی که به ابراهیم رئیسی وارد است، نداشتن گفتمان اختصاصی است؛ موضوعی که به نظر میرسد رسانههای دولتی و همسو هم با آن مشکل دارند و حتی نمیتوانند یک تیتر و عنوانی از دل سخنرانیها استخراج کنند که تأثیرگذار باشد. اساسا شما داشتن عبارات اختصاصی در بیان سیاسی چهرههای شاخص را چقدر مؤثر میدانید؟ چقدر این ضعف گفتاری حاکم باعث جلب توجه به اظهارات لاریجانی میشود؟
همینطور است. اولا کلا ذخایر مفهومی آقای رئیسی کم است و ثانیا اکثر تیم کاری دولت او از خالصگرایان، پایداریها و فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق هستند و کار بهتر از این از آب درنمیآید. رئیسی حتی از گفتمان اصولگرایان میانهرو هم دور است. اطرافیان رئیسی به فکر اعتبار و منزلت رئیسی نیستند و بیشتر در جریان حذف با هم رقابت دارند. شما دیدید در اوج اعتراضات وزیر کشور مصاحبه کرد و ابراز ناراحتی کرد که چرا هنوز افرادی در سطح مدیرکل در دولت حضور دارند!
برخی معتقدند راست نو و پایداریها تفاوت چندانی با هم ندارند. به نظر شما هم عملا هر دو بخش جناح راست یک پروژه را دنبال میکنند یا میتوان از خلال صحبتهای لاریجانی یک راه دیگری جستوجو کرد و جناح راست نمیتواند این تمامیت را بین خودش حفظ کند و این حذف بالاخره شامل خودشان هم میشود و این عادت به حذف را بین خودشان هم تسری دادهاند؟
ارزیابی من این است که در دموکراسی آینده کشور، هم به اصولگرای میانهرو، هم به اصلاحطلب و هم به دگراندیشان نیاز است تا در چارچوب قانون و قواعد بازی سیاستورزی کنند. ولی خالصگرایان یک نیروی ضد تمایزیابی سیاسی و نظام رقابتی حزبی هستند. اینها طرفداران نظارت استصوابی حداکثری هستند و به تمام معنا انحصارطلباند. شما دیدید در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ چه رفتار انحصارگرانهای را از خود نشان دادند. یکی از راههای درمان این جریان تند خالصگرایان این است که میانهروهای کشور ائتلاف نانوشته داشته باشند.