به گزارش خبرداغ به نقل از جوان:روزنامه اعتماد در شماره اخیر خود در یادداشتی با عنوان «بیاثری کار فرهنگی» ادعا کرده است که حجاب با کار فرهنگی نمیشود، به این دلیل که به تعبیر نویسنده این روزنامه، نظام فقط کار فرهنگی نمیکند و همزمان کار حقوقی هم میکند، پس کار فرهنگی جواب نمیدهد «چون پوشش زنان از وضعیت اختیار بیرون آمده و الزام حقوقی و بیرونی پیدا کرده است.»
با این استدلال اعتماد اگر بپرسیم چرا اصلاحطلبان که قبلاً میگفتند درباره حجاب فقط باید کار فرهنگی کرد، اکنون کار فرهنگی را هم بیهوده میدانند، پاسخ نویسنده اعتماد ظاهراً این است که کار فرهنگی بدون کار حقوقی! اما نویسنده در جای دیگری هم به شیوه و نحوه ارائه کار فرهنگی ایراد گرفته و نوشته «دلیل دوم بر بیاثری کار فرهنگی که مکمل دلیل اول است، وجود نوعی خودبزرگبینی در این گزاره است»
نتیجه؟ اصلاحطلبان: کار فرهنگی را همزمان با کار حقوقی نکنید، چون کار فرهنگی مستلزم اختیار است و بهطور مستقل از کار حقوقی هم نکنید، چون خودبزرگبینی در آن هست!
نویسنده اعتماد البته بهخوبی میداند که در همه دموکراسیها و فرهنگها، الزام قانون و تعیین حقوق و مجازات، یک بخش جداییناپذیر و بلکه بخش اصلی فرهنگسازی است. این از بدیهیات فرهنگسازی در کشوری مانند امریکاست. فرهنگ روی دوش و بر گرده قانون و الزامات حقوقی سوار است، آنهم قوانین سخن و مجازاتهای مالی سنگین و جریمههایی که گاهی اعمال یکی از آن جریمهها خطاکار و مجرم را از حیزانتفاع و از هستی ساقط میکند.
نویسنده شاید بههمین دلیل مینویسد: «اینها به معنای آن نیست که کار فرهنگی غیرممکن است، ولی با وجود اجبار و الزام و نتیجه آن از پیش تعیین شده است.» بهسادگی میتوان از همه آن چیزی که در جهان بهعنوان فرهنگ شناخته میشود، از ساختمانسازی تا رانندگی یا حتی همین پوشش را تحقیق کرد که فرهنگ با اجبار و الزام قوانین سخت شکل گرفته است. رانندگان امریکایی بیشترین جریمهها و ممنوعیتهای طولانی پشت فرمان نشستن را برای «رانندگی درحال مستی» میپردازند. سرعت ممنوعه، جریمهای ویرانگر دارد. بروکراسی در برخی کشورهای اسکاندیناوی برای امور ساده زندگی هولناک است. در بحث پوشش اگرچه در شکل و نوع آن تفاوت هست، اما قوانینی محکم و اجبار و الزام قاطعی درباره نوع پوشش در مراکز و دانشگاهها و سازمانها و حتی در محیطهای عمومی کنار دریا وجود دارد.
اینجا این پرسش پیش میآید که آیا این نویسنده روزنامه اعتماد یا جریان اصلاحطلبی با آن صبغه و سابقه آکادمیک نمیدانند که الزام حقوقی، پیوست کار فرهنگی در همه فرهنگها و نظامهای جهان است؟ چرا میدانند، اما ظاهراً فرماندهی عملیات رسانهای پروژه ضدحجاب که سر اصلی اصلاحطلبان آن را کلید زد، برعهده همین نویسنده گذاشته شده است و در این عملیات مانند یک جنگ، فرمانده هم به خدعه متوسل میشود، هم به رجز و هم به تهییج دوست و دشمن با هر ترفند و بیان و ابزار!
در حال حاضر رسانههای جریان اصلاحطلب مستمراً در حال تولید محتوا در خصوص ضرورت پایاندادن به مسئله حجاب اجباری هستند و شواهد نشان میدهد محوریت عمومیسازی موضوع حجاب اجباری از سوی اصلاحطلبان در پژوهش سفارشی رأس جریان اصلاحات، با همین نویسنده اعتماد است.
البته ایدههای فرهنگی و اجتماعی و حتی حقوقی اصلاحطلبان در ذیل راهبرد سیاسی آنان تعریف میشود و بنابراین در هر زمانهای بهفراخور دستاوردی که جریان سیاسی آنان دنبال میکند، تغییرپذیر است.