چالشی که نه میتواند آن را حل کند و نه میتواند آن را از وضعیت چالشی خارج کند و تمامی اقداماتی که درباره آن انجام میدهد نیز واجد نوعی تناقض است.چون این روشها از یک سو حل آن را سخت میکند و از یک سو ابعاد چالش را ارتقا میدهد و این منشأ ناآرامی است.
در این موضوع با پدیده زشت ماستپاشی و پیش از آن بیانیه چند پهلوی وزارت کشور وارد فاز جدیدی شدیم.
طرفداران حجاب اجباری توجه ندارند که مجموعه گزارههای آنان در دفاع از اجباری یا قانونی بودن این رفتارها به بنبست رسیده و همین بنبست است که کار را به این مرحله رسانده است. بنابراین ادامه آن سیاستها نیز گره این مساله را پیچیدهتر میکند.
در این باره سخنان زیادی میتوان گفت ولی یک مساله قطعی است و تا هنگامی که حکومت نخواهد آن را بپذیرد هیچ اتفاق مثبتی رخ نخواهد داد. اینکه قانون کنونی غیر قابل اجرا است. الزام حقوقی به رعایت حجاب شرعی غیرممکن است. به همین علت هم در روز میلیونها بار نقض میشود و از قدیم هم میشده است و هیچ اقدام قانونی (و نه غیرقانونی مثل گشت ارشاد) صورت نمیگرفته است. اینها را هم توطئه خارج ندانید؛ همه ریشه داخلی دارد.
پس گام اول باید حذف الزام «حجاب شرعی» باشد این جزو اختیارات مردم است. در مرحله بعد باید برای حفظ نظم که منطقی متفاوت با حجاب شرعی دارد، گفتوگو کرد و راهی را پیدا کرد که مورد تأیید جامعه و زنان باشد.راه دیگری وجود ندارد. ماستپاشی و عصبانیت فرد ضارب،محصول چنین بنبستهایی است.تنها و روان خود را در مواجهه با حجاب زنان خسته و رنجور نکنید.