به گزارش خبرداغ به نقل از ایران : وقتی تیم جنایی به محل حادثه رسید مرد میانسالی که شاهد این جنایت بود، گفت: پسر این زوج دست به جنایت زد او مدتی است که شاگرد کارگاه من است وقتی متوجه شدم به خاطر مصرف مواد با پدر و مادرش درگیری دارد و خانه را ترک کرده سعی کردم که او را با والدینش آشتی دهم. درنهایت شاگردم قبول کرد و پس از هماهنگی با خانواده اش راهی خانه آنها شدیم. اما هنوز چند دقیقه ای از حضور ما در خانه نگذشته بود که او با پدر و مادرش دعوا کرد و با چاقویی که از آشپزخانه برداشته بود آنها را زد و فرار کرد.
با اطلاعاتی که مرد میانسال در اختیار تیم جنایی قرار داد، دستور بازداشت متهم صادر شد. سه روز از این جنایت گذشته بود که همسایه ها در تماس با پلیس مدعی شدند متهم به خانه پدری اش برگشته و آنجا را به آتش کشیده است اما آنها موفق به خاموش کردن آتش شده بودند.
در حالی که این احتمال از سوی تیم جنایی مطرح بود که پسر شیشه ای بار دیگر به خانه پدرش برگردد، آموزش های لازم به همسایه ها داده شد. تا اینکه چهارشنبه گذشته وقتی پسر شیشه ای بار دیگر به خانه پدری رفته و در حال تخریب اموال خانه بود مأموران پلیس بلافاصله وارد عمل شده و متهم بازداشت شد.
گفت و گو با متهم شیشه ای
چرا پدرت را کشتی؟
می خواستم از آنها انتقام بگیرم. باید حقم را می گرفتم. آنها به من پول نمی دادند. هربار که شیشه مصرف می کردم صداهایی در سرم می شنیدم که می گفت از پدر و مادرت انتقام بگیر .
من نمی دانستم پدرم کشته شده و مادرم در بیمارستان است، تصور می کردم که جراحات شدیدی ندیده اند و در خانه مان زندگی
می کنند.
چرا دوبار به خانه برگشتی ؟
دفعه اول خانه را به آتش کشیدم و دفعه دوم هم شروع به تخریب وسایل داخل خانه و شکستن شیشه ها کردم، می خواستم انتقام بگیرم.
زمانی که پدرت زنده بود هم یکبار خانه را به آتش کشیده بودی؟
بعد از اینکه معتاد شدم خانواده ام چندین بار مرا به کمپ بردند، هرچند این کار بی فایده بود چرا که هر بار که از کمپ برمی گشتم دوباره به سمت شیشه می رفتم. یک بار که از کمپ برگشته بودم به سراغشان رفتم تا برای مواد پول بگیرم اما آنها پولی به من ندادند و من هم از شدت عصبانیت و نیاز به مواد بنزین داخل خانه ریختم و آنجا را به آتش کشیدم اما همسایه ها آمدند و آتش را خاموش کردند، پدر و مادرم از من می ترسیدند با اینکه خانه شان را به آتش کشیده بودم از من شکایت نکردند.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
حدود یک سال قبل خانه را ترک کردم. بعد از چند روز در یک کارگاه مشغول به کار شدم و کارفرمایم که از ماجرای قهر من با خانواده ام با خبر شده بود سعی کرد که مرا با آنها آشتی دهد.
وقتی به خانه رفتیم پدر و مادرم وقتی مرا بعد از یک سال دیدند نه تنها خوشحال نشدند بلکه باز هم گفتند پولی به من نمی دهند و باید به کمپ ترک اعتیاد بروم و بستری شوم. من که همان روز شیشه کشیده بودم و حال خوبی نداشتم و توهم به من دست داده بود چاقویی از آشپزخانه برداشتم و به آنها حمله کردم.
در این یک ماه کجا بودی؟
در دستشویی پارک ها و مسافرخانه ها می خوابیدم.من تا زمانی که دستگیر نشده بودم نمی دانستم که پدرم را کشته ام و مادرم در بیمارستان است، شیشه ، زندگی ام را نابود کرد و خیلی پشیمانم.