به گزارش خبرداغ به نقل از اعتماد آنلاین: صادق مرد جوانی است که به اتهام سرقت لوازم خودرو بازداشت شده است. او سابقهدار است و احتمالاً حکم زندان سنگینی در انتظارش است.
صادق از روزهای سخت زندگیاش میگوید:
*چه مدت است در زندان هستی؟
یک سال و نیم قبل بازداشت شدم.
*اینطور که در پرونده آمده سر صحنه سرقت بازداشت شدی، درست است؟
بله با دوستم داشتیم لاستیک یک ماشین مدل بالا را باز میکردیم که بازداشت شدم.
*چطور این کار را کردید؟ معمولاً ماشینهای مدل بالا به راحتی سرقت نمیشوند.
همهجور ماشین را میشود سرقت کرد.
*خیلی وقت بود سرقت میکردی؟
چند سالی است این کار را میکنم.
*شغلی هم داری؟
قبلاً در کار زباله بودم. زباله خشک جمعآوری میکردم، درآمد خوبی هم داشتم. از وقتی مریض شدم و نتوانستم هر روز سرکار بروم سرقت میکردم.
*مریضیات چیست؟
یک بیماری استخوانی گرفتم، نباید در هوای سرد و مرطوب باشم به همین خاطر با دوستم سرقت میکردیم تا خرج زندگی را دربیاوریم.
*چرا دنبال شغل دیگری نرفتی؟
سواد ندارم، جایی به من کار نمیدهند یا کاری که میخواهند خیلی سنگین است.
*چرا درس نخواندی؟
چهارم دبستان بودم که از مدرسه فرار کردم و بعد هم مدتی کار میکردم. قفلساز بودم یعنی شاگرد قفلساز بودم. به درس خواندن علاقه نداشتم.
*خانواده داری؟
مادر دارم. همسرم از من جدا شده و بچههایم را با خودش برده است. البته با آنها در تماس هستم.
*آنها میتوانند از شاکی رضایت بگیرند؟
همسرم اصلاً پیگیر من نیست. اتفاقاً او دوست دارد من زندان باشم تا با بچهها راحت باشد اما من دوست دارم با بچههایم باشم. مادرم اما دنبال رضایت است. البته چون دو فقره سابقه دارم فکر نمیکنم آزادم کنند. با این حال دوستانی بیرون دارم که برایم دنبال رضایت بروند.