به گزارش خبرداغ به نقل از جوان: سارق حرفهای و سه همدستش که متهم هستند مرد طلافروش را به خانه مجلل کشانده و کیف حاوی ۵۰ میلیارد تومان طلای وی را سرقت کردهاند تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند.
چند روز قبل مرد طلافروشی در تهران به اداره پلیس رفت و از چهار مرد که ۵۰ میلیارد تومان طلا از او سرقت کرده بودند، شکایت کرد. شاکی در توضیح ماجرا گفت: «مغازه طلافروشی بزرگی در یکی از خیابانهای مرکزی تهران دارم و مشتریان زیادی به مغازهام رفت و آمد میکنند. سه ماه قبل در بازار با مردی به نام مازیار آشنا شدم که مدعی بود تاجر است و از خارج لوازم یدکی وارد میکند. او گفت سرمایه زیادی دارد و میخواهد قسمتی از آن را در خرید و فروش طلا سرمایهگذاری کند و از من خواست به او آموزش بدهم.
از آن روز به بعد ما با هم ارتباط تلفنی داشتیم و گاهی هم به مغازهام میآمد و من هم به او آموزش میدادم. گاهی هم چند روزی خبری از او نبود و وقتی میآمد ادعا میکرد خارج از ایران بوده است. به هرحال ارتباط ما ادامه داشت و ما یا به صورت تلفنی یا قرار ملاقات در بیرون یکدیگر را میدیدیم و درباره سرمایهگذاری در خرید و فروش طلا و گاهی هم ارز خارجی با هم صحبت میکردیم و به هم مشورت میدادیم. چند روز قبل وقتی با هم در رستورانی شام میخوردیم، فردی با تلفن همراه او تماس گرفت و مازیار مدعی شد یکی از دوستان تاجرش است که در یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس زندگی میکند. وقتی تلفنش تمام شد، گفت دوستم قرار است چند روز دیگر برای خرید طلا به ایران بیاید و از من خواسته با چند طلافروش هماهنگ کنم تا از آنها طلا بخرد. مازیار گفت دوست تاجرش طلاها را با قیمت بالا میخرد و از من خواست از فرصت استفاده کنم و مقدار زیادی طلا به مرد تاجر بفروشم. پس از اینکه درباره قیمت موافقت کردیم، تصمیم گرفتم علاوه بر فروش طلاهای خودم مقدار زیادی طلا هم از دوستانم امانت بگیرم تا با فروش آن سودی بیشتری گیرم بیاید.»
غذای مسموم
شاکی ادامه داد: «روز قرار فرا رسید و مازیار آدرس خانه مجللی را در یکی از خیابانهای شمال تهران به من داد و گفت خانه متعلق به خودش است و دوستش میهمان اوست و از من خواست با طلاها به خانهاش بروم. من ۵۰ میلیارد تومان طلا را داخل ساکی ریختم و با خودرویم راهی خانه مازیار شدم به امید اینکه در این معامله سود هنگفتی گیرم بیاید، اما خبر نداشتم که او همراه سه نفر از دوستانش چه دامی برایم پهن کرده است. وقتی به محل قرار رسیدم مازیار همراه دو نفر منتظر من بود که یکی از آنها را خریدار طلاها معرفی کرد و نفر دوم را هم یکی از دوستان کارخانهدارش. مرد دیگری هم آنجا بود که نقش گارسون را داشت و از ما پذیرایی میکرد. من طلاها را به خریدار نشان دادم و او هم چکهای رمزداری را به من نشان داد و قرار شد پس از خوردن ناهار قرارداد را امضا کنیم و معامله انجام شود.
لحظاتی بعد گارسون ناهار مفصلی را روی میز چید و ما هم شروع به خوردن کردیم، اما پس از آن هیچ چیز نفهمیدم تا اینکه چند ساعت بعد وقتی چشمانم را باز کردم، دیدم روی تخت بیمارستان هستم. تازه متوجه شدم مازیار و دوستانش چه بلایی سرم آوردهاند. آنها با غذای مسموم مرا بیهوش کردند و پس از سرقت ۵۰ میلیارد تومان طلاهایم، بدن نیمهجان مرا در خیابان رها کرده بودند تا اینکه رهگذری متوجه من میشود و مرا به بیمارستان منتقل میکند.»
خانه اجارهای
با طرح این شکایت، پرونده به دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای ویژه سرقت برای رسیدگی در اختیار تیمی از مأموران پلیس قرار گرفت. مأموران پلیس در نخستین گام به خانه مورد نظر رفتند و دریافتند سارقان حرفهای با مدرک جعلی خانه مجلل را با قیمت بالایی برای یک روز اجاره و پس از اجرای نقشهشان آنجا را تخلیه کرده و از محل گریختهاند. همچنین مشخص شد سارقان در تمامی مراحل سرقت هیچ ردی از خود به جای نگذاشتهاند.
بدین ترتیب مأموران پلیس تحقیقات گستردهای را برای شناسایی و دستگیری سارقان آغاز کردند.