به گزارش خبرداغ به نقل از روزنامه سازندگی: محسن هاشمی رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران در گفتگو با سازندگی می گوید که یکی از دلایل بن بست موجود این است که عده ای نمی گذارند حرکت های اصلاحی درون سیستمی آغاز شود و به نتیجه برسد. او باید یادآوری این که عده ای با شعارهای ضد استبدادی و ضد استعماری فرمان کشور را به دست گرفته اند تاکید می کند که همین افراد خودشان دچار افراط شده اند. محسن هاشمی معتقد است به نظر می آید نظام سیاسی به دنبال جمع کردن ماجرای اعتراضات است و نه حل مسئله.
متن گفت و گو با محسن هاشمی رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران در پی می آید:
****
اخیرا آقای رئیسی و برخی از مسئولان از پیشرفت کشور در این سالها سخن گفته اند. شما هم چند روز پیش به جمله ای از ایشان اشاره کردید که گفته بود قطار پیشرفت کشور در حال حرکت است و دشمن می خواهد این قطار را متوقف کند. خب شما برداشتی از این نگاه به توسعه دارید؟
محسن هاشمی: باید اعتراف کنم که نه تنها برای من، بلکه برای بسیاری از نخبگان وحتی مردم عادی، فهمیدن این سخنان دشوار است...
**چرا؟ بالاخره دولت معتقد است که کشور در مسیر پیشرفت و توسعه است...
محسن هاشمی: آقایان باید توضیح بدهند که منظورشان از پیشرفت در چه حوزه هایی است. شاخص های رشد اقتصادی، نرخ تورم، افزایش قدرت خرید، درآمد سرانه، نرخ بیکاری، صادرات، نرخ سرمایه گذاری داخلی وخارجی، شدت انرژی، شاخص بورس، توان استخراج نفت وگاز از مخازن مشترک و....است. خب در کدام یک از این شاخصها، نه در مقایسه با دوران سازندگی و اصلاحات، بلکه در مقایسه با چند سال قبل یعنی سالهای 94 تا 96 هم مثبت بوده ایم؟ اکثر این شاخص ها طی دهه گذشته صفر یا منفی بوده است.
ممکن است منظورشان از پیشرفت در حوزه های دیگری مانند سیاست باشد...
محسن هاشمی: در سیاست داخلی که وضع بدتر است. شاخص توسعه و پیشرفت در سیاست، میزان مشارکت مردم در انتخابات، میزان تنوع سلایق و نظرات در حوزه رسمی، میزان آزادی بیان ورسانه ها، تعداد زندانیان سیاسی، مجوز دادن به احزاب و ... است که وضعیت روشن است و می بینید. مهمترین آن هم عدم شرکت اکثریت مطلق جامعه در انتخابات 1400 بود که آقای رئیسی به عنوان رییس جمهور معرفی شدند. در حوزه گسترش فقر وحاشیه نشینی، بزهکاری، آسیبهای اجتماعی ، شکافهای قومی و مذهبی، کاهش شدید سرمایه اجتماعی بخصوص اعتماد عمومی و امید به بهبود در آینده که در نظرسنجی های رسمی هم منعکس شده است، نشانه هشدار است نه پیشرفت، اعتراضات ماههای اخیر هم عمدتا ماهیت اجتماعی داشت ونه مانند اعتراضات سال 88 سیاسی ونه96و 98 اقتصادی.
در حوزه دیپلماسی هم که دولت نتوانست برجام را احیا کند...
محسن هاشمی: بله. در سیاست خارجی نه تنها برجام احیا نشد، تصویب دو قطعنامه کمیسیون حقوق بشر و اخراج ایران از کمیسیون زن که در تاریخ سازمان ملل بی سابقه است در کنار تحریمهای روزافزون غیرهسته ای و موج احضار سفرای ایران و اقدامات اخیر چین متحد راهبردی ما وضعیت را نشان می دهد. اخیرا هم که دولت رسما خواستار بازگشت به پیش نویس وین، یعنی وضعیت دوسال قبل شده که نشانه پیشرفت نیست. حتی در حوزه دفاعی و انرژی هسته ای هم بدلیل تحریمهای ظالمانه و کارشکنی ها و حملات سایبری و تروریستی، آسیبها واخلالهایی در روند پیشرفت دولتهای گذشته ایجاد شده است.
آقای رئیسی حضور مردم را به عنوان یک قدرت نام برده است. به نظر شما الان دولت از این قدرت بهره مند است؟
محسن هاشمی: بنده هم این سخنان را شنیده ام. بخصوص تاکیدی که بر حضور مردم بعنوان مهمترین مولفه قدرت دارند اما این انباشت نارضایتی ها که علائم وگستردگی آن از انتخابات ریاست جمهوری به چشم آمد و اکنون در خیابان و فضای مجازی می بینیم قابل انکار نیست. به نظرم این موضوع در نظرسنجی های رسمی هم منعکس شده است.
شما معتقد هستید که دشمن می خواهد قطار پیشرفت کشور را متوقف کند؟
محسن هاشمی: بالاخره دشمنان همیشه علیه کشور ما، ئوطئه و دسیسه داشته اند اما شاید این احتمال وجود داشته باشد که علت هجمه اخیر دشمنان، پیشرفتهایمان نباشد. زیرا دشمن قاعدتا در برابر پیشرفت، عقب نشینی می کند و حداکثر راضی به وضع موجود می شود اما در برابر پسرفت، طمع می کند و برای ضربه زدن و براندازی و پسرفت بیشتر، فشار می آورد.
**تحلیل شما این است که چون پسرفت داشتیم، سوار موج اعتراضات شده اند؟
محسن هاشمی: اگر با این احتمال به موضوع بنگریم می بینیم که دقیقا مشکلات واعتراضات و بحرانها، در همان حوزه هایی است که پسرفت داشته ایم.اگر ارزش پول ملی ظرف 12 سال گذشته یک چهلم نشده بود، اگر رشد اقتصادی که در دولت های سازندگی و اصلاحات و دوره برجام بالاتر از 6 درصد بود، به صفر و منفی نمی رسید، اگر خط فقر از بیست درصد جامعه به شصت درصد جامعه گسترش نمی یافت، اگر صندوق های رای رونق داشت، قطعا خیابان ها جای کسب و کار و نشاط و همبستگی ملت بود نه جای اعتراض و درگیری.
آقای رئیسی متوجه این موضوع نیست؟
محسن هاشمی: اگر ما ریشه مشکلات را انکار کنیم نه تنها نمی توانیم آنها را حل کنیم بلکه حتی نمی توانیم آنها را جمع کنیم و از آقای رییسی و سایر مسئولان اجرایی وتقنینی می خواهم که با تامل به حوزه های گوناگون بنگرند، شاید مشکلی را دیدند و برایش راه حلی داشتند که وضعیت فردا را اگر از امروز بهترنمی کند، بدتر نکند.
**پس چگونه حال یک ملت خوب می شود ؟
محسن هاشمی: مشکلات عمدتا از ایده گرایی خیالبافانه به جای همگرایی واقعگرایانه آغاز می شود و متاسفانه به فعال نمایی منتهی میگردد. فعال نمایی بدین معنی است که دائما در حال برنامه ریزی و چیدن راهبردی باشید ولی منجر به تولید نتیجه نشود. باید بپذیریم با تخریب چهره های دلسوز نظام، دیگران را که دل گرو آب و خاک با اهداف انقلاب اسلامی ندارند بر مدیریت اعتراضات مسلط می کنیم. باید اجازه میدادیم اینگونه افراد به ایفای نقش خود در چهار چوب اهداف واقعی بپردازند. آیت الله هاشمی در سال ۸۸ چنین نقشی را ایفا کردند و هزینه سنگینی هم دادند. باید امکان استفاده از ظرفیتهای قانون اساسی فراهم باشد. ناامیدی بخش مهمی از جوانان باعث ترس از آینده شده، چرا که پیشرفت را احساس نمیکنند و حتی ممکن است در مقایسه با دیگر کشور ها احساس پسرفت داشته باشند. لذا باید امید را برای یک زندگی بهتر با بوجود آوردن اشتغال ،ازدواج، مسکن و توسعه، رشد و رفاه تزریق کرد تا امید بازگردد.
**چگونه؟
محسن هاشمی: باید آرامش ذهنی جامعه و مردم را بازسازی و برقرار کرد. مواظبت از طبقه متوسط و رشد این طبقه در کشور از اهمیت ویژه ای برخوردار است. متاسفانه این طبقه در حال از بین رفتن است و روز به روز فقیرتر میشود. حال که نا امیدی باعث ترس و اعتراض و خشونت شده نباید پاسخ خشونت را با خشونت داد. آیت اله هاشمی می گفتند بهترین راه برای معرفی ایران اسلامی، ساختن ایرانی آباد و آزاد و معتدل است، زیرا در ایران همه چیز برای احیای ایران آباد وجود دارد. با ایران آباد و آزاد حتی نفوذ ایران در مسائل جهانی بیشتر خواهد شد و حتی می توانیم مشکلات جهان اسلام را حل کنیم. باید در داخل عدالت مورد نظر را بوجود آوریم. با هویت، مشروعیت و کارآمدی می توانیم مشکلات را حل کنیم اما با جار و جنجال و انقلابی و فعال نمایی به جایی نمی رسیم..
پس چرا اصلاحاتی صورت نمیگیرد؟
محسن هاشمی: به ایده های اصلاحی به صورت مستقیم، نه گفته نمی شود ولی در واقع به صورتی مدیریت میشود که اکثر حرکتهای اصلاحی درون سیستمی به نتیجه نرسد. عده ای با شعارهای ضد استبدادی و ضد استعماری فرمان کشور را به دست گرفته اند ولی دچار افراط شده اند. در صورتی که اسلام در تمام شئونات زندگی از ما اعتدال می خواهد. فاصله تصورها از واقعیت ها زیاد شده است. نباید به بهانه مبارزه با استکبار و استعمار، زندگی سیاه و غیر قابل تحملی برای مردم خود ایجاد کنیم. مواظب باشیم خدایی نکرده عملکرد ما باز تولید آن اندیشه ها نباشد. اگر این رفتارها و سیاست ها را آسیب شناسی نکنیم، ناکامی ها تمامی ندارد. به همین دلیل است که بیشتر به نظر می آید نظام سیاسی به دنبال جمع کردن ماجرا است و نه حل مسئله.