اگر جوانی را، فرض کنید فرزند یا برادر و خواهر خودمان را نهی از منکر کردیم و پاسخ مناسب نشنیدیم و ندیدیم؟ اگر اصرار کردیم و طرف روی دنده لجاجت افتاد و اصل دین و آیین را انکار کرد؟! یعنی ما او را از بیتوجهی یا مسامحه نسبت به انجام یک امر یا حکم شرعی، به سوی انکار ضروری دین کشاندیم! به همین دلیل در موضوع امر به معروف و نهی از منکر به موقعیت و مقتضی و تاثیر توجه شده است.
کاری نکنیم تا کسی که نسبت به یکی از احکام دینی بیتوجه، کاهل یا لاابالی است، به سمت انکار ضروری دین گرایش پیدا کند.
چرا ما در امر به معروف و نهی از منکر، به قول فرنگیها، کاتولیکتر از پاپ و پیامبرتر از پیامبر شدهایم؟! گره ای را که با دست و تسامح به آسانی باز میشود، به دندان کشیدهایم و مساله را تبدیل به مشکل و بعدا تبدیل به بحران کردهایم؟
نکته بسیار جذاب که در معارف دینی ما و نیز در فرهنگ ملی و ایرانی و ادبیات ما درباره سلوک زنان و البته مردان وجود دارد، تاکید بر پوشش نیست که امری ظاهری است، توجه و تاکید بر «شرم و حیا» است که امری باطنی است. در قرآن مجید از تعبیر «لباس التقوی» استفاده شده است، لباس تقوا به مثابه پوشش جان انسان است و نه پوشش تن او.
مرحوم تنکابنی در کتاب قصصالعلماء از شیخ حسن روایت کرده است که شیخ جعفر نامی، نیمه شبان یا وقت نماز عادت داشت، افراد خانواده و همسایه! را صدا میزد تا برای نماز بیدار شوند، میگوید: «به در خانه که منزل من بود، میآمد فریاد میزد که برخیز، من همان افتاده میگفتم: ولاالضالین یا اللهاکبر! یعنی من مشغول نمازم، پس او خاطر جمع میشد، برمیگشت!» مگر نه این است که دین و احکام دینی، در واقع بال پرواز انسان به سوی کمال و مکارم است؟ کمال و مکارم و قصد قربت به خداوند متعال که سرچشمه همه خوبیها و زیباییهاست، با اجبار و قهر و بدخویی که فراهم نمیشود.