حالا برخی بانوان سینماگر که بالای منزلت شصت سالگی هستند و حجابشان را برداشتند، به نظرم چیزی بر آنها هم نیست و در واقع کارشان تبلیغ حجاب بود!
فالاچی، موقع مصاحبه با امام ۵۱ سالش بوده است. شبیه زنهای ویتکنگ شده بود. کوتاه قامت و تکیده، با گونههای استخوانی برآمده، با چهرهای ککی -مکی و پر چین و شکن و چروکیده.
من میخواهم شبهه را قویتر مطرح کنم! ما چه پشتوانه نظری و شرعی برای حجاب اجباری داریم؟ حداکثر میتوان گفت، میتوان از شأن حکومت دینی بهره برد و با استناد به «امر به معروف و نهی از منکر» حجاب را اجباری کرد. بسیار خب پس چرا نماز و روزه و حج و خمس و زکات اجباری نیست؟ و هر کدام گشت مخصوص به خود را نداشته و بحمدالله ندارند.
به روایت ابوبصیر، مگر امام باقر علیهالسلام نفرموده است: «إنّ أوّل ما یُحاسبُ بِهِ العبدُ الصّلاةُ، فإِن قُبِلت قُبِل ما سِواها» نخستین چیزی یا امری که انسان میبایست پاسخگو باشد، نماز است. اگر نماز پذیرفته شد، سایر اعمال نیز پذیرفته میشود. امام صادق علیهالسلام بر این روایت پدر خود این جمله را افزودهاند که «وإذا رُدّت علیهِ رُدّ علیهِ سائِرُ عملِهِ» اگر نماز پذیرفته نشود، دیگر اعمال نیز پذیرفته نمیشود.
جایی شما دیدهاید و خواندهاید که گفته شده باشد، حجاب جزو اصول دین است؟ رکن دین است؟ اگر کسی حجاب را رعایت نکرد از دین خارج میشود؟ اصلا ما در بین کتابهای فقهمان کتابی با عنوان «کتاب الحجاب» داریم؟!
تقریبا میتوان در فقه شیعه و سنی بین 30 تا ۴۰ کتاب فقهی را شناسایی کرد. شناسایی کتابهای فقهی و ابواب زیرمجموعه آن در تاریخ فقه اسلامی، موضوع بسیار با اهمیتی است که برخی محققان به آن پرداختهاند.
حجاب به این پررنگی و غلظت که در کشور ما و در بین فقیهان ما پس از انقلاب مطرح شده است، مطلقا چنین جایگاهی در فقه ندارد.
شما مجتهدی را سراغ دارید که در درس خارج فقه خود تا به حال موضوع حجاب را مطرح کرده باشد؟ یادم هست، چندین سال دروس خارج فقه مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی را از رادیو پیگیری میکردم، سالها بحث همچنان در کتاب الحج و بحث طواف بود. مهمتر از بررسی یک موضوع که به عنوان فروع یا شاخههای دین مطرح میشود، میبایست به مقوله حجاب از زاویه «فقه مقاصد» نگریست.
گفته شده است که احکام شریعت برای ایجاد مصلحت و رفع و دفع مفسده وضع شده است، زیرا مبنای شریعت همین است. شریعت تمام ساختار و محتوایش، نگاه به معاش و معاد و عدالت و مصلحت و رحمت است، اگر شاهد بودیم که امری، از عدالت به سوی ستم، از رحمت به سوی قساوت، از مصالح به سوی مفاسد و از خردمندی به سوی بیهودگی گرایش پیدا کرده است، میبایست درنگ کنیم و ببینیم. راه را از کجا کژ و مژ آمدهایم.