ریحانه اسکندری:به اندازه کافی از تیم ملی حمایت شد. آنهایی که هیچ چیزی از فوتبال نمیفهمند، وارد معرکه شدند و با دلایل و انگیزههای متفاوت، بازیکنان و کادرفنی را مورد تمجید قرار دادند. این جام جهانی، برای خیلی از ما ایرانیها با گذشته فرقهای زیادی داشت و از زمین تا آسمان، همه چیز دگرگون بود. احتمالا به همین علت، خیلیها خودشان را وسط بازی انداختند و به تعریف از تیم ملی مشغول شدند. ایرادی هم ندارد؛ همه ما از یک سرزمین هستیم و ممکن است نظرات مختلفی در خصوص پدیدهها داشته باشیم اما زمان و میزان این تعریف و تمجیدها، اهمیت زیادی دارد.
جام بدی بود
تیم ملی با سه امتیاز، از جام جهانی 2022 خداحافظی کرد. هرگز تا این حد به صعود نزدیک نبودیم. فاصلهمان با ساختن رویای جدید، فقط یک گل بود؛ یا گل نمیخوردیم و یا گل میزدیم اما توانایی این کار را نداشتیم. تنها سه امتیاز گرفتیم، در حالی که نسل طلایی فوتبال ایران وارد قطر شده بود. نسلی که فقط 4 سال قبل، مراکش را برد و اسپانیا و پرتغال را جان به لب کرد. نسلی که میتوانیم تا سالها در موردش بنویسیم و آنها را استعدادهای خاص فوتبال ایرانی بدانیم. با این همه بازیکن خوب و درجه یک، نتایجی گرفتیم که جای تعریف ندارد. در یک کلام، جام بدی را سپری کردیم.
کیروش حق اعتراض دارد؟
برای کارلوس کیروش، یک جام جهانی دیگر تمام شد. او به هر چه که میخواست، دست یافت اما نتوانست به آن چه که ایران انتظارش را داشت، برسد. ما فقط دوست داشتیم از این گروه که حداقل روی کاغذ ساده به نظر میرسید، صعود کنیم. این پتانسیل را داشتیم که به دور بعدی برویم. مشخصا حریف انگلیس نمیشدیم؛ حالا 6 بر 2 یا یک بر صفر، امکان شکست خوردنمان بسیار زیاد بود ولی اتفاقی که افتاد، حیرتآور است. به انگلیس با اختلاف 4 گل باختیم بدون اینکه حتی برای 10 دقیقه از صد و خوردهای دقیقه که بازی کردیم، کار تاکتیکی انجام باشیم. شاید قبول کنیم که شرایط آن دیدار، با همه بازیهای تاریخ تیم ملی فرق داشت اما با این توجیه میتوان دریافت 6 گل از انگلیس را هضم کرد؟ مسلما باید به کیروش حق دفاع از عملکردش را داد اما بهتر است حق اعتراض را از او سلب کنیم چون هر چه میخواست، در اختیار داشت. بعد از دو ناکامی بزرگ در کلمبیا و مصر، توانست به جام جهانی برود، بازیکنانی که دوست داشت را دعوت کرد، اردوی باکیفیت داخلی داشت، لیگ را تعطیل کرد، پول خوب گرفت، حمایت سیاسی و اقتصادی را پشت سر خود دید و هرگز جو جهنمی علیه او شکل نگرفت اما نتایجی که با او در این جام جهانی ثبت شد، کمی دور از انتظارات بود.
چقدر هم خوشحالی کردیم. همه شهر را پر کردیم از بنر و تمام تیترها به شادمانی یک ملت از این پیروزی جذاب اختصاص یافت. همه شاد بودیم ولی این شادی زودگذر، به خاطر عملکرد بسیار ضعیف مقابل امریکا سرد شد و از دهان افتاد. برانکو وقتی در پرسپولیس کار میکرد، فرهنگ جالبی را بین بازیکنان پرسپولیس جا انداخت. او بعد از کسب هر پیروزی، در رختکن به بازیکنانش میگفت: «اگر بازی بعدی را نبریم و امتیازی نگیریم، این پیروزی به دردمان نمیخورد» و چقدر این جمله درست است. اگر شما برد پشت برد نداشته باشید، کسب پیروزی برایتان به یک کالای شیک اما بدون استفاده و دکوری تبدیل میشود. پیروزی بر ولز، دقیقا همین حالت را داشت و نباید بیش از آن چه شایسته است، در موردش صحبت کنیم. ولز تمام شد و در بازی با امریکا هم کاری از پیش نبردیم. همه چیز مثل روز روشن است!
عملکرد تیم ملی با کیروش در یک نگاه
اگر به دنبال قضاوت عملکرد تیم ملی با کارلوس کیروش هستید، فقط با یک موضوع تاکتیکی قابل بررسی است؛ تا وقتی گل نخوریم، عالی و بدون نقص بازی میکنیم اما وقتی گل میخوریم، به تیمی دستپاچه، بیبرنامه، بدون تمرکز و غیرعادی تبدیل میشویم. البته این موضوع به صدها دلیل بازمیگردد اما قطعا عملکرد تیم ملی باعث شده که منتقدان با لقب «ترسو» از ایران صحبت کنند. لقبی که شایسته این نسل طلایی از بازیکنان نیست. مشخصا نباید برای فدراسیون در مورد حفظ کیروش یا لغو قرارداد او صحبت کرد به خصوص که حمید سجادی از تلاش برای تمدیدقرارداد این مربی پرتغالی صحبت به میان آورده اما این حق برای همه مخاطبان و هواداران فوتبال وجود دارد که انتقاد کنند. انتقاد از عملکرد کیروش اصلا تعجببرانگیز نیست. ما به جام جهانی رفتیم تا مقابل انگلیس و امریکا، نمایش دلپذیری از خود برجای بگذاریم و در وهله دوم، به دنبال صعود از گروه باشیم اما از انگلیس 6 گل خوردیم، به امریکا باختیم و در نهایت، در نزدیکترین فاصله ممکن تا صعود، به خانه بازگشتیم. شاید بهتر است به جای تمجیدهای بیحاصل و بدون مطالعه، کمی به فکر آینده تیم ملی باشیم.