به گزارش خبرداغ به نقل از خبرآنلاین، در چین هر خانواده به طور میانگین ۶.۵ فرزند، در ایران ۷، برزیل ۶ و در اروپای غربی حدود ۲.۵ فرزند داشت. هرچه جوامع رو به رشدتر بودند، الگوی فرزندداری کوچکتری نشان میدادند.
در یک تحلیل فرضی رشد و توسعه مادی همه جانبه در کیفیت منازل، وسایل مورد استفاده در خانه، آموزش، بهداشت و کاهش عمومی سطح فقر ایجاب میکرد بشر مانع کمتری برای رسیدگی به فرزندان پیش رو داشته باشد؛ اما در عمل هرچه امکانات در دسترس بیشتر شد، میانگین فرزندآوری کمتر شد. هرچقدر خانوادهها پیشرفت فردی و اجتماعی بیشتری کسب کردند، دیرتر ازدواج کرده و دیر تر فرزنددار شدند و در عین حال به ۱ یا ۲ بچه اکتفا کردند.
این که چرا بشر امروز در عین دسترسی به امکانات رفاهی بیشتر نسبت به نسلهای فقیرتر پیشین فرزند کمتری دارد، پاسخهای متفاوتی به دنبال داشته است. این فرضیه مطرح میشود که علت رشد اقتصادی همین کاهش الگوی فرزندآوری است؛ به این معنی که هرچه تعداد فرزند در یک جامعه یا خانواده کمتر شده، باعث رشد و توسعه اقتصادی آن شده است. با پذیرش این فرض، افراد مجرد یا تنها باید وضعیت اقتصادی بهتری نسبت به همین خانوادههای کمفرزند داشته باشند، که البته چنین نیست! خانوادههای دارای درآمد بالاتر نیز فقیرتر نشدهاند.
در مقیاس بزرگتر نیز هرچه زمان گذشته است، جمعیت کشورهایی که رشد اقتصادی خوبی را طی کردهاند کمتر نشده، بلکه بیشتر و بیشتر شده است.
در نتیجه نمیتوان علت کاهش الگوی فرزندآوری را به اقتصاد گره زد. با این حال هستند خیل بزرگی از خانوادههای جوان که به علت موانع موثر اقتصادی، حاضر به پذیرش ریسک فرزنددارشدن چندباره نمیشوند. با این حال تداوم کمفرزندی و بهخصوص تکفرزندی، مخاطرهآمیز خواهد بود؛ اما نه فقط برای دولتها، که برای رشد اقتصادی به صورت پیوسته و بدون وقفه به نیروی انسانی جوان نیاز دارند؛ خانوادهها اغلب در اولین پله زیان قرار دارند.
پژوهشگران زیانهای زیر را به تکفرزندی نسبت دادهاند:
این مشکلات و موارد دیگر، این سوال را مطرح میکند که هزینههای تولد یک فرزند بیشتر، به پذیرفتن شرایط پرخطر فعلی ارجح نیست؟
مدیر بنیاد سیاستپژوهی پیشرفتاجتماعی پدیدار