جان باختن تأسفبار دختر جوان هم میهن عزیزمان خانم مهسا امینی یکی از مهمترین تمایزات جرقهزدن حوادث اخیر نسبت به حوادث پیشین بود که همچون داستانی تراژیک به سلسله رخدادهایی انجامید که از اعتراض مسالمتآمیز تا آشوب و درگیری را در مکان و زمانهای متعددی دامن زد. گروههایی که در واکنش وارد شدند، غالباً جوان و کم سن و سال و به گفته مقامات قضایی و انتظامی اغلب دانشجو و دانش آموز بوده اند.
پس از این ماجراها و به دلیل شکل و ماهیت این واقعه حساسیت زیادی به وجود آمد که موجب راه یافتن نامتعارف و بیسابقه موضوع به رسانههای خارج کشور و برجستهسازی موضوع شده است. اینک نیز همین مسأله میتواند به شکلهای متفاوتی ارزیابی پیامدی نتایج آن با هر پیامدی قطعاً تابعی خواهد بود از رویکرد و شیوه برخورد، یا درک و تعامل و تحلیل نظام جمهوری اسلامی ایران از این موضوع و تمام عناصر و عوامل و نتایج آن.
واقعیت آن است که اگر آمار دستگاه قضایی و انتظامی درباره میانگین سنی بسیار جوان و کثرت دانشجویان و دانشآموزان دستگیر شده در اغتشاشات اخیر درست باشد، که به نظر میرسد چنین است و معقول و منطقی نیز هست، میباید در مواجهه با موضوع و هر تصمیمی که درباره مهار یا برخورد با معترضین وجود دارد (و ما را بدان کاری نیست)، مطالعه دقیقی نیز درباره کل ماجرا صورت گیرد و میزگرد و مصاحبههایی توسط اشخاص ذیصلاح و متخصص جامعه شناس، روانشناس، سیاستاندیش، اقتصاددان، و حتی زبانشناس انجام شود تا به تحلیل درست و ادبیات واسطهای میان حاکمیت و نسل جوان دست یابیم و ادبیات و زبان دشواری را که مدتهاست قدرت ابداع و اقناع را از دست داده متحول کنیم. ای کاش میشد در فضایی آزاد در دانشگاهها و مراکز تحقیقی و رسانه ملی این کار روی میداد تا همه ببینند جامعه چه پویش و ارزشی را تجریه و استقبال خواهد کرد.
علاوه بر این، از خواستها و آرزوهای نسل جوان و کاستیها و روشهای معیوب در برخورد با جامعه باید مطلع شویم و به جای انباشت شعار و غبار در جامعه متکثر کنونی، ببینیم نیازها چیست و کمبودها در کدام مسایل متمرکز شده و نارضایتی را دامن میزند. جامعهشناسان و روانشناسان دانشگاهی و متخصصان اقتصاد به خوبی میدانند که این فرصت چقدر مغتنم است و شک نداشته باشید که بیش از جامعه و گروههای جوان و منتقد و معترض، به مدیریت متصلب و پر مسأله کنونی که اسیر دیوانسالاری شعار زده و درگیر تورم و ناکارآمدی شده تشریک مساعی خواهد کرد.
مردم نیازمند سخن نو و بیان مشکلات برای یافتن راه حل هستند. یک گروه ویژه در پس رسانه ملی و مجازی، و دیگر مجاری عمومی برای ابراز نظر و بیان و نقد نشستهاند و به جای تسهیم و تسهیل فرصت گفتگو و نقد سازنده،گاهی با ادبیات فرسوده و بی نسبت با اندیشه و عواطف نسلهای اخیر هرجه میخواهند میگویند و ابایی ندارند که دربرابر هر فرد منتقد و متفاوتی نیز اتهام و کیقرخواست و تکفیر به میان آورند. اینها به جای حل مشکل و رفع موانع در راه توسعه و پیشرفت، تضاد و تناقض را در خیابان و سیاست و میدان میافزایند. این وضع همان دور باطل است که دارد توش و توان، و فرصت و زمان را از مردم و میهن ما میگیرد و آشتی و همدلی را به مخاطره میاندازد.
جامعه سالهاست نیازمند امید و سخن نو و ابداع و مهر و ابتکار است. جوانان ایران نمیدانند با چه کسی باید درد دل کنند، نمیدانند در کجا و چگونه از خلأهای زندگی و آیندهشان سخن بگویند. اگر فقط فاصله میان ارزش پول ملی و یک متر مسکن و یا یک خودروی بی کیفیت را بسنجیم، آنگاه به بسیار پرسشها و سخنها که در دل و روح این جوانان موج میزند و پاسخی نمیگیرد پی خواهیم برد.
به حسن خُلق توان کرد صید اهل نظر