به گزارش خبرداغ به نقل از خبرآنلاین، کارشناس حوزه انرژی ضمن اشاره به آغاز تغییر روندها در مناسبات انرژی جهان و معضل زمستان سخت در اروپا، احیای برجام را فرصتی بی نظیر برای افزایش تولید نفت و نقش آفرینی موثر ایران در بازارهای جهانی انرژی دانست و تاکید کرد: با حضور چینی ها و شرکای اروپایی باید تلاش کنیم که پروژه های ال ان جی را پیش ببریم.
ابوالفضل خدائی: «زمستان سخت» کلیدواژه آشنا و دلهره آور این روزها با گذشت نزدیک به ۷ ماه از آغاز تهاجم روسیه به خاک اوکراین است. جدال روسیه و کشورهای غربی در حالی مسیر را به سمت افزایش بی سابقه حامل های انرژی برده است که حالا اروپایی ها از جمله آلمان برای تأمین سوخت نیروگاههای خود در پاییز و زمستان مجبور به استفاده از ذغال سنگ شده اند. مساله آینده بازار انرژی و ورود دخایر تازه برای تعدیل قیمت ها همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد. جدال روسیه و غرب بر سر انرژی تا کجا ادامه خواهد یافت؟ آیا آنطور که گفته می شود اروپایی ها با سخت ترین زمستان تاریخ خود مواجه خواهند بود؟ آیا احیای برجام و ورود ذخایر ایران به بازارهای جهانی معادلات را تغییر خواهد داد؟ چه فرصت هایی مهمی برای ایران در برهه حساس به منظور نقش آفرینی در بازارهای جهانی به وجود آمده است؟ مجید رئوفی، پژوهشگر حوزه دیپلماسی و سیاستگذاری انرژی با حضور در کافه خبر خبرآنلاین به این سوالات مهم پاسخ داد که در ادامه مشروح این گفتگو را می خوانید:
برای ورود به بحث لطفا ابتدا اشاره و قیاسی به فضای قبل و بعد جنگ اوکراین در حوزه انرژی روسیه و اروپا داشته باشید و مهمترین روندهای تغییر در این عرصه را ذکر بفرمایید.
طی سالهای گذشته، روسیه یکی از تأمین کنندگان اصلی گاز کشورهای اروپایی بوده و از طریق خطوط لوله ای که از طریق اوکراین و هم از طریق خط لوله نورد استریم و همچنین ترکیه وارد اروپا میشود، مقادیر زیادی گاز به اروپا صادر میشود. نورد استریم یک مستقیم به آلمان می رفت و قرار بر این بود که نورد استریم دو نیز ۵۵ میلیارد مترمکعب به حجم گاز صادراتی اضافه کند که در نهایت تحت تحریمهای دوره ترامپ این پروژه پیش نرفت و تا به امروز نیز معطل مانده است.
در بخش نفت همکاریهای طولانیتری نسبت به بخش گاز بین اروپا و روسیه وجود داشته است که قبل از حمله روسیه به اوکراین حجم صادرات روسیه به اروپا عددی بین ۲.۲ تا ۲.۶ میلیون بشکه نفت خام در روز بوده که منابع مختلف اعلام کردهاند. این تنها میزان نفت خامی بوده که از روسیه به کشورهای اروپایی صادر می شده و علاوه بر آن حدود ۱.۲ میلیون نیز حجم صادراتی فرآورده ها از جمله دیزل، نفتا، نفتکوره، بنزین و غیره بوده که حدود ۵۰۰هزار بشکه از آن در روز به دیزل اختصاص داشته و همانطور که می دانیم این روزها بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله آلمان با افزایش قیمت این فرآورده مواجه شده اند.
این روند با اعمال تحریمهای البته کمشدتی علیه بخش نفت و گاز روسیه دستخوش تغییر شده و با بسته های تحریمی جدیدی که علیه روسیه اعمال می شود، تغییر بیشتری خواهد کرد. در این بین برخی از کشورها به مراتب وابستگی بیشتری به نفت و فرآورده های روسیه داشتهاند که می توان به ترتیب از کشورهای آلمان، لهستان و هلند نام برد. آلمانیها در روز چیزی حدود ۷۰۰هزار بشکه نفت خام و ۱۵۰هزار بشکه فرآورده از روسیه وارد می کردند. لهستان چیزی حدود ۳۷۰هزار بشکه نفت خام و ۱۳۵ هزار بشکه فرآورده وارد میکرد. رقم واردات هلند نیز در بخش نفت و فرآورده های آن نیز بهترتیب ۴۱۵هزار و ۳۳۵ هزار بوده است. بنابراین اگر اروپاییها به دنبال اعلام بسته تحریمی جدید علیه روسیه باشند جایگزین کردن این مقادیر برای آنان با توجه به شرایط کنونی کاری دشوار خواهد بود.
چنین وضعیت بحرانی در خصوص انگلیس و یا آمریکا چگونه تعریف می شود؟
آمریکا و بریتانیا اولین تحریمها را در بخش واردات نفت روسیه در ابتدا اعمال کردند که البته میزان واردات این دو از روسیه عدد بالایی نبود. انگلیس حدود ۲۰۰هزار و آمریکا نیز حدود ۳۰۰هزار بشکه در روز از روسیه واردات داشتند که از همان ابتدا اعلام کردند که جلوی آن را خواهند گرفت و جایگزینی برای آن پیدا میکنند. اما مساله تامین برق که وابستگی زیادی به گاز دارد، اروپا را به سمت یک بحران میبرد. قیمت هر مگاواتساعت برق در بریتانیا به ۵۰۰ پوند رسیده است که در مقایسه با ماه آگوست ۲۰۲۱ حدود ۵ برابر افزایش داشته است. اگر بخواهیم تخمین بزنیم هر مگاوات ساعت برای ۲۰۰۰ خانه مسکونی میتواند برق تامین کند. ضمن اینکه از ماه اکتبر قرار است ۸۰ درصد به قیمت انرژی در این کشور اضافه شود که به سهم خود میتواند مشکلات تازهای برای مردم بریتانیا ایجاد کند. سرمنشاء تمام این افزایش قیمتها به افزایش قیمت زغال سنگ در ابتدای سال میلادی گذشته مربوط است که اثر خود را بر قیمت نفت و گاز نیز نشان داد. بهدلیل افزایش تقاضا بعد از دوران کووید و تولید کمتر از انتظار برق تجدیدپذیر، شرکتهای برق در نقاط مختلف دنیا سراغ گاز و زغالسنگ رفتند و اختلاف میان چین و استرالیا در آن مقطع با قطع واردات زغالسنگ از استرالیا همراه شد و بهترتیب، قیمت فراورده و نفت خام نیز افزایش یافت. تصمیمات اوپکپلاس هم قیمتها را در سطوح بالا حفظ کرد.
نکته دیگری که باید اشاره کرد این است که کشورهای اروپایی سرمایهگذاری زیادی را روی تجدیدپذیرها به منظور جایگزینی سوخت های فسیلی انجام دادهاند که چند دلیل دارد: اول به دلیل حادثهای که در فوکوشیما به وقوع پیوست و باعث افزایش نگرانیهای جهانی و خاموش کردن تعداد زیادی از راکتورها در فرانسه و آلمان و کشورهای دیگر شد. دوم، بعد از حمله اول روسیه به اوکراین که منجر به اشغال کریمه شد، کشورهای اروپایی به دلیل نگرانی از استفاده روسیه از اهرم گاز علیه اروپا بستهای را تصویب کردند تا بتوانند انرژیهای تجدیدپذیر را جایگزین نفت و گاز روسی کنند و مسأله سوم هم بحثها و پیگیریهای جدی پیرامون موضوع گذار انرژی و تغییرات اقلیمی و استفاده از انرژیهای پاک بود که اتحادیه اروپا از سردمداران اصلی آن به شمار میرود که حتی باعث اقداماتی در جهت محدود کردن بیشتر فعالیت نیروگاههای هستهای در آلمان و سایر کشورهای اروپایی هم شده بود. با وجود اقدامات صورتگرفته در راستای گسترش انرژیهای پاک و تجدیدپذیر، نسبتا سرمایه گذاری و توسعه مناسبی هم در این بخش شکل گرفت اما تکیه بیش از حد به تجدیدپذیرها در سال گذشته پیامدهای خود را نشان داد که باعث ثبت قیمتهای گزاف انرژی در اروپا نیز شد.
مسالهای که این روزها زیاد به گوش میرسد پدیده زمستان سرد است. با توجه به مسائلی که عنوان کردید آیا اروپایی ها با چنین معضلی به شکل جدی روبرو خواهند بود؟
سیاستهای اعلامی با سیاستهای اعمالی همواره متفاوت بودهاند. به نظر میرسد که هدف از سیاستهای اعلامی و اخبار و تحلیلهایی که از سوی رسانههای کشورهای اروپایی منتشر و برجسته میشود، بیشتر جهت آمادگی جامعه به منظور عادت به قیمتهای بالاتر انرژی است. کشورهای وابسته به گاز روسیه طی ماههای گذشته، بخش عمده ذخایر خود را برای فصل زمستان افزایش دادهاند و تکمیل کرده اند. اما به دلیل اینکه دو عنصر مهم عرضه و تقاضا مسیر بازار اروپا را تعیین و شکلدهی میکند، احتمالا با افزایش قیمتهای بالا روبهرو خواهیم بود. به طور موازی اتحادیه اروپا سیاستهای دیگری را به منظور کاهش مصرف انرژی اعلام کرده و گفتهاند که حجم مصرف به میزان ۱۵درصد باید کاهش یابد. اقدامات دیگری از جمله واردات بیشتر زغالسنگ در دستور کار است که همانطور که میدانیم در تضاد با مسائل محیط زیستی است. واردات ال ان جی تا حد امکان به ویژه از آمریکا از دیگر اقداماتی است که اروپاییها در پیش گرفتهاند. ایالات متحده طی ۶ سال به جهش قابل توجهی در صادرات ال ان جی دست پیدا کرده و امروز از استرالیا و قطر که سالها رقابتی جدی برای صدرنشینی در این حوزه داشتند، پیشی گرفته است. ۷۱ درصد الان جی صادراتی ایالات متحده هم در ماه گذشته میلادی به اروپا ارسال شده است. اروپاییها همچنین تعداد پایانههای وارداتی را به منظور تبدیل ال ان جی به گاز افزایش دادهاند. ظرفیتهایی که برای مثال در کشوری مانند اسپانیا خالی مانده بود، امروز در حال بهره برداری است. تمام تلاش آنان این است که هزینهها و تبعات این زمستان سخت را تا حد ممکن کاهش دهند اما قیمتهای بالا اجتنابناپذیر خواهد بود.
در سوی دیگر ماجرا، می دانیم که آمریکا علیرغم به رسمیت نشناختن دولت مستقر ونزوئلا و حمایت از اپوزیسیون مادورو با این کشور در بخش نفت وارد تعامل شده است. در سوی دیگر ما توافق هستهای را داریم که به سمت نهایی شدن پیش میرود و اگر مسائل باقیمانده حل شود، دنیا با نفت ایران در بازار روبرو خواهد بود. ذخایر نفت ایران باعث خواهد شد تا در مدت کوتاهی بتوانیم ۵۰ میلیون بشکه نفت را وارد بازار کنیم که همین مساله اثر مثبتی را بر کاهش قیمتها خواهد گذاشت. بنابراین می توان در نظر داشت که اصرار اتحادیه اروپا و آمریکا برای احیای برجام میتواند مربوط به موضوع کمبود انرژی و زمستان سخت باشد.
برخی معتقدند که موضوع زمستان سخت واقعی نیست و اروپایی ها در این بین تحریم سفت و سختی علیه روسیه اعمال نکردند و در آن سو با وجود تهدیدات مکرر روسیه نیز گاز را به طور کامل به روی آلمان نبسته است. به همین دلیل بحث زمستان سخت در اینجا تنها یک تهدید برای ترساندن و تحت فشار قرار دادن اروپا تلقی شده است. آیا شما بر این باور هستید؟
از زوایای مختلف می توان ماجرا را بررسی کرد. یکی اینکه در خلال جنگ اوکراین خط لوله دروژبا یا برادری صادرات زیادی از سمت روسیه ندارد و طبق اخبار میزان صادرات نورد استریم را به ۲۰ درصد رسانده اند و به مدت چند روز نیز میزان صادرات به صفر رسید. روس ها به این مساله فکر می کنند که اگر قرار است بعد از این زمستان، تحریم شوند، با کاهش میزان صادرات خود در دوره نیاز اروپا به طرف مقابل فشار وارد کنند. در بخش گاز، میزان تولید به میزان صادرات بسیار وابسته است و اگر قرار باشد ذخایر پر شوند و صادراتی صورت نگیرد باید تولید میادین گازی کاهش یابد که در این صورت هزینه های زیادی تحمیل خواهد شد. به ویژه میادین سیبری غربی و ولگا و اورال که قدیمی هستند و از زمان اتحاد جماهیر شوروی از آنها گاز تولید می شود، با مشکلات بیشتری مواجه هستند. اگر قرار باشد مدتی تولید از آنها را کم کنند و دوباره میزان تولید آن بالاتر رود، مستلزم هزینه های بیشتری خواهد بود. بنابراین تلاش خواهد شد که کار به این مراحل نرسد. در طرف مقابل، بازارهای جایگزین برای روسیه نیز موضوعی زمان بر خواهد بود؛ برای مثال خط لوله ای با نام "قدرت سیبری" از روسیه به سمت چین کشیده شده که قرار است از سال ۲۰۲۵ به بهره برداری کامل برسد. یک فاز آن در سال ۲۰۱۹ با حضور روسای جمهور چین و روسیه افتتاح شد و قرار است از سال ۲۰۲۵ سالانه ۳۸ میلیارد مترمکعب گاز را به چین منتقل کند که عدد قابل ملاحظه ای است. بحث خط لوله آلتای نیز مطرح است که مدتی به غیراقتصادی بودن آن اشاره می شد اما با توجه به افزایش قیمت گاز، این پروژه در حال حاضر، به لحاظ اقتصادی به صرفه تر است. خطوط لوله دیگر یا مجتمع های ال ان جی دیگر نیز مطرح است که قرار بود با توتال و شل کارها را به پیش ببرند که این شرکت های بزرگ چندملیتی با توجه به تحریم ها از پروژه های آتی در روسیه دست کشیده اند و روس ها تلاش می کنند با حضور چینی ها آن را پیش ببرند که البته پکن هم زنجیره کامل فناوری ال ان جی را در اختیار ندارد و پیشبرد این طرح ها کار دشواری است. شرکت دولتی سیبور روسیه که در بخش پتروشیمی فعالیت می کند، پروژه های جدیدی را در دست دارد اما مشکل آن هم زمان بر بودن این پروژه هاست که ایجاد ظرفیت برای میزان هدف تولید وقت زیادی می برد.
بنابراین در شرایط کنونی بهترین اقدام برای روسیه، چانه زنی است که بتوانند کار را پیش ببرد و با اروپا ادامه همکاری دهد. از همین رو روسیه تلاش می کند مسیر فعلی را ادامه دهد و درآمدزایی کنونی را برای گازپروم دنبال کند.
خط لوله باکو ـ تفلیس ـ جیحان از جمله موارد جایگزین برای تامین گاز اروپا به شمار می رود. آیا چنین جایگزینی یا جایگزین های دیگر می توانند پاسخگوی نیاز اروپا برای تامین انرژی باشند؟
از سالهای گذشته اروپایی ها چند گزینه داشته اند و درباره آنها بحث و ارزیابی های اقتصادی و سیاسی کرده اند. یکی از این خطوط لوله ترانس آناتولی است که از جمهوری آذربایجان کشیده شده و در حال حاضر فعال است. در ترکیه همچنین خط لوله ترکیش استریم و بلواستریم بهره برداری شده اند، هر چند قرار بود ساوت استریم نیز از روسیه به اروپا کشیده شود که این پروژه پیش نرفت، اما ترکیش استریم در نهایت به بهره برداری رسید. مبداء این خطوط لوله ذکرشده از روسیه است. در سوی دیگر، سالها بحث انتقال گاز ترکمنستان به اروپا هم مطرح شده که پیش نرفته است. اساساً به نظر می رسد در خصوص ظرفیت های گاز ترکمنستان اغراق شده است؛ موضوعی که ترکمنستانی ها نیز علاقمند به آن بوده اند. در حال حاضر بیشترین صادارت ترکمنستان به چین صورت می گیرد. میزان تولید ترکمنستان بین ۷۰ تا ۸۰ میلیارد متر مکعب در سال است که میزان ۳۰ تا ۴۰ میلیارد مترمکعب را از طریق سه خط لوله از طریق آسیای مرکزی به سمت چین صادر می کنند. آنها در سال ۲۰۱۷ نتوانستند تعهدات خود را حتی نسبت به چین عملی کنند و در آن سال چین نیز با مشکلاتی مواجه شد که آنها را مجبور به فعال کردن بویلرهای زغال سنگی کرد. چینی ها برای کاهش آلودگی هوای پکن، در استان های شمال شرقی پایتخت استفاده از زغال سنگ را به شدت کاهش داده بودند، اما در سال ۲۰۱۷ که زمستان سختی هم داشت، مجبور به استفاده از نیروگاه ها و بویلرهای زغال سنگی شدند. این دقیقا همان سالی بود که میزان صادرات ترکمنستان به ایران و روسیه بسیار کاهش یافته بود و پس از آن حتی به صفر رسید و در دوره ای ترکمن ها تنها توانستند به چین صادرات داشته باشند. بنابراین ظرفیت بسیار کمی در ترکمنستان برای تامین گاز اروپا وجود دارد. سواپی که ایران با ترکمنستان به منظور صادرات گاز به آذربایجان دارد نیز عدد کمی است و در حال حاضر ظرفیت زیادی برای افزایش آن وجود ندارد.
به همین دلایل، کشورهای اروپایی و آمریکا تلاش کردند که در حوزه ال ان جی با قطر وارد مذاکره شوند که تا حدی بتوانند گاز مورد نیاز خود را تامین کنند.
یک موضوع مهم دیگر به تغییر سیاست های اروپایی ها درباره توسعه گاز برمی گردد. در بحث گذار انرژی اتحادیه اروپا بر روی کنار گذاشتن تمامی سوخت های فسیلی تاکید داشت. گاز نیز با وجود آلایندگی کمتر نسبت به زغال سنگ و فراورده های نفتی، سوخت فسیلی است و اروپایی ها تلاش داشتند تا مصرف گاز را نیز به همین عنوان کاهش دهند. موضوع به سمتی رفت که بانک ها برای توسعه بخش گاز تامین مالی نمی کردند، اما اخیرا کمیسیون اروپا این مورد را تغییر داد و امروز گاز به عنوان یکی از سوخت های پاک در اروپا مطرح است تا امکان سرمایه گذاری بر روی آن نیز فراهم شود.
به عنوان نمونه، توتال انرژیز یک قراداد ۲۷ میلیارد دلاری با عراق بسته است که در تبلیغات مرتبط با آن بیشتر به توسعه تجدیدپذیرها اشاره می شود اما واقعیت این است که چنین رقمی برای توسعه این بخش در عراق، یک شوخی به نظر می رسد و در این قرارداد بزرگ، پروژه های نفتی و گازی زیادی مدنظر است که آن را به عنوان یکی از گزینه های جایگزین برای سالهای آتی در نظر دارند. اما برای حل مساله پیش رو هم از ذخایر استفاده میکنند و هم موضوع زغال سنگ و همینطور بحث برجام را پیش می برند و هم با قطر به منظور واردات ال ان جی مذاکره می کنند. امریکا هم که در حال افزایش صادرات ال ان جی به اروپاست.
در حوزه مدیترانه نیز شاهد رقابت برخی کشورها برای صادرات گاز به اروپا هستیم. آیا حوزه مدیترانه از ظرفیت های لازم برای تامین گاز اروپا برخوردار است؟
ترکیه تبلیغات زیادی بر روی اکتشافات خود در مدیترانه کرده است اما در واقع ظرفیت آنچنانی در آن دیده نمی شود. ترکیه تمام تلاش خود را برای تبدیل شدن به هاب گازی منطقه توسط گاز کشورهای منطقه و اطراف کرده است و انصافا در این زمینه با توجه به مقدار ظرفیت ها، عملکرد موفقیت آمیزی داشته است، اما واقعیت ظرفیت میادین مدنظرشان در مدیترانه توان پوشش تقاضای اروپا را ندارد. همچنان ایران و کشورهای همسایه آن هستند که هم در بخش نفت و هم در بخش گاز می توانند مسائل دنیا را در شرق و غرب را حل کنند.
بزرگترین کشورهای تولید کننده نفت جز ایالات متحده، یعنی روسیه، عربستان، ایران، عراق، کویت، امارات کشورهای حاضر در این منطقه هستند و در بخش گاز علاوه بر امریکا و استرالیا، باز هم روسیه، ایران، قطر و ترکمنستان جز کشورهای مهم این منطقه در بخش گاز هستند. البته می دانیم که تولید آمریکا بیشتر صرف تقاضای داخلی می شود. شاید این بزرگترین فرصت ایران در زمان احیای برجام باشد.
مساله ای که در خصوص صادرات نفت ایران پس از احیای برجام وجود دارد تداوم جنگ اوکراین و اهمیت بازار انرژی جهان برای روسیه است. با این وجود آیا صادرات نفت ایران در صورت احیای برجام نمی تواند منجر به تضعیف موضع روسیه در جنگ انرژی شود؟
فعلا اعدادی که از میزان کاهش صادرات نفت روسیه به اروپا مطرح می شود، بیشتر متوجه بریتانیاست و دیگر کشورهای این منطقه احتمالا به تدریج از میزان واردات خود از روسیه خواهند کاست. هر چند بازارها اساساً از گرید اورال به لحاظ روانی فاصله گرفته اند و با وجود تخفیف های خوب روسیه از ترس افکار عمومی کمتر به سمت آن رفته اند. با این وجود از عددی که پیش تر اشاره کردم، چندان کم نشده و احتمالاً در پایان سال با اجرایی شدن کامل بسته ششم تحریم ها میزان بیشتری از صادرات روسیه کمتر خواهد شد. اما در سمت دیگر ماجرا چین را داریم که ۱۵ میلیون و ۵۰۰هزار بشکه نفت مصرف روزانه دارد. این کشور ۴ میلیون بشکه در روز تولید می کند و ۱۱ و نیم میلیون بشکه در روز را باید از طریق واردات تأمین کند. این رقم قابل مقایسه با کشورهای دیگر نیست. کل تقاضای اروپا در سال ۲۰۲۱ حدود ۱۳.۹ میلیون بشکه بوده است. هند نیز میزان تقاضایی کمتر از ۵ میلیون بشکه در روز دارد و از همین رو تقاضای فزاینده ای در چین وجود دارد که روس ها به آن سمت حرکت کردند و می دانیم که با تخفیف های مناسبی با چین و هند در حال همکاری هستند. وقتی میزان واردات نفت اروپا از روسیه کم شود، فضا برای ایران نیز مهیا خواهد شد. بازارهای ایران در زمانی که تحریم نبود، شامل چین، کره جنوبی، ژاپن و کشورهای اروپایی و تا حدی هند بود. به هر میزانی که روسیه بازار وارداتی نفت این کشورها را در اختیار بگیرد، فضا در اروپا به سمت ایران و کشورهای دیگر باز خواهد شد تا نفت خود را به آنها بفروشند. چراکه سمت تقاضا امروز قوی تر از سمت عرضه است. واقعیت این است که امروز در بازار نفت با توجه به سیاست های اوپک پلاس به سردمداری عربستان و روسیه با افزایش قیمت از محدوده ۵۰ و ۶۰ دلار به بالای ۹۰ و بعضا بالای ۱۰۰ دلار مواجه بوده ایم. امروز نیز حذف دفعی بشکه های نفتی توسط اوپ پلاس با بازگشت تدریجی جبران شده و به ظرفیت قبل از کاهش حدود ۱۰ میلیون بشکه ای رسیده، دوباره قیمت ها در محدوده ۹۰ دلار است و عرضه در بازار کمتر از میزان تقاضاست و در چنین حالتی ورود نفت ایران به برقراری تعادل کمک می کند. اخیرا نیز که بوی احیای برجام به مشام سعودی ها رسیده، این مساله را مطرح کردند که ممکن است اوپک پلاس دوباره از ظرفیت عرضه خود کم کند تا قیمت ها افت زیادی نداشته باشند. دلیل اصلی طرح این ایده، هم این است که نفت ایران در شرف ورود به بازار است. بنابراین در این حالت نیز اوپک پلاس عرضه را تا حدودی کاهش می دهد تا قیمت ها در محدوده های بالا باقی بماند.
وضعیت کنونی فروش نفت ایران را با توجه به مواردی که عنوان کردید چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا در حال حاضر ایران نفت خود را با تخفیف های سنگین و حتی حدود ۲۰ یا ۳۰ درصد زیر قیمت روسیه مجبور است به فروش برساند؟
برخی از این اخبار واقعا قابل استناد نیستند و بدون منبع و راستی آزمایی منتشر می شوند. در شرایط تحریمی و با عددی که برای ایران نفت تولید می شود، تخفیف را می توان یک اتفاق عادی دانست. اگر ایران می تواند با تخفیف حجم فروش خود را افزایش دهد حتما باید این اقدام را انجام دهد. هزینه تولید برای هربشکه نفت ایران حدود ۱۰ دلار است و هر چه بیشتر از این رقم بفروشید، سود خواهد بود و هر چه که فروخته نشود ضرر است. آن هم در دوره ای که تقاضا وجود دارد و هم بحث هایی چون گذار انرژی مطرح است. گرفتن سهم مناسب در بازار نفت، نه تنها از لحاظ اقتصادی بلکه به لحاظ سیاسی نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. با کاهش میزان تولید و صادرات حتی موقعیت سیاسی کشور نیز در اوپک از دست می رود و ما آن اثرگذاری سابق را نداریم. بی دلیل نیست که اعضای اوپک با کشورهایی مانند روسیه و کشورهایی که عضو این سازمان نیستند دور یک میز می نشینند و در خصوص قیمت گذاری بحث و گفتگو صورت می گیرد که از دل آن اوپک پلاس بیرون می آید. این بدان معناست که ما دیگر آن توان سابق را نداریم و قدرت اثرگذاری خود را تاحدی از دست داده ایم. بنابراین، در شرایط تحریمی و پیچیده طبیعی است که ایران و روسیه با تخفیف نفت خود را به فروش برسانند و موضوع عجیبی نیست. همانطور که می دانیم عدم قطعیت ها در تعیین قیمت نفت زیاد است و این قیمت ها همیشگی نیست. نمودش هم این است که هم شاهد نفت ۱۴۵ دلاری بوده ایم و حتی سال گذشته نفت منفی ۲۰ دلاری هم داشته ایم. نکته دیگر اینکه تنها بحث فروش مطرح نیست. چرا که جایگاه و بازاری که کسب می شود از اهمیت بالایی برخوردار است و پس از رفع تحریم ها نیز می تواند مسیر ساده تری برای بازارهای هدف ما باشد. اگر قرار باشد که همین میزان فعلی را تولید و صادر نکنیم، دوباره باید ظرفیت خود را کمتر کنیم و چاه ها را نیز ببندیم که چیزی جز هزینه و ضرر نیست.
موضوع آینده مناسبات انرژی جهان از جمله مسائل مهمی است که درباره آن صحبت می شود و در این بین جنگ اوکراین و روسیه شاخصی مهم برای آن معرفی می شود. به نظر شما آیا این جنگ آنقدر مهم بوده که بتواند آینده مناسبات انرژی را در سطح جهان دستخوش تغییراتی کند؟ یا اینکه خیر اقداماتی در راستای تبلیغات، افزایش قیمت انرژی، وارد شدن بازیگران جدید به عرصه و غیره است...
بازار آینده، بازار آسیا خواهد بود، سالهاست که میزان تقاضای کشورهای OECD در خط ثابتی باقی مانده است و شرق شاهد افزایش میزان تقاضا است. بنابراین نگاه ها نیز به سمت بازارهای شرق خواهد رفت. برای مثال عربستان را در نظر بگیرید که تا چه حدی میزان همکاری ها با چین را افزایش داده است. با وجود اینکه ریاض جز متحدان واشنگتن بوده و طی دهه ها از سال ۱۹۴۵ که عبدالعزیز بن سعود با روزولت رئیس جمهور آمریکا در یک کشتی جنگی در کانال سوئز برای تأسیس آرامکو توافق کرد، روابط آنها بسیار تنگاتنگ بوده است و طی دهه ها آمریکایی ها حمایت های سیاسی زیادی از عربستان داشته اند. با این وجود سعودی ها نگاه ویژه ای به چین و شرق دارند و تلاش دارند این روابط تا حد ممکن گسترده تر شود. از طرفی عربستان در سوریه با کشوری مانند روسیه تضاد منافع دارد و در مسائل مختلفی منافع آنها در یک امتداد نیست، اما ریاض و مسکو در اوپک پلاس همکاری عمیق و گسترده ای دارند که حتی با وجود سفر آقای بایدن باز هم خللی در آن ایجاد نمی شود و باز هم روابط حفظ می شود و شاهد هستیم که صندوق سرمایه گذاری مشترک دو کشور با اعداد قابل توجه ایجاد شده است. در بخش تسلیحات نظامی نیز عربستان نگاه ویژه ای به تامین آن از جانب روسیه دارد. از آنجایی که آمریکا ملاحظاتی نسبت به نگرانی های امنیتی اسرائیل دارد سلاح های زیادی به کشورهای عربی نمی دهد و کشوری مانند عربستان نیز سلاح های خود را از روسیه تهیه می کند. بنابراین با توجه به این مسائل ما شاهد تغییر روندها خواهیم بود.
انقلاب شِیل در امریکای شمالی نیز در ابتدای دهه دوم سده جدید شکل گرفت و واقعا به درستی به آن لقب انقلاب را می دهند؛ چون باعث شد آمریکا در فاصله کوتاهی به بزرگترین تولید کننده نفت دنیا تبدیل شود و امریکایی ها تا حد زیادی توانستند تقاضای خود را در داخل خاک خود تامین کنند و سرمایه گذاری گسترده ای در این بخش صورت گرفت.
یک نگاه دیگری که آمریکا دارد این است که همان میزان واردات کم خود را نیز از قاره امریکا تأمین کند. در این استراتژی نیمکره غربی آنها سعی دارند تا جای ممکن از کشورهایی چون مکزیک، کانادا و نهایتا از ونزوئلا نفت مورد تقاضای خود را تامین کنند. هم موضوعات سیاسی و ژئوپلتیکی و هم کاهش هزینه انتقال و ریسک و بیمه از جمله دلایل مهم در این موضوع است. وقتی عربستان به سمت چین می رود این بدان معناست که ایالات متحده دیگر تقاضای خود را از عربستان تامین نمی کند. تقاضای اروپایی ها نیز تثبیت شده است و رو به افزایش نیست و در تلاش هستند تا انرژی های پاک را توسعه دهند. بنابراین همانطور که اشاره کردم، تغییر روندها در دنیا شکل گرفته و جنگ اوکراین نیز این روند را تسریع کرده است. به این دلیل که یک نوع جنگ اراده ها بین اروپا و روسیه ایجاد شده که با وجود هزینه های بسیار، تلاش دارند میزان وابستگیشان به روسیه در بخش انرژی را کاهش دهند. مسائل روسیه و اروپا سالهاست که آغاز شده است؛ در دوره ای گرهارد شرودر صدراعظم سابق آلمان به عنوان مدیر عامل خط لوله نورد استریم معرفی و سپس عضوی از هیات مدیره شرکت گازپروم و بعد رسنفت شد و ارتباط تنگاتنگ خود را با روسها ادامه داد. همانطور که می دانیم مرکل نیز از این روند حمایت می کرد و به قول تحلیلگران در دوره ای همیشه در اروپا برای گازپروم فرش قرمز پهن بود. اما به دلیل چند قطعی ترانزیت گاز از طریق اوکراین به اروپا، کم کم نشانه های مخالفت با روسیه عیان شد. کشورهایی مانند لهستان و بلغارستان که احساس وابستگی زیادی به روسیه می کردند، تمام تلاش خود را انجام دادند تا میزان وابستگی گاز به روسیه را کاهش دهند. چرا که همچنان از روسیه قدرتمند و شکل گیری فضای جنگ سرد علیه اروپای شرقی هراس داشتند. آنها حتی تلاش داشتند جلوی نورد استریم ۲ را به کمک آمریکایی ها بگیرند. حتی ترامپ که گفته می شد روابط نزدیکی با روسیه دارد به آلمان هشدار داد که آمریکا نخواهد گذاشت که اروپا بیشتر از این اسیر خط لوله های روسیه شود. بنابراین شاهد هستیم که نورد استریم ۲ همچنان معلق باقی مانده و با توجه به افکار عمومی علیه روسیه بعید است که به این زودی ها شاهد احیای این خط لوله باشیم. هرچند در بعضی کشورها نظیر آلمان، بخش از مردم هم از ادامه فعالیت نورداستریم حمایت کرده اند تا زمستان را با سختی نگذرانند. بنابراین بازار جدیدی و رو به رشد آسیا و مازاد عرضه گاز و ال ان جی آمریکا از جمله دلایل تغییر روندها در بازار انرژی خواهند بود که جنگ اوکراین آن را تسریع کرده است. آمریکا نیز دوست دارد اروپایی ها به لحاظ اقتصادی، سیاسی و امنیتی وابسته به آن باشند و از طرف دیگر جنگ اوکراین که فضا را حیثیتی تر کرده است و اگر شرایط به همین منوال پیش رود، شاید منجر به از دست رفتن جایگاه سیاسی رهبران در اروپا شود. وزیرخارجه آلمان اخیرا در مصاحبه ای به صراحت اعلام کرد که مهم نیست مردم آلمان چه فکر می کنند. چرا که آلمان همچنان از مردم اوکراین پشتیبانی خواهد کرد، حتی اگر تاوان آن وارد کردن حامل های انرژی با اعداد بالا باشد.
در صورت احیای برجام چه موقعیت های مهم و استراتژیکی می تواند در حوزه صادرات انرژی برای ایران فراهم شود؟ آیا پیشنهادی در این خصوص دارید؟
در صورت احیای برجام ایران حتما با ظرفیت بالاتری تولید نفت و گاز خواهد داشت. البته، ما چه در تابستان و چه در زمستان با تراز منفی گاز مواجه هستیم و در زمستان مازوت می سوزاندیم که منجر به آلودگی هوا می شود. در تابستان هم با مشکل تامین برق رو به رو هستیم که بعضا با قطعی برق صنایع و کاهش ساعات کاری این کمبود را پوشش داده ایم. علاوه بر عدم جذب سرمایه و فناوری طی سال های گذشته برای توسعه بخش نفت و گاز، دلیلی که منجر به عدم تولید گاز بالاتر از سوی ایران شده، موضوع میعانات است. میعانات ایران عموما به کره جنوبی صادر می شد که پس از قطع آن به دلیل تحریم، بخشی از میعانات در پالایشگاه ستاره خلیج فارس تبدیل به فراورده می شود. از طرفی تمام ذخایر ایران نیز پر است و بیش از این نمی توانیم میعانات گازی را که بسیار ارزشمند و گران است، بدون برنامه تولید کنیم و استفاده ای هم از آن نشود. بنابراین میزان تولید گاز ما نیز در صورت احیای برجام بیشتر خواهد شد و از ذخایر نفتی خود، نفت بیشتری را به فروش خواهیم رساند که بنابر آمارهای تازه به بالای ۴ میلیون بشکه خواهد رسید که عدد قابل توجهی است.
اما بخش مهمی که در این سالها نتوانستیم پیش ببریم، بحث توسعه ال ان جی است. در پروژه ایران ال ان جی رقم های قابل ملاحظه ای حدود ۲ میلیارد دلار سرمایه گذاری صورت گرفته است و از این سرمایه گذاری بهره ای نبردیم. چون مجتمع های آن تکمیل نشده است. فرصت پیش رو بهترین زمان برای تکمیل ایران ال ان جی و آغاز پروژه های پرشین ال ان جی و پارس ال ان جی از طریق قراردادهایی است که با شرکت های اروپایی می بندیم. شرکت های روسی و چینی این توانمندی را فعلاً ندارند و حتما باید با توتال، شل، بی پی، لینده و غیره همکاری داشته باشند. با وجود قیمت های جدید نفت و گاز، طی سال گذشته، این شرکت ها درآمد و سود زیادی کسب کرده اند که دست آنها را برای سرمایه گذاری نفتی و گازی بازتر کرده است و قانون جدید کمیسیون اروپا نیز امکان بیشتری را برای آنها به منظور سرمایه گذاری های گازی فراهم ساخته است. با حضور چینی ها و شرکای اروپایی باید تلاش کنیم که پروژه های ال ان جی را پیش ببریم. چون خط لوله به هرحال محدودیت خاص خود را دارد؛ یکی اینکه باید از کشورهای ترانزیتی عبور کند و دیگری اینکه نیاز به قراردادهای بلندمدت دارد اما ال ان جی اینطور نیست و مانند نفت به راحتی به فروش می رسد. نکته مهم وجود تقاضا برای آن است که می توان از طریق خلیج فارس آن را به چین صادر کرد. حتی امکان صادرات آن به اروپا و قاره آمریکا نیز وجود دارد. با وجود تحریم ها و محدودیت های فناوری که همواره با آن مواجه بودیم که امکان سرمایه گذاری را از شرکت های اروپایی سلب می کرد و بعضا شاهد آن بودیم که پروژه ها را نیمه کاره رها می کردند، فرصت کنونی بسیار ارزشمند است. حتی اگر طول عمر برجام، فقط دو سال پیش رو باشد. پیشبرد این پروژه می تواند برای آینده ایران بسیار کمک کننده باشد.
پیش تر تنها ۱۲ کشور صادرکننده ال ان جی بودند. امروز تعداد آنها به ۲۰ کشور رسیده است و این نشان می دهد که این بازار همچنان روند صعودی دارد و از طرفی قیمت گاز و ال ان جی هر دو بالاست. یک بازار مهم سال های آتی در بخش گاز، بازار چین است. به این دلیل که این کشور تنها ۷درصد از انرژی اولیه ای را که مصرف دارد از گاز تامین می کند و بیش از ۵۷ درصد آن را همچنان از زغال سنگ تامین می کند. چین اعلام کرده است که تا ۲۰۳۰ می خواهد به اوج تولید کربن برسد؛ این بدان معناست که از آن زمان باید مصرف زغال سنگ را کاهش دهد که می تواند بازار بسیار وسیعی برای گاز ایران باشد.
اشاره به افزایش صادرات ایران در صورت احیای برجام داشتید. با توجه به فعالیت کشورهایی چون عربستان، عراق و ونزوئلا در بازار نفت برخی پیش بینی می کنند که در صورت ورود ایران به بازار نفت شوکی به این بازار وارد شود و قیمت ها با کاهش و افت مواجه شود و این مساله را مطرح می سازد که ورود ایران نه تنها نفعی نداشته بلکه بازار را برای مصرف کننده مناسب می کند. آیا شما چنین نگاهی نسبت به این مساله دارید؟
یکی از دلایلی که سبب شده همه طرف ها به دنبال احیای برجام باشند، قطعا بحث تعدیل قیمت ها در بازار به دلیل کمک به ایجاد تعادل نسبی در بخش عرضه و تقاضاست. از طرفی اوپک پلاس را داریم که با سهمیه بندی تلاش می کند تا جای ممکن قیمت ها به رقم های خیلی پایین نرسد. با توجه به قیمت های بالای دیزل و بنزین در آمریکا تولیدکنندگان شیل هنوز نتوانسته اند به ظرفیت قبل از دوران کرونا دست پیدا کنند. قیمت ها برای آنان در محدوده ۹۰ و ۱۰۰ دلاری فراهم است اما سهامداران اجازه نمی دهند که این پولها مطابق سال های قبل کرونا دوباره وارد سرمایه گذاری در میادین جدید شود و به دنبال کسب سود سهام خود هستند. دموکرات ها نیز نسبت به تولیدات شیل نگاه زیست محیطی دارند و قوانین محدودکننده ای نیز در این خصوص از سوی آنها وجود دارد. از سویی نیجریه، لیبی و تعدادی از کشورهای دیگر که ظرفیت تولید دارند و اوپک پلاس نیز برای آنها اعداد خوبی تعیین کرده، همچنان به دلیل مسائل داخلی، سیاسی و امنیتی و فنی، موفق به تولید مطابق ظرفیت تعیین شده نشده اند. حتی عربستان نتوانسته مطابق سهمیه خود تولید کند و در ماه ژوئن، کشورهای عضو اوپک پلاس ۲میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه کمتر از هدفگذاری شده، تولید کرده بودند. روسیه اگر با تحریم های جدید مواجه شود، مقداری از تولیدش کاسته خواهد شد. مجموعه عوامل نشان می دهد که ما در آینده با قیمت های پایین مثلا ۳۰ دلاری مواجه نخواهیم بود. البته عدم قطعیت ها در بازار نفت بسیار زیاد است و ممکن است ظرفیت های جدیدی وارد بازار شود که اعداد را دستخوش تغییر کند. اما با شرایط فعلی، چشم اندازی برای کاهش شدید قیمت ها وجود ندارد. با احیای برجام و افزایش تولید نفت ایران ظرفیت های همکاری ایران و چین نیز افزایش خواهد یافت و سند جامع همکاری های ۲۵ ساله نیز در مسیر اجرایی شدن قرار خواهد گرفت. چینی ها منتظر لغو تحریم های ایران و انجام سرمایه گذاری های گسترده در ایران هستند. چرا که قله های فتح نشده در بخش نفت تنها در ایران و عراق وجود دارد. کمتر جایی وجود دارد که این میادین همچنان دست نخورده باقی مانده باشد و هنوز به سمت توسعه حرکت نکرده باشند. در عربستان و روسیه عموم میادین بزرگ با ظرفیت های بالایی کار می کنند. عراق نیز با جذب سرمایه های مختلف مشغول کار است. شرکت های آمریکایی و چینی فعالیت گستردهای در عراق دارند. بنابراین، تنها ایران باقی مانده که فضا برای توسعه میادین مشترک و مستقل آن وجود دارد که فضای خوبی در بخش نفت و گاز برای کشور فراهم خواهد کرد.
با توجه به نقش آفرینی روسیه در بازار انرژی موضع ایران چگونه خواهد بود؟ آیا ایران در این فضای تضاد منافع دست به عصاتر حرکت خواهد کرد یا سیاست های دیگری را به منظور تامین منافع خود در پیش خواهد گرفت؟
از چند منظر می توان به ماجرا نگاه کرد. ایران همواره به متحدان خود اثبات کرده است که متحد متعهدی بوده است. اما درصورت عدم همراهی کشورهای دیگر، موضع عزتمندی خواهد داشت. در زمان رای مثبت چین به قطعنامه ۱۹۲۹ علیه ایران در سال ۲۰۱۰، ایران با کوچکترین تخلف چینی ها از قرارداد، آنها را از پروژه های نفت و گازی کشور کنار زد. آن هم در دورهای که چینی ها به شدت دنبال سرمایه گذاری در ایران بودند؛ چه در آزادگان جنوبی و چه پارس شمالی و چه فاز ۱۱ پارس جنوبی و پالایشگاه هایی میان دو کشور تفاهمنامه هایی برای توسعه، بهسازی و بازسازی بسته شده بود. در همه این موارد ایران چینی ها را کنار گذاشت.
باید اذعان کنیم که به دلایل مختلف، ایران نمی تواند متحد استراتژیک روسیه و چین باشد که تحلیلش فضا و مجالی دیگر می طلبد. اما روابط نزدیکی میان ایران و این کشورها وجود دارد و حتی مانورهای نظامی مشترک نیز میان سه کشور انجام می گیرد. با توجه به اینکه از سمت آمریکا فشار زیادی روی چین متمرکز شده، چینی ها روابط شان با ایران و روسیه را تقویت کرده اند و به عنوان نمونه، در سالهای اخیر در موضوع قطعنامه ها همیشه پشت ایران بوده اند. واقعیتی که وجود دارد این است که شرکت های چینی در بازارهای بین المللی حل شده اند و در بورس های مهم اروپایی و آمریکایی حضور دارند. بورس لندن، نیویورک، هنگ کنگ از نمونه های آن است. آنها شرکای گسترده ای از این کشورها دارند و سرمایه های زیادی را جذب کرده اند. گفته می شود که بزرگترین برنده سازمان تجارت جهانی و جهانی سازی، چین است که رشد اقتصادی و جهش فوق العاده آن پس از عضویت در این سازمان آغاز شد. با وجود اینکه چین در اقتصاد بین المللی حل شده است، هر وقت روابطشان با آمریکا دچار تنش می شود با کشورهایی مثل ایران یا شرکای آمریکا در منطقه مانند عربستان و امارات روابط را تنگاتنگ تر می کنند و حتی هزینه نیز می دهند. نباید فراموش کنیم که تنها کشوری که در زمان تحریم های بسیار شدید و فلج کننده دوره ترامپ و حتی دوره اوباما با ایران همکاری داشت، چین بود که تبادل نفت در آن برهه نیز صورت می گرفت. در دوره تحریم های روسیه هم ایران همچنان همکار و متحد متعهدی خواهد بود.
بنابراین اگر قرار است روسیه بازاری را از دست بدهد، به نفع روسیه است که ایران جایگزینش شود. ضمن اینکه ایران ظرفیت تولید گسترده ای ندارد و نهایتا می تواند ۴ میلیون بشکه تولید کند که با در نظر گرفتن مصارف داخلی حدود دو تا دو نیم میلیون بشکه می تواند صادرات داشته باشد. از این حجم، مقادیری به کره جنوبی، ژاپن، چین و هند صادر می شود، اما با کنار گذاشتن نفت روسیه از اروپا، فضا برای ایران نیز باز می شود. در این شرایط نه ضرری متوجه ایران و نه ضرری متوجه روسیه و نه ضرری متوجه اتحادیه اروپا یا چین است. بنابراین همه طرفها می توانند از این بازار منعطف، منتفع شوند. در بخش گازی نیز واقعیت میدانی این است که روسیه هیچگاه دوست نداشته است که انحصار و مونوپلی خود را در اروپا از دست بدهد. اما وقتی که بازار جدیدی را برای خود خلق می کند و اروپا نیز درهایش را به سمت روسیه می بندد، وجود یک متحد خیلی بهتر از ورود کشوری دیگری مانند استرالیا و قطر است یا در حالت بدتر اینکه آمریکا بتواند ظرفیت خود را گسترده تر کند و وارد بازار اروپا شود. سوابق بین اروپا و روسیه مربوط به یکی دو سال اخیر نیست و طبیعی است که مسکو در جهت حفظ قدرت خود و به دنبال تثبیت بازارهای خود باشد. اما وقتی سدی مانند تحریم جلوی آن را می گیرد به طور طبیعی گلایه ای از ایران نیز نباید وجود داشته باشد. هر چند که فعلا ایران نه ظرفیت صادرات گاز به اروپا را دارد و نه زیرساخت آن فراهم است. بنابراین در کوتاه مدت صادرات گاز از سمت ایران به اروپا مساله ای منتفی است.
برای سوال پایانی، اگر شاهد ادامه جنگ اوکراین و امضای برجام باشیم آیا به بازار انرژی شوک وارد خواهد شد و شاهد کاهش شدید قیمت ها خواهیم بود؟ ارزیابی شما از آینده قیمت انرژی در بازارهای جهانی چیست؟
در کوتاه مدت به نظر نمی رسد که شاهد افت شدید قیمت ها باشیم. ارزیابی بسیاری از موسسات فعال در این بخش نشان می دهد که قیمت ها کاهش شدیدی نخواهد داشت. با وجود ذخایر ایران و ورود آن به بازار قطعا شاهد اثراتی در بازار خواهیم بود و حتی دیدیم که خبر احیای برجام حدود ۵ یا ۶ دلار بر کاهش قیمت نفت تاثیر گذاشت. اما در کوتاه مدت پس از یک فضای روانی که می تواند با افزایش قیمت دلار در کشور و هم در قیمت نفت در دنیا مواجه باشد. اما پس از تمهیداتی که اوپک پلاس در نظر خواهد گرفت و آن توازنی که همچنان بین عرضه و تقاضا ایجاد نشده، احتمال اینکه عددها خیلی دچار افت شود کم است اما یک مساله نیز وجود دارد که این روزها درباره آن بحث می شود، موضوع رکود است؛ رکودی که هم در اروپا و هم در آمریکا و حتی چین به عنوان موتور اقتصاد جهان در حال شکل گیری است. مساله ای که می تواند بسیاری از عوامل دیگر را در حاشیه قرار دهد و خود به عنوان مساله اصلی غالب شود و بر کاهش قیمت به اعداد پایین موثر باشد. اما با وجود تلاش ها برای جلوگیری از ایجاد این رکود، اگر این مساله تحقق نیابد خیلی بعید است که ما با قیمت های پایین انرژی مواجه شویم.