به گزارش خبرداغ به نقل از ورزش سه: اگر کریم باقری به زبان هم نمیآورد که اولویتش با پرسپولیس است، بازهم هواداران پرسپولیس موضع کاپیتان سابق خود را میدانستند.
وفاداری. این شاید یک مفهوم افسانهای و انتزاعی در فوتبال باشد که در دورههای مختلف برای بسیاری نفرات با اغراق شدیدی همراه شده است. در فوتبالی که تراکنش باشگاهها در آن میلیارد دلاری است و هزینه باشگاههای ایرانی به سالیانه صدها میلیارد تومان رسیده، طبیعی است که چنین مفاهیمی کمرنگ و کمرنگتر شوند و حتی این را دیگر نمیتوان به عنوان یک مشخصه منفی بیان کرد.
فوتبالیستها و مربیان بنا بر شرایط میتوانند انتخابهایی با دلایل متعدد داشته باشند که از سوی طرفداران و اهالی فوتبال ذیل عنوان «بیوفایی» طبقهبندی شوند. برای فوتبالیستی که قراردادش را با تیمش فسخ میکند و به تیم رقیب میرود، طبیعی است که مورد چه قضاوتهایی قرار بگیرد؛ بی توجه به اینکه پیشنهاد رسیده به دستش تا چه حد زندگیاش را تحت تاثیر قرار میدهد و یا اصلا شرایط فوتبالیاش را با یک تغییر مثبت ناگهانی مواجه میکند و در برخی موارد هم که چنین جداییهایی عاملی داخلی نظیر دیدگاه سرمربی یا مدیران باشگاه دارند.
همه اینها واقعیاتی است که در یک حالت ایدهآل پذیرششان باید پیشنیاز ورود به عرصه هواداری باشد. در این صورت حتما منطقی مملو از درک طرف مقابل شکل خواهد گرفت که دست شاغلان در فوتبال را برای انتخابها باز خواهند کرد. اما چیزی که وجود دارد، کاملا برخلاف این است. فضای هواداری (در فوتبال ایران) فضایی به شدت احساساتی است که در آن «وفاداری» با تعریف خاص خود، یک ارزش بیمانند محسوب میشود.
بازیکنی ممکن است از نظر فنی در دورههایی مورد نقد قرار بگیرد و از نظر اخلاقی مورد اعتراض باشد اما پایبندی به تیم در بزنگاهها، میتواند جایگاه او را به کلی تغییر دهد و به صدر فهرست محبوبترینها برساند. این توصیف وضعیتی است که کریم باقری در تمام این سالها در پرسپولیس داشته است.
باقری فوتبالیستی بود که از یک محله فقیرنشین در تبریز و از دل بازیهای محلات به سطح اول فوتبال ایران با پیراهن تراکتور رسید. یک دوره کوتاه بازی در کشاورز و سپس پیشنهادی که از پرسپولیس رسید و آغاز یک داستان جدید در تاریخ باشگاه سرخپوش پایتخت.
دوره نخست برای کریم با یک قهرمانی لیگ آزادگان همراه شد اما آنچه که او را تبدیل به چهره متمایز در باشگاه پرسپولیس کرد، از اوایل دهه ۱۳۸۰ آغاز شد. زمانی که پس از حضور چند ساله در انگلیس و آلمان به پرسپولیس پیوست و پس از جدایی افشین پیروانی و بهروز رهبریفرد به کاپیتان اردوی سرخپوشان تبدیل شد.
از لیگ ششم که مصطفی دنیزلی هدایت پرسپولیس را برعهده گرفت، باقری نقش یک رهبر واقعی را به خود گرفت و با تجارب حاصل از حضور طولانی در خارج از کشور و تیم ملی و کیش شخصیتی منحصربهفرد، موفق شد به رختکن تیم مسلط شود. در روزهای پسا پروین که نفرات جدید و جوان وارد تیم میشدند، باقری روز به روز احترام بیشتری را از سوی بازیکنان دریافت میکرد که نمود خود را روی سکوها نیز نشان میدادند و البته در کسب این جایگاه، خود او بیشترین نقش را داشت.
قهرمانی لیگ هفتم بی گمان بدون کریم باقری به دست نمیآمد. نه به خاطر اینکه او پاس منجر به گل دقیقه ۹۰+۶ سپهر حیدری را به شکلی استادانه با خونسردی فوقالعاده ارسال کرد، بلکه به این دلیل که در طول فصل به همراه افشین قطبی موفق شد حواشی را کنترل کند و در قامت یک کاپیتان پخته و باتجربه، اثری مهم در بعد روحی روانی (علاوه بر مسائل فنی) در تیم بگذارد.
در لیگ هشتم، با ورود علی کریمی نیز بازوبند روی دست شماره شش ماند. کسب قهرمانی جام حذفی در حالی با هدایت علی دایی رقم خورد که روزهای جدیدی برای «آقا کریم» در حال وقوع بود. از میانههای لیگ دهم حرفهای، باقری به نیمکت منتقل شد و باوجود اینکه به نظر هنوز توانایی فنی قابل ملاحظهای داشت، به نوعی از تیم کنار گذاشته شد.
همین روزها در تبریز اتفاقات جدیدی در حال وقوع بود. تراکتور پس از سالیان طولانی به لیگ برتر بازگشته بود و در حالی که به نظر (سرمربی) پرسپولیس، باقری را طرد میکرد، آغوش شهر زادگاه برای کریم باقری باز شده بود. همه انتظار یک انتقال مهم و بزرگ از تهران به تبریز را داشتند اما مهمترین چهره تاریخ فوتبال این شهر یک تصمیم بزرگ گرفت: خداحافظی در پرسپولیس.
خیلیها فکر میکردند که کریم باقری با انتقال به تراکتور و تقابل با پرسپولیس به این تیم و سرمربیاش نشان بدهد که چه توانایی بالایی برای ادامه فوتبالش دارد و از سمت دیگر دل هواداران تبریزی را هم که انتظار پیوستن زودتر باقری به تیمشان را داشتند، به دست بیاورد ولی کاپیتان پیشین تیم ملی، پیراهن پرسپولیس را به عنوان آخرین پیراهن باشگاهی اش برگزید.
شاید ریشههای فحاشی ناپسندیده هواداران تراکتور به کریم باقری در تمام این سالها (از جمله بازی هفته پیش) را نیز باید در همین تصمیم جستجو کرد اما باقری بی آنکه «شو وفاداری» اجرا کند، از زمان پیوستن به پرسپولیس تا پایان فوتبالش، فقط برای این تیم در ایران بازی کرد.
حالا او در حالی که هفتمین سال مربیگری در پرسپولیس را پشت سر میگذارد، در حالی که به عنوان مربی تیمملی نیز فعالیت دارد، گفته که اولویتش برای ادامه کار پرسپولیس است. او در این سالها چند بار دیگر هم این را نشان داده و البته پرسپولیس نیز حقوق مکفی و چه بسا نجومی را در اختیار کریم باقری قرار داده که با تمام این توصیفها و بی توجه به رقم واقعی آن، میتوان گفت که شایستگی اش را تمام و کمال داشته است.
بر کسی پوشیده نیست که اگر کریم باقری اندک تمایلی نشان میداد، محمدرضا زنوزی با دستمزد چند برابری کریم باقری را به تبریز برمیگرداند و در واقع این میتوانست یک راه حل ایده آل از سوی او برای تراکتور باشد. حتی همین حالا در تیم ملی نیز باقری سالیانه چیزی حدود دو میلیارد دریافت کرده و باتوجه به اینکه کار در تیم ملی، روزانه و پیوسته نیست، میتواند انتخابی جذاب برای هرکسی باشد؛ خصوصا کسی مثل کریم باقری که زمان انجام بیزینسهای دیگر در این حالت برایش بیشتر میشود.
البته در مورد نقش کریم باقری در کادر پرسپولیس تردیدهای جدی وجود دارد. بسیاری تصور میکنند که باقری میتواند در قامت مدیرورزشی اثر مثبتتری در این تیم بگذارد که اتفاقا شاید این نقشی باشد که بهرهوری او را هم بالا ببرد اما همه اینها بحثهای فرعی هستند که نمیتوانند کارآمدی او را زیر سوال ببرند.
حتی اگر کریم باقری در آینده به تیمی دیگر برود یا اگر هفته پیش نمیگفت که اولویتش در فوتبال پرسپولیس است، هواداران پرسپولیس با نگاهی گذرا به تاریخ بیست و چند سالهشان با او، میتوانستند چنین پاسخی را حدس بزنند. در چنین موقعیتی خیلی راحتتر میشود یک لقب را برای این چهره ماندگار پرسپولیس انتخاب کرد: «وفادارترین».
نویسنده: محمد همتی