به گزارش خبرداغ ، روزنامه شرق با غلامرضا مصباحی مقدم در باره طرح یارانه ای دولت سیزدهم مصاحبه کرده است.
بخشهایی از گفت وگو را می خوانید:
از شخص رئیسجمهور گرفته تا معاون اول، وزرا و طیفی از حامیان دولت رئیسی ازجمله شما درباره چرایی و دلایل تصمیم دولت برای حذف ارز ترجیحی بهویژه درمورد گندم و آرد که سرسلسلهجنبان اقدامات بعدی در حوزه اقتصادی و معیشتی بود، به جنگ اوکراین اشاره داشتهاید؛ جنگی که به کمبود تولید گندم و غلات و به تبع آن افزایش جهانی قیمت آرد و نان منجر شد. بسیار خب اگر جنگ اوکراین باعث این وضع است، چرا تهران از بانی آغاز جنگ در اوکراین دفاع میکند و با حمایتهای سیاسی، دیپلماتیک و رسانهای دست به تطهیر پوتین زده است؟
چرا؟
چون این مسئله بیش از آنکه به جنگ اوکراین و چالشهای بینالمللی ربط داشته باشد، یک مسئله داخلی است.
پس چرا اقدامات دولت در حذف ارز ترجیحی با محوریت آرد و نان را به جنگ اوکراین ربط میدهید؟
ببینید آن چیزی که باعث شده دولت آقای رئیسی به سمت حذف ارز ترجیحی برای آرد و گندم و دیگر کالاهای اساسی برود، این بوده است که قیمت آرد، نان، مرغ، تخممرغ، روغن دارو و... قیمتهای یارانهای است. دراینبین اگرچه دولت سعی کرد به این اقلام یارانه اختصاص بدهد؛ اما این یارانه نفعی برای مردم نداشت؛ یعنی مردم از یارانه دولت برای این اقلام به صورت مستقیم بهرهمند نمیشدند. اکنون دولت با حذف ارز ترجیحی سعی دارد که این یارانه مستقیما به دست خود مصرفکننده برسد تا مردم بتوانند قدرت خرید بیشتری برای تأمین کالاهای اساسی و مایحتاج خود داشته باشند. بیشک این اقدام چند مزیت دارد؛ نخست حذف فساد گسترده ناشی از اختصاص ارز ترجیحی از سوی دولت به کالاهای اساسی. دوم مبارزه با قاچاق به دلیل قیمت پایین کالاهای اساسی و مواد اولیه در داخل کشور نسبت به همسایگان. سوم توزیع عادلانهتر طرح یارانهها به دهکهای پایین و طبقات محروم جامعه.
اینها جواب سؤال من نیست. اگر دولت و حضرتعالی معتقدید جنگ اوکراین باعث کمبود تولید گندم و غلات در جهان شده است و بههمیندلیل قیمت آرد افزایش پیدا کرده و دولت رئیسی هم ناگزیر به سمت آزادسازی نرخ آرد صنعتی و سنتی رفته است، چرا از طرف آغازکننده جنگ اوکراین دفاع میکنید؟
این دو مسئله به هم ارتباطی ندارند. مسئله جنگ اوکراین یک مسئله در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی است و جمهوری اسلامی ایران در راستای منافع خود به آن نگاه میکند؛ اما موضوع محوری شما مستقیما به اقدام دولت برای حذف ارز ترجیحی ارتباط دارد.
پس چرا به پارامتر جنگ اوکراین اشاره دارید؟
این یک نوع توضیح است.
توضیح چه چیزی؟
توضیح اینکه ایران بهعنوان واردکننده گندم تحت تأثیر جنگ اوکراین با افزایش ۴۵درصدی نرخ گندم در واردات این کالای اساسی مواجه شده است، همین و بس.
آیا دفاع از پوتین بهعنوان آغازکننده جنگ اوکراین و طرف متجاوز در تناقض با این توضیح شما قرار ندارد؟
تکرار میکنم، این دو مسئله هیچ ارتباطی به هم ندارند؛ بنابراین اساسا تلاش شما برای ارتباطدادن بین دو مسئله تلاش شکستخوردهای است. جنگ اوکراین یک مسئله بینالمللی است و حذف ارز ترجیحی یک مسئله داخلی. ایران بهعنوان یک واردکننده گندم بعد از جنگ اوکراین با افزایش ۴۵درصدی این کالا در واردات مواجه شده است. در دو ماه گذشته میلادی ما با این رشد قیمت مواجه شدهایم. در ماه مارس شاهد افزایش ۲۰درصدی نرخ گندم بودیم و در ماه آوریل هم ۲۵ درصد به نرخ خرید قبلی اضافه شد. این نشان میدهد که واردات گندم به ایران بعد از جنگ اوکراین با قیمت بهمراتب بالاتری برای دولت تمام میشود؛ بنابراین ما باید کاری بکنیم که واردات ما درخصوص این کالای استراتژیک کاهش پیدا کند. این مستلزم تلاش برای افزایش تولید داخلی آن است که مجلس قیمت خرید گندم را تا ۱۱هزارو ۵۰۰ تومان بالا برد که قیمت برای تولیدکننده داخلی باصرفهتر باشد که کشور به حد خودکفایی در تولید گندم و آرد دست پیدا کند. ضمنا این میزان از ارزانبودن قیمت آرد و نان در داخل کشور سبب مصرف غیرمتعارف نان در کشور شده که متأسفانه دورریز و هدررفت بالای نان را به دنبال داشته است. من به خاطر دارم زمانی که سال ۸۸ قانون مربوط به هدفمندی یارانهها را تصویب میکردیم، برآوردها در آن زمان نشان میداد به دلیل همین قیمت پایین نان و آرد در داخل ما با دورریز ۳۰درصدی نان در داخل کشور مواجهیم؛ یعنی نان خوراک دام و طیور میشود. اگر دولت آقای رئیسی آزادسازی نرخ گندم و آرد را درست اجرائی کند علاوه بر مزیتهایی که قبلا اشاره کردم یکی از مهمترین آثار مثبت آن به مقابله با این حیف و میل و دورریز ۳۰درصدی نان بازمیگردد. مؤیدش هم این است دوره قبلی که قیمت نان اصلاح شد، از ۱۲ میلیون مصرف سالانه داخلی به ۹ میلیون تن رسیدیم.
در بخش دیگری از گفتههای اخیرتان، عنوان کردید «دولت در ابتدای راه است و...»؛ اما مشکل منتقدان و معترضان این نیست که دولت در کجای راه قرار دارد، ابتدای راه یا انتهای راه، چه از عمر دولت هشت ماه گذشته باشد چه هشت سال، این عملکرد رئیسی و کابینه سیزدهم داد همه، حتی طیفی از حامیان و بخشی از مجلس یازدهم را هم درآورده است. پاسخ شما چیست؟
مسئله ابتدای راه یا انتهای راه را از این بابت مطرح کردم که باید به دولت آقای رئیسی و کابینه وی، حداقل یک سال فرصت داد تا خدمات خود را به مردم ارائه کنند و برنامههای خود را قدری پیش ببرند. بعد از این مدت، مردم و منتقدان میتوانند ایرادهای کار دولت را به او گوشزد کنند. این یک رویه متعارف است. پس باید به این دولت هم مانند دولتهای قبلی این فرصت و مجال حداقل یکساله داده شود. نکته دیگر که بسیار مهمتر است، این است که آقای رئیسی اجازه نداده اصلاح قیمت کالاهای اساسی و مایحتاج مردم، عادلانهترشدن یارانهها و حذف ارز فسادزای ترجیحی به اواخر عمر دولت موکول شود. اتفاقا در همین ماههای ابتدایی عمر دولت سیزدهم، آقای رئیسی دست به این اقدام مهم و بزرگ زده است که هرچه زودتر ثمرات و مواهب بیشتری به مردم، بهخصوص قشر ضعیف جامعه برسد. این یک امتیاز است.
آیا انتقادها و اعتراضهای هرروزه مردم بهخصوص قشر ضعیف جامعه در کف خیابان، این گفته شما را اثبات میکند یا در تناقض با نگاه حضرتعالی است؟
من هم قبول دارم که برخی انتقادها و اعتراضها در داخل وجود دارد. من نیز این اعتراضها را بجا میدانم و انتقادهایی که مطرح شده کاملا وارد است؛ چون هر کالا یا خدماتی که ناگهان با افزایش قیمت مواجه شود، خودبهخود با نگرانی در جامعه مواجه خواهد شد و به دنبال آن طبیعی است که مردم ناراحت شوند، انتقاد کنند یا اعتراضی داشته باشند که من به آنها حق میدهم. اما اگر به دولت فرصت بدهیم تا بتواند برنامههای خود را که آغاز کرده، به سرانجام مطلوب برساند، این انتقادها و اعتراضها تعدیل خواهد یافت و به آرامش در جامعه مبدل میشود. البته این انتقادها، انتقادهای خُردی است که سعی میشود با بزرگنمایی، به نوعی درشت جلوه داده شود و به موازات آن اقدامات دولت آقای رئیسی در این مدت کوچکنمایی میشود.
مثلا چه اقداماتی؟
دولت آقای رئیسی در مقابله با کرونا کاری کرد که از تلفات روزانه ۷۰۰ نفر اکنون به تلفات تکرقمی رسیدهایم. دوم، دولت از زمان آغاز به کار، ذخیره کالاهای اساسی را به پایینترین حد نگرانی رسانده است. سوم، توقف استقراض از بانک مرکزی برای پرداخت حقوق کارمندان و کارکنان دولت بود. چهارم، رفع کسری بودجه که به باور برخی تا حدود ۴۵۰ هزار میلیارد تومان بود. پنجم، پرداخت سررسید ۱۰ هزار میلیاردتومانی اوراق قرضه در هشت ماه گذشته. ششم، تقویت دیپلماسی منطقهای با هدف کمک به بهبود روابط تجاری کشور. هفتم، احیای سفرهای استانی و حضور پررنگ در بین مردم. هشتم، ثبات در بازار ارز از زمان آغاز به کار این دولت.
دلار که از اوخر هفته گذشته خود را برای ۳۰ هزار تومان و قیمتهای بالاتر آماده میکند.
افزایش نرخ ارز یک مسئله است و ثبات و نبود نوسان شدید در بازار ارز، مسئلهای دیگر. بله، در دولت آقای رئیسی افزایش نرخ ارز وجود داشته است، اما اگر دقت کرده باشید در دولت سابق مسئله افزایش نرخ ارز و مهمتر از آن فقدان ثبات در قیمتها، چالشهای بسیاری به وجود آورده بود. برای مثال یک بار قیمت دلار تا ۳۳ هزار تومان بالا رفت و بعد به ۲۵ هزار تومان رسید. این میزان از نوسان ارزی و نبود ثبات در قیمتها برای اقتصاد مشکلآفرین است. ولی از زمان آغاز به کار دولت آقای رئیسی، این ثبات نرخ ارز کاملا دیده میشود؛ یعنی نوسان قیمتها در حد چندصد تومان است. زمانی که ما با بازار آزاد ارز مواجه باشیم، این میزان از نوسانات خُرد ارزی کاملا طبیعی است.
برای تکتک آن هشت مورد خدمات و اقدامات دولت رئیسی که برشمردید، حرفوحدیث بسیار دارم، اما فعلا سؤال اصلیتری که ذهن من را درگیر کرده این است که اگر بعد از انتخابات خرداد ۱۴۰۰، قدرت یکدست نشده بود و فردی غیر از سیدابراهیم رئیسی به پاستور راه پیدا میکرد، آیا به او این فرصت و اجازه داده میشد که با حمایت تمامقد قدرت یکدستشده بخواهد اینگونه با اقتصاد ایران و معیشت مردم رفتار کند؟
بنده بشخصه معتقدم اگر آقای روحانی هم در دولت قبلی این کار را انجام میداد، مطمئن باشید جریان مقابل به حمایت از دولت دوازدهم برمیخاست؛ چون حذف ارز ترجیحی، عادلانهترشدن یارانهها برای مردم و حمایت از معیشت بهویژه اقشار ضعیف و دهکهای پایین جامعه، جزء اهداف نظام است. پس این تحلیل شما که اگر یک جریان سیاسی خاصی روی کار باشد، هر اقدامی انجام دهد با مخالفت جریان مقابل مواجه میشود، ولی اگر همان اقدامات توسط جریان و دولت متبوعشان انجام شود از آن حمایت میکنند، کاملا نادرست است. بههیچوجه اینگونه نیست. به نظر من اینگونه القائات شما، القائات نادرستی است.