به گزارش خبرداغ ، کیومرث اشتریان استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در روزنامه شرق نوشت: هر نقدی که به سیاستهای ما وارد باشد، نمیتوان انکار کرد که قدرت موشکی در وضعیت ژئواستراتژیک کنونی، تنها ابزار بازدارندگی سیاست جنگی اسرائیل علیه ایران است. راهحلهای دیپلماتیک در جای خود ارزشمندند، اما مهمترین ابزار که صلح و راهحلهای دیپلماتیک را ممکن میکند، وجود قدرت موشکی است.
* قدرت موشکی جای راهحلهای دیپلماتیک را نمیگیرد. در این میان بهویژه نباید ائتلاف غربی شکل گیرد. شکستن این ائتلاف میتواند در بازدارندگی از جنگ اثری کموبیش مؤثر داشته باشد. رژیمهای غربی در هر حال فرایندهایی تمدنی و بینالمللی را برای جنگ پذیرفتهاند. البته تاریخ نشان میدهد اسرائیل را در این حوزه رها گذاشتهاند و هنگامی که دست برتر را داشته باشند، پایبندی به همین فرایندها و تعهدات بینالمللی کماثر میشود. اما همه اینها به آن معنا نیست که از این ابزارها استفاده نشود. تجربه دکتر ظریف و تیم دیپلماسی ایران در کاهش دامنه بحران ارزشمند، کارآمد و کارساز بوده است و نادیده انگاشتن آن به دلیل ناآگاهی یا رقابتهای داخلی، نابخشودنی است.
* از برجام انتظار حداکثری نداشته باشید؛ همین که رخنهای در ائتلاف آنان پدید آید، کافی است. البته این به معنای کوتاهآمدن از حذف سپاه از فهرست سازمانهای تروریستی نیست. باید برای آن راهحلی مبتنی بر حقوق بینالملل یافت. راهحلهایی از سوی کارشناسان این حوزه ارائه شده است که باید از آنها بهره برد. آنان میخواهند با قراردادن نیروی رسمی نظامی کشور در این فهرست، حفرهای امنیتی را باز نگه دارند تا زمینهای برای تهاجم نظامی آتی فراهم کنند.
*استراتژی توسعه اقتصادی در سایه قدرت نظامی قرار نمیگیرد. استراتژی توسعه اقتصادی ما برای تحریم هنوز روشن نیست. این مشکل دولت قبل هم بود. دولت فعلی هم هنوز شعار میدهد اقتصاد را به تحریم گره نمیزند. بسیار خب! چند پروژه اصلی را نام ببرید که این مهم را دنبال میکنید. دولت بهزودی یکساله میشود و پروژههای نفت و گاز، پروژه سواحل مکران، پروژه توسعه کشاورزی، پروژه صنعتی و بلکه هیچ پروژه بزرگ دیگری بهصورت جدی هنوز آغاز نشده است. بماند که در مجموع، نظریه توسعه ما هم روشن نیست. افزایش فروش نفت و پروژه مسکن، همواره پروژههایی تقلبی برای توسعه پایدار کشور بودهاند؛ هوشیار باشید! از افراد باتجربه استفاده کنید و چرخ را از اول اختراع نکنید. بانیان وضع موجود همه ما هستیم؛ بدون استثنا.
*در کنار قدرت موشکی، باید به این مهم توجه کرد که قدرت اصلی در آن است که سیاست داخلی با اجماع شکل گیرد. حذف نیروهای سیاسی در داخل، مغایر با امنیت ملی است. دشمنان در پی تجزیه ایران هستند. دامنزدن به اختلافات داخلی و حذف «سیستماتیک» نیروهای سیاسی که هریک اسباب دلبستگی گروههایی از مردمان به این آب و خاکاند، جز خسران، نتیجه دیگری ندارد. مهمترین دلیل حذف «سیستماتیک» این نیروها ناآگاهی و سادهلوحی افراطیونی است که روز به روز قدرت میگیرند. مقامات نظام و دفاتر آنان را باید به این مهم توجه داد که نسبت به میدانداری سادهلوحان و تفرقهافکنان هوشیار باشند. این وضعیت به سود خود آنان هم نیست.
*این روزها برخی افراد سادهلوح که تجربه اجرائی کشورداری ندارند یا نمیتوانند کوچکترین واحد اداری را مدیریت کنند، بر مرکب مدیریت و مشاوره سوارند. اینان روی صفحات کاغذ یا در سخنسراییهای پوچ، طرحهای بهظاهر شجاعانه میدهند. هیهات که دولت بر بیراهه اینان برود. فرصتی برای آزمودن بیتجربگان نیست و دشمن در کمین است.
* نظامیان باید بر بازدارندگی و تجهیز قوای خود متمرکز باشند. سخنرانیهای گاهوبیگاه آنان درباره امور مدیریتی و اقتصادی کشور، آنان را به گرداب انتقادهای اجتماعی و چالشهای سیاسی میکشاند. رجزخوانیهای نظامی آنان در چارچوب سیاستهای اصلی نظام میتواند برای عموم مردم امیدبخش، دلگرمکننده و مفید باشد؛ اما در غیر از حوزه نظامی و امنیتی، کسی انتظار کنترل قیمتها یا کاهش بیماریها یا اصلاح مدیریتی یا تولید خودروی سواری از آنان ندارد. خود نمیدانند که این کار از آنان برنمیآید؛ اساسا فخری هم در این راه برای آنان نیست. بازدارندگی و تجهیز قوا و دستیابی به جدیدترین فناوریهای دفاعی، کار اصلی آنان است. در نظر بگیرید اگر دشمن توان موشکی ما را با فناوریهای خود ناکام و ناکار کند، چه فاجعهای در انتظار ماست. جنگ ششروزه را همگان به خاطر دارند که چگونه قدرت هوایی اسرائیل توانست نیروهای اعراب را زمینگیر کند.
*ازجمله تناقضهای استراتژیک این است، هم شکست و هم پیروزی روسیه در جنگ اوکراین برای ایران مفید نیست. خود را نباید به استراتژی روسها یا غربیها گره بزنیم. خوشبختانه موضع رسمی ایران تا حدودی بیطرفی را حفظ کرده است؛ هرچند بیش از این انتظار میرفت. در هر صورت، شکست روسیه زمینه را برای هجمه به ایران و تضعیف چین فراهم میکند. این جنگ، جنگ استراتژیک قرن حاضر است و باید با حزم و احتیاط فراوان در آن موضعگیری کرد. به یاد آورید حمایت رضاشاه از آلمان در جنگ جهانی دوم را که به تحقیر و زبونی وی انجامید.
* ظاهرا «موضع رسمی» ایران در برابر رژیم اسرائیل، برگزاری انتخابات با حضور همه فلسطینیان و ساکنان سرزمینهای اشغالی است. اگر واقعا موضع رسمی جمهوری اسلامی چنین است، چرا در رسانههای رسمی و در عرصههای بینالمللی بهصورت واضح تشریح و حتی بیان نمیشود و به جای این موضع رسمی، دهها نقلقول غیررسمی در بوق و کرنا میرود. این «موضع رسمی»، قابل ارائه از سوی خود فلسطینیان نیز هست، از اعتبار بینالمللی بیشتری برخوردار است، ظرفیت توسعه حقوقی دارد و بهانههای جنگافروزی را تا حدودی کماثر میکند.
*پس از پایان جنگ ایران و عراق سالهاست که رژیم صهیونیستی اسرائیل موضع تهاجمی علیه ایران داشته و در پی جنگافروزی است. اینکه گفته میشود اسرائیل حمله نخواهد کرد و این را مبنایی برای استراتژیهای سیاسی خود قرار دهیم، خطاست. سناریوی حمله همهجانبه، کوتاهمدت و سریع این رژیم باید همواره مدنظر باشد و برای آن تدابیر لازم اندیشیده شود.
* حملات ایذایی، ادعای دستبرد به اسناد دفاعی، واردکردن ضربه به نیروهای نظامی –بهویژه سپاه پاسداران- و ترور دانشمندان ایرانی که هرازگاهی اتفاق میافتد، همه و همه در راستای بیاعتبارکردن نیروهای نظامی ایران و کاهش پرستیژ این نیروها و خواندن دست ایران است به اینکه تا چه حد به توان بازدارندگی خود باورمند و متکی است. از اینرو است که مجددا باید تأکید کرد ابزارهای دیپلماتیک باید مبتنی بر قدرت سخت موشکی باشد. کوتاهآمدن از این سیاست یا تضعیف آن، یعنی خلع سلاح خود در برابر کسانی که اسلحه را به سوی مغز شما نشانه رفتهاند.