به گزارش خبرداغ به نقل از اعتماد: کارگردان سریال بازی مرکب گفت: به این نتیجه رسیدم که میخواهم یک بازی مرگ و زندگی کرهای را به شیوه خودم بسازم. این ایده در سال ۲۰۰۸ شکل گرفت و در سال ۲۰۰۹ هم فیلمنامهای برای یک فیلم بلند سینمایی نوشتم.
پخش سریال «بازی مرکب» باعث بالا رفتن توجه جهانی به فرهنگ، هنر، صنعت سرگرمی و حتی محصولات زیبایی- آرایشی کره جنوبی شده است. این روزها بسیاری به کلاسهای آموزش زبان کرهای هجوم بردهاند. از وقتی بونگ جون- هو با فیلم «انگل» توانست تمام جوایز مهم سینما از کن تا اسکار را برباید، صنعت فیلم و سریال کره هم به جایگاه مهمی در سطح جهان رسیده است.
«بازی مرکب» ساخته هوانگ دونگ هیوک، درباره گروهی از فقرا است که زندگیشان را در جهنم سرمایهداری از دست دادهاند و برای تصاحب یک جایزه نقدی وسوسهانگیز، تن به شرکت در بازیهای کودکانهای با عواقبی ناگوار میدهند. آنها حاضرند همدیگر را برای رسیدن به آن پول شادیآور سلاخی کنند؛ گویا شاهد تصویری شدن نظریههای منتقدان سرمایهداری هستیم. البته عجله نکنید! درست است که سریال «بازی مرکب» و فیلم «انگل» درباره شکافهای طبقاتی و ناعدالتی در جهانی ناعادلانه هستند، اما هیچ پیام انقلابی روشنی ندارند.
آنها تنها برای سرگرمی تولید شدهاند و، چون وضعیت بسیاری از مردم جهان خراب است و در شرایط نامساعد اقتصادی زندگی میکنند شیفته چنین آثاری میشوند. این آثار هنری از همان رویای قدیمی یکشبه پولدار شدن میگویند.
همان مسالهای که ماکیاولی اینگونه مطرحش کرد: هدف، وسیله را توجیه میکند. نتفلیکس روی چنین موضوعهایی تمرکز کرده، چون اتاق فکر آنها به این نتیجه رسیده که با ساخت آثاری، چون «سرقت پول» و «بازی مرکب» و استفاده گسترده از رنگ قرمز در طراحی لباس میتواند نگاههای خیره طبقات پایین، فرودستان و معترضان به وضعیت موجود را جذب کند. در ادامه، بخشهایی از مصاحبه هالیوود ریپورتر با هوانگ دونگ هیوک، کارگردان سریال بازی مرکب را میخوانید.
سریال «بازی مرکب» از کجا شکل گرفت؟ اصلا ایده این سریال چطور به ذهن شما خطور کرد؟
ماجرایش برمیگردد به سال ۲۰۰۸. یک فیلمنامهای داشتم که اتفاقا آن را کامل نوشته بودم و برای ساختنش دنبال سرمایهگذار میگشتم. این جستوجو به نتیجه نرسید و در نتیجه فیلمنامهام تبدیل به فیلم نشد. اینگونه شد که در یک شرایط بسیار بد مالی قرار گرفتم. رسما ورشکسته بودم.
وقت زیادی را در کافههای کتابهای مصور صرف میکردم و خیلی کتاب میخواندم. کمیک بوکهای زیادی را خواندم که حول محور بازی مرگ بودند. آثاری مثل «بازی دروغ»، «کاجی» و «نبرد سلطنتی» که خب پر از داستانهایی بود درباره ورود انسانهای بدهکار به بازی مرگ و زندگی. چون خودم از نظر مالی وضعم خراب شده بود بهشدت مجذوب این بازی شدم.
فکر کردم که خیلی دوست دارم در این بازیهای مرگ و زندگی شرکت کنم، چون پول زیادی به دست میآوردم و میتوانستم از این وضعیت فلاکتبار رها بشوم. بعدش به فکر فرو رفتم کهای بابا من خودم کارگردان هستم، پس چرا فیلمی با این موضوع نسازم؟ بنابراین «بازی مرکب» از اینجا شروع شد. به این نتیجه رسیدم که میخواهم یک بازی مرگ و زندگی کرهای را به شیوه خودم بسازم. این ایده در سال ۲۰۰۸ شکل گرفت و در سال ۲۰۰۹ هم فیلمنامهای برای یک فیلم بلند سینمایی نوشتم.
خیلی جالب است که ریشه این فیلم به مبارزههایی از زندگی شخصی شما مربوط میشود. آیا چیزهای دیگری از زندگی شخصی خودتان هست که در داستان و شخصیتهای این سریال باشد؟
اوه، بله. اسم شخصیتهایی مثل سئونگ گی هون (نفر اصلی بازی مرکب)، چوو سانگ وو (دوست دوران کودکی نفر اصلی که محل زندگی خودش را برای تحصیل در دانشگاه ملی سئول ترک کرده) و ایل نام (پیرمردی که در مرکز داستان قرار دارد) از نام دوستان خودم گرفته شده.
سانگ وو اسم یکی از دوستان دوران کودکیام است که با او در کوچهها بازی میکردم. چندین مورد دیگر هم هست مثلا نام افرادی مثل هوانگ جون هو (افسر پلیسی که برای پیدا کردن برادرش وارد بازی مرکب میشود) و هوانگ این هو (برادر گمشدهاش مشهور به مرد جلودار) هم از شخصیتهای واقعی زندگیام گرفته شده. هوانگ جون هو نام دوست من است. اسم برادر بزرگترش هم واقعا هوانگ این هو است. درست مثل سریال. بهطور قابل توجهی سرشار از خصوصیات شخصیتهای گی هون و سانگ وو هستم.
من درست مثل گی هون، بعد از شکست فیلمم بیچاره شدم و مادرم از من حمایت مالی میکرد. یک زمانی هم با رویای به دست آوردن پول زیاد وارد شرطبندی مسابقات سوارکاری شده بودم. البته به هیچ عنوان مثل گی هون از مادر دزدی نکردم. بخشهایی از این شخصیت شبیه به عمویم است که قبلا برای مادربزرگم کلی دردسر ساخته بود.
من هم مانند این شخصیتها در محلهای فقیرنشین در جنوب سئول بزرگ شدهام. خانوادهام در گذشته وضع مالی خوبی نداشتند. مادربزرگم به بازار میرفت و غرفهای کوچک راه انداخته بود مثل مادر سانگ وو در سریال.
من دقیقا مثل سانگ وو به دانشگاه ملی سئول رفتم و آنجا درس خواندم. به اطرافیانم خیلی حسادت میکردم و انتظارات زیادی هم از خوانده ام داشتم. بنابراین، بله، مادربزرگم، مادرم، خودم، دوستانم و داستانهای محلهام، همه و همه در بازی مرکب هستند.
از وقتی این سریال به موفقیت بزرگی رسیده با خانواده و دوستانتان درباره این واقعیتها صحبت کردهاید؟ واکنش آنها چه بود؟
بله. آنها مدام به من میگفتند: «وای خدای من، تو در سریال از اسم من استفاده کردی!» (میخندد.) هوانگ جون هو گفت: «تو حتی از اسم برادرم هم استفاده کردی!» برادر او در جای دیگری زندگی میکرد و با او زیاد صحبت نمیکرد و حتی به مادرشان هم سر نمیزد! ولی تا سریال را دید به او زنگ زد.
من عمدا از اسم آنها استفاده کردم، چون مثل شوخیای بین من و آنها بود. میخواستم او به برادرش زنگ بزند و عذرخواهی کند. اتفاقا کار هم کرد. این هو از برادرش عذرخواهی کرد، چون مدت زیادی با او حرف نزده بود.
چقدر عالی! عجب نتیجه خوشایندی. بنابراین باید سوالی را بپرسم که همه میخواهند از شما بپرسند: فکر میکنید چرا سریال شما در سراسر جهان محبوب شده است؟
خب، وقتی سریال «بازی مرکب» را میساختم، هدفم را ساخت سریالی برای مخاطبان جهانی قرار دادم. خیلیها این بازیهای کودکانهای که در سریال نشان داده میشوند را بازی کردهاند و با آنها نوستالژی دارند. درک این بازیها خیلی ساده است. هر کسی در هر جای دنیا که باشد اگر به این سریال نگاه کند به راحتی میتواند قوانین این بازیها را بفهمد. چون قوانین بازیها ساده است پس نیازی نیست مخاطبان تلاش زیادی برای درک آنها بکنند. آنها میتوانند روی احساسات درونی شخصیتها و روابط پویای آنها تمرکز کنند.
تماشاگران میتوانند در تمام تجربه این شخصیتها غوطهور شوند. آنها را تشویق کنند و با آنها همدل شوند. شخصا میخواستم داستانی بگویم که خیلی سرگرمکننده باشد. میخواستم سریالی را بسازم که تماشایش واقعا سرگرمکننده باشد. این گفته من میتواند کنایهآمیز هم باشد، چون شاهد هستیم قساوتهای وحشتناکی در سریال رخ میدهند. با این حال، میخواستم چیزی همهجانبه و چشمگیر بسازم.
دوست داشتم کسانی که این سریال را تماشا میکنند خودشان را زیر سوال ببرند: من به عنوان یک انسان چگونه زندگی میکنم؟ جایگاهم در میان این شخصیتها چگونه است؟ در چه دنیایی زندگی میکنم؟ میخواستم این سوالها مطرح شود. وقتی سریال شروع میشود با خودتان فکر میکنید: این دیگر چه نوع داستانی است؟ همه اینها که خیلی سوررئال است! اما وقتی بیشتر تماشایش میکنید به شخصیتها وابسته میشوید. شروع به تشویق بعضی از آنها میکنید و از خیلیهای دیگر هم متنفر میشوید.
در نهایت اینکه باید اتصالی میان این شخصیتها و داستانهای شان با تجربه دنیای واقعی برقرار کنید. اینگونه است که برخی از پیامهای سریال را دریافت میکنید.
بله. آنهم چه پیامهایی! فکر میکنید با این شیوه عمیقی که این سریال در سراسر جهان پیش میرود آیا حرفی هم درباره وضعیت جهانی دارد؟
خب، این روزها ما در جهانی زندگی میکنیم که عمیقا ناعادلانه و از نظر اقتصادی کاملا چالشبرانگیز است. به ویژه پس از همهگیری کووید ۱۹. منظورم این است که نابرابری بیشتر اقتصادی، باعث رقابت بیشتر میشود و افراد بیشتری هم به مرز فقر و گرسنگی رانده میشوند.
فکر میکنم در حال حاضر، بیشتر از ۹۰ درصد مردم جهان با وضعیت بد زندگی شخصیتهای سریال «بازی مرکب» ارتباط بگیرند و با آنها همدردی کنند. بیشتر از هر چیز دیگری، احتمال میدهم به همین دلیل است که این سریال توانسته به چنین موفقیت بزرگی در سراسر جهان دست یابد.