به گزارش خبرداغ به نقل از خبرآنلاین، مهسا بهادری: چهره او را از برنامه «خندهبازار» و زمانی که شخصیت عمو قناد یا نقش بابا ایاز را بازی میکرد، بهخاطر میآوریم. صدای او نیز از شخصیتهایی چون پاتریک، خر شرک، گارفیلد و دهها انیمیشن و فیلم دیگر به گوش ما آشنا است. ابراهیم شفیعی، از چند سال پیش با برنامههای عمو پورنگ همکاری داشته که این روزها، درگیر بازی در برنامه «کلبه عموپورنگ» است.
به همین دلیل، به گفتوگو با این هنرمند پرداختیم که در ادامه میخوانید.
هنر شما برای اولینبار در برنامه «خنده بازار» دیده و با این برنامه هم شناخته شدید. عدهای میگویند که اعضای تیم «خنده بازار» پس از پایان برنامه تا مدتی نتوانستند با جایی همکاری کنند. این موضوع صحت دارد؟
نه اینگونه نیست من بلافاصله پس از «خنده بازار» با تیم «کتابخانه عموپورنگ» همکاری کردم و در آن برنامه هم نقش پهلوان پنبه را داشتم. بعد از آن هم سه فصل از برنامه «محله گل و بلبل» ضبط شد و بعد هم سراغ برنامه «بچه محل» و «کلبه عمو پورنگ» رفتم، دیگر دوستان هم همینطور بودند و بچههای «خنده بازار»ممنوعالفعالیت نبودند.
البته دیگر عوامل معتقدند؛ کسی به صورت رسمی ممنوعالفعالیت نشده بود، اما گروههای سریالسازی حاضر نبودند که با عوامل برنامه«خندهبازار» همکاری کنند. چرا این طبقهبندیها در تلویزیون ایجاد شده است؟
متاسفانه در حوزه هنری که اکنون نمایش داده میشود، بخش بندی کردهاند. بخشها به اینصورت است که یک عده طنزکار هستند، یک عده کار کودک انجام میدهند، یکعده کار آیتمی انجام میدهند و ... مشکل این است که اینگونه بخشبندی کردهاند. حتی یک گارد خاصی نسبت به کسی که در بخش کودک فعالیت میکند وجود دارد.
در صورتی که هنرنمایی در برنامههای آیتمی بسیار دشوارتر از دیگر بخشها است. به این دلیل که در زمانی کوتاه باید قصه برای مخاطب نقل شود، شروع، اوج و پایان هم داشته باشد. در صورتیکه در کار سینمایی یک ساعت و نیم تا دو ساعت فرصت هست. نمیدانم ایراد از کجاست اما این مشکل و دستهبندی وجود دارد.
چون برنامه «خندهبازار» ساختار شکن بود آن را متفاوت میدانید؟
برنامه «خندهبازار» برنامه متفاوت و پرمخاطبی بود چون ما بهصورت مابهازا نقشها را بازی میکردیم. مجموعه «شکرآباد» هم طرفداران خودش را داشت «دستانداز» هم که در حال حاضر پخش میشود مابهازای بیرونی دارد و همین برای مخاطب جذاب است. به طور مثال در «دستانداز» اقبال واحدی و حمید معصومینژاد را بازی کردم. در دوره قبل هم مجید قناد خیلی به چشم میآمد که من با ایشان دوستی دارم و اصلا از این موضوع ناراحت نمیشدند. چون این سبک از طنزها معمولا در همه جای دنیا وجود دارد و کسی گله نمیکند.
شما به دسته بندی بازیگران در تلویزیون اشاره کردید، ممکن است علت اینکه بعد از آن برنامه هیچوقت وارد سریال خاصی نشدید و یا در ژانر درام و اجتماعی فعالیت نداشتید همین موضوع بخشبندیها باشد؟
دلیلش را نمیدانم، شایدارتباط داشته است. البته در سریالی «خروس» بازی کردم. ولی این سوال را باید از کارگردانان دیگر پرسید که چرا تصمیم گرفتند چنین طبقهبندی انجام دهند.
شما تا کنون در چهار کار سینمایی کودک بازی کردهاید اما مسئلهای که وجود دارد این است که فیلمهایی که برای کودکان ساخته میشود بسیار معمولی هستند. نکته اول اینکه این بیتوجهی به مسئله کودک از کجا ناشی میشود؟ آیا صرفا بخاطر مسائل مالی آن است یا کارگردان دغدغهمند در این حوزه وجود ندارد؟
به نظر میرسد که اصلیترین مسئله کمتوجهی به کودکان، همان موضوع مالی است. چون اگر بخواهیم کلی نگاه کنیم سرمایهگذار نمیداند که آن هزینهای که در این زمینه خرج میکند، چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ اجتماعی در نهایت باز میگردد. متاسفانه بخش تلویزیون و سینما توجه لازم و کافی را به حوزه کودک ندارند. بعضی از برنامهسازها میگویند یک برنامهای بسازیم که صرفا به نمایش دربیاید. اما نکته اصلی ماجرا اینجاست که کودکان متوجه میشوند. اگر به کودکان بها دهیم آنها در آینده این موضوع را به جامعه باز میگردانند.
آن فردی که نسبت به موسیقی ما اعتراض میکند و ادعا دارد که باید این موسیقیها ممنوع شود نمیداند که باعث میشود کودک ساسی مانکن و تهی گوش دهد
تنها گروهی که سالیان سال است با جدیت تمام در حوزه کودک فعالیت دارد، تیم برنامه عموپورنگ است. از تهیه کننده و کارگردان گرفته تا ترانهسرا و نویسنده و همه عوامل بسیار جدی و فنی به مسئله کودکان نگاه میکنند و خواسته من هم این است که مسئولین، برنامهسازان و سرمایهگذاران به مسئله کودک بسیار جدی نگاه کنند.
به تاثیر آموزش روی کودکان اشاره کردید در یک بازهای از زمان رسانههای زیادی نسبت به نشان دادن رابطه عاشقانه بابا ایاز و مامان نیاز اعتراض کردند، آیا واقعا ضرورتی ندارد که این موضوع نمایش داده شود؟
متاسفانه یکسری جریاناتی به راه میافتند که نادرست هم هستند، اما ما خیلی به آنها توجهی نداریم و کار خودمان را انجام میدهیم. شما از هر کارشناس دینی و یا هر روانشناسی که بپرسید، متوجه میشوید که کودک محبت را از پدر و مادر یاد میگیرد. نشان دادن این محبت، موضوعی است که باید به کودکان آموزش داده شود، چون ممکن است برخی از کودکان به هر دلیلی این محبت را در خانواده نبینند. نمیدانم هدف از بیان و انتقاد نسبت به این موضوعها چیست؟ هدف این است که برنامه سازی ادامه نداشته باشد؟ مردم شاد نباشند؟ نمیدانم هدف اصلی چیست، اما معمولا به قطاری که در حال حرکت است سنگ پرت میکنند.
موسیقی برنامههای عموپورنگ هم همواره جزو موضوعاتی بوده است که کمی حاشیه به همراه داشته است. تاثیر این موسیقیها چهقدر است؟ یعنی با استفاده از این موسیقیها تا چه اندازه میتوانیم کودکانمان را از شنیدن موسیقیهای مبتذل یا نامناسب دور کنیم؟
ساخت یک اثر خوب منوط بر چندمولفه دیداری، شنیداری است. ربط دهنده تمام سکانسها و ایجاد حس مناسب در مخاطب برعهده موسیقی است. اگر میزان توجه و علاقه به کودکان را بررسی کنیم متوجه میشویم که ذات کودک موسیقی را بیشتر دوست دارد. چون به او تحرک میدهد. اما متاسفانه در حال حاضر کودکان حتی موسیقیهایی که مناسب سنشان نیست را هم حفظ هستند چون جذب موسیقی میشوند.
خب چرا ما اینکار را انجام ندهیم و از موسیقیهای فولکلور و اصیل خودمان استفاده نکنیم؟ شاید چند خواننده دیگر هم از این موسیقیها استفاده کرده باشند، اما این دلیل نمیشود که ما از اصالت خودمان دور شویم. ما باید این موسیقیهایی که برای این مرز و بوم است را حفظ کنیم. ما هم باید یک کاری انجام دهیم که کودکان برنامههای خودمان را تماشا کنند.
مشکل اصلی این است که در حال حاضر یک بچه تمام آهنگهای مبتذل ساسی مانکن را حفظ است، آنوقت در چنین شرایطی ما موسیقی اصیل خودمان را به گوش کودک نرسانیم؟ آن فردی که نسبت به موسیقی ما اعتراض میکند و ادعا دارد که باید این موسیقیها ممنوع شوند، نمیداند که باعث میشود کودک ساسی مانکن و حسین تهی گوش دهد.
علاوه بر بازیگری نمیتوان هنر دوبله شما را هم نادیده گرفت، مخصوصا زمانی که در گروه گلوری اینترتینمت بودید. اما ناگهان این گروه از هم جدا شد و کسی متوجه نشد که چرا این اتفاق افتاده است. شما میدانید چرا گلوری تعطیل شد؟
مدت زمان همکاری من با این گروه حدود دو سال بود، اما در همین مدت روی فیلمهای زیادی صحبت کردم. پس از آن من عضو انجمن گویندگان ایران شدم و اگر عضو آنجا میشدم، حق نداشتم که با گروههای دیگری همکاری کنم. به همین دلیل هم از گروه گلوری جدا شدم. من، مهرداد رئیسی، نیما رئیسی، محمدرضا علیمردانی و اشکان صادقی، اعضای گروه بودیم ولی بعد از مهاجرت مهرداد رئیسی، هر کسی از گروه جدا شد و یک گروه دیگر تشکیل داد.